«ما همه آنان را بیرون میکشیم، اما احتمال زیادی وجود دارد که برخی از آنها بمیرند.» اینها جملاتی بود که غواصان داوطلب بریتانیایی و همکارانشان هنگام تصمیمگیری برای خارجکردن کودکان تایلندی ترسیده و ضعیفشده گرفتار در غارهای پیچیده تایلند و مربی فوتبال آنها به مقامات تایلندی گفتند؛ ۱۳ نفری که در عمق نزدیک به ۵ کیلومتری یک غار تاریک و سیلزده گرفتار شده و هر لحظه امکان داشت غرق شوند. اما به لطف شجاعت و مهارت بینظیر این غواصان، این پیشگوییها و احتمالات ناخوشایند هیچگاه به حقیقت بدل نشد و تمامی این ۱۳ نفر کاملا سالم و بعد از هفتهها ترس و وحشت از دل غار بیرون کشیده شدند. امروز برای نخستین بار، جیسون ۵۰ ساله و دوست ۳۵ سالهاش، کریس جول که یک غارنورد باتجربه است و هر دو توانسته بودند ۷ نفر از ۱۲ کودک تایلندی گرفتار در غار را نجات دهند، از خطرات و ماجراهای ترسناک عملیات نجات میگویند؛ از اینکه چگونه نزدیک بود این عملیات به یک فاجعه بزرگ تبدیل شود و از برنامهریزیهای دقیقی که صورت گرفته بود. در داستانهایی ترسناک اما صادقانه، این غواصان بر این باورند که براساس محاسبات و بررسیها، نگه داشتن این ۱۳ نفر درون غار به مدت ۴ ماه بدونشک به مرگ آنها منجر میشد. به گفته آنها عملیات کار گذاشتن لولههای اکسیژن در مسیر غار هیچگاه به پایان نرسید و همین موضوع باعث شد گزینه نهایی نجات مورد استفاده قرار گیرد. جول میگوید در آخرین عملیات نجات خود در این غار و درحالیکه یکی از این کودکان را از دالانهای تنگ و تاریک به سمت بیرون هدایت میکرد، طناب هدایتی از دست او جدا شد و وی به مدت بیش از ۴ دقیقه در فضایی تنگ و تاریک و بدون اینکه کوچکترین دیدی داشته باشد، انتظار مرگ خود را میکشیده است. بعد از بررسی اکسیژن موجود در غار و اندازهگیری سطح اکسیژن موجود در خون کودکان، زمان آن رسیده بود که مالینسون و جول محل را ترک کنند. وی در مورد ترس و وحشتی که همه جا را فرا گرفته بود، چنین میگوید: «وقتی به اطراف غار نگاه میکردم، صدایی در پس ذهنم به من میگفت که این آخرین باری است که این کودکان دیده میشوند. من و کریس به همدیگر نگاهی انداختیم و با خودم فکر کردم که آنها در مخمصه بسیار بدی گرفتار شدهاند.» جول میگوید که در حین غواصیکردن همراه با این کودکان از آرامش آنها شگفتزده شده بود. نخستین بخش از مسیر نجات یک مسافت حدودا ۳۰۰ متری کاملا آبی بود که البته از نقاط دیگر کمی پهنای بیشتری داشت و این موضوع کار را آسانتر ساخته بود. کودکان تایلندی با زبان انگلیسی آشنایی نداشتند و غواصان بریتانیایی از کلماتی ساده مانند «OK» برای آرامشدادن به کودکان استفاده میکردند. آنها هر بار یکی از کودکان را سانتیمتر به سانتیمتر درون تونلهای تنگ و تاریک به سمت جلو هدایت میکردند و گاهی مجبور بودند او را روی پشت خود سوار کنند. طنابی به بدن هر یک از این کودکان بسته شده و یکی از غواصها نوک طناب را در دست داشته و به سمت جلو حرکت میکرد، درحالیکه غواص دیگر پشت سر کودک بود. حتی این غواصان مجبور شدند برای افزایش حس لامسه خود دستکشهایشان را دربیاورند تا بهتر بتوانند مسیر را درک کرده و محموله باارزش خود را بدون مشکل به بیرون هدایت کنند که این امر باعث ایجاد شدن زخمهای زیادی روی دستهای آنها شد. به گفته مالینسون: «اگر بچهها را به دیوار میکوبیدیم یا مشکلی برای کپسول اکسیژنشان پیش میآمد، آنها میمردند. غیر از شناکردن سریع و رساندن آنها به فضای باز اکسیژندار بعدی هیچ کار دیگری نمیتوانستیم بکنیم. چندین ساعت طول میکشید تا هر یک از این پسربچهها را به جایی میرساندیم که به نیروهای آمریکایی و تایلندی تحویل داده میشدند. مسافت بیسابقهای بود؛ بیش از یک کیلومتر زیر آب که در برخی مناطق دید تقریبا صفر بود.» در روز سوم و درحالیکه ۴ کودک همراه با مربیشان در غار باقیمانده بودند، غواصان بریتانیایی به این نتیجه رسیدند که زمان بسیار کمی در اختیار دارند و تصمیم جدیدی توسط مالینسون گرفته شد. برخلاف اخبار رسانهها، مربی فوتبال تایلندی، آخرین نفری نبود که از غار بیرون کشیده شد، بلکه نفر نهم بود. مالینسون میگوید که هنگام نجات آخرین کودک، آب بهحدی پایین بود که اگر دست را در برابر صورت هم میگرفتی نمیتوانستی آن را ببینی. «ما باید کودکان را طوری نگه میداشتیم که صورتشان بسیار نزدیک صورت خودمان باشد، تا بدین ترتیب صورت ما قبل از صورت او با دیواره غار برخورد کند.