سارا سحابی| آریل دورفمان یکی از معروفترین نمایشنامهها را علیه حکومت رعب و وحشت شیلی در سالهای زمامداری پینوشه نوشته است؛ نمایشنامهای با عنوان «مرگ و دوشیزه». این نمایشنامه بعدها توسط رومن پولانسکی در قالب فیلمی سینمایی نیز ساخته شد که اثری فوقالعاده تأثیرگذار و قابل تأمل است. با این مقدمه چرا دورفمان در انتخابات آمریکا خطاب به هیلاری کلینتون گفت چنانچه رأی بیاورد باید از کیسینجر، مشاور اسبق امنیت ملی ایالات متحده، دوری کند؟ برای توضیح این مطلب بد نیست سراغ پروندههای مداخلات این کشور در انتخابات کشورهای دیگر جهان برویم. اف مارک وایت، مأمور سیا، به نقل از واشنگتنپست درباره انتخابات ایتالیا جملات قابل تأملی دارد. ماجرا برمیگردد به سال 1948؛ زمانی که ایالات متحده از دموکرات مسیحیان میانهرو ایتالیا حمایت کرد تا علیه چپگراها اقدام کند. وایت بعدها در اینباره گفت: «ما کیسههای پر از پول را به سیاستمداران مورد نظرمان میرساندیم تا مخارج سیاسی-انتخاباتی، پوستر و بروشورهای تبلیغاتی آنها را تأمین کنیم.» این البته تنها یکی از نمونههای تبلیغاتی است که ایالات متحده با انواع ترفندها ازجمله جعل اسناد، راهانداختن حاشیههای جنسی برای نامزدهای چپگرا، گسترش شایعه و... توانست به هدفش برسد. ماجرای این مداخلات فقط در یک یا دو انتخابات خلاصه نمیشود و در کنار آن باید از کشور دیگری نام برد که در این زمینه ید طولایی دارد؛ روسیه. جریان درواقع بهحدی غیر قابل انکار است که داو لوین، متفکر علوم سیاسی در اینباره نوشته است: «این دو قدرت جهانی در فاصله سالهای 1946 تا 2000 در 117 انتخابات در گوشه و کنار جهان مداخله کردهاند.» حالا اگر تعداد کل انتخابات جهان را از بدو دموکراسیهای مختلف محاسبه کنیم به این نتیجه میرسیم که چیزی حدود یکدهم انتخابات جهان به دست این دو کشور رقم خورده است! تازه اینها تعداد انتخاباتی هستند که مدارکی دال بر مداخلات یافت و یا تغییر سرنوشت انتخابات از سوی ایالات متحده و روسیه محرز شده است. البته آنچه بیشتر به چشم مورخان آمده سرکوبی کمونیسم است که قاعدتا از سوی سیاستمداران ینگهدنیا دنبال میشد.
سازمان سیا در سال 1940 تأسیس شد و بعد از چند سال شعبات فرامرزی آن آغاز به کار کرد. گاهی ماجرا چنان روشن است که هنوز هم آن را لکه ننگی برای تاریخ سیاستمداران آمریکایی میدانند. نمونه آن در کشور خودمان کودتا علیه نخستوزیر قانونی کشور، محمد مصدق است و در کشور شیلی نیز کودتا علیه سالوادور آلنده. پینوشه بعد از قرارگرفتن در مسند قدرت، تمام طرفداران آلنده را تار و مار کرد و حکومتی از رعب و وحشت طی سالهای متمادی به راه انداخت. ترور و برکناری پاتریس لومومبا در سال 1961 نیز ازجمله همین موارد است. درواقع سیاست کاخ سفید به این سمت و سو پیش میرفت که برخی از هزینهها را به سمت تغییرات دلخواه در منطقه تغییر دهد؛ چندانکه بعدها در گزارشهایی که سال 1970 به دستور خود مجلس سنای آمریکا فاش شد، آمد: «قریب به 4میلیون دلار خرج پانزده عملیات مخفیانه شده است.» همچنین برکناری و ترور رهبر کنگو، پاتریس لومومبا، در سال 1961. با این حال هنوز رد پای کیسینجر در پیشنهاد نویسنده شیلیایی مشخص نشده است. شاید جریان به همان نقل قولی برمیگردد که این کهنهکار سیاست درباره شیلی گفته بود. از کیسینجر نقل است که درباره ماجرای آلنده گفت: «نمیفهمم چرا باید یک گوشه بایستیم و تماشا کنیم که چگونه یک کشور به خاطر بیمسئولیتی مردمش به قعر کمونیسم فرو برود.» و البته که تماشا نکردند. دست پیش بردند و پینوشه را جایگزین آلنده کردند تا کشور از طریق جنایات یک حکومت به قعر فرو برود!