آن بالا هوا چطور است، آقای مدیری؟
 

 

سیاوش باقی| آقای مدیری عزیز! خبر داده‌اند که قرار است در برج میلاد کنسرت بدهید. مبارک باشد. چی بهتر از این. بالاخره شما پیگیر موسیقی و خوانندگی هستید و قبل از این هم کم نخوانده‌اید و کنسرت‌هایتان هم برگزار شده و حالا هم طرفدارانتان خوشحال خواهند شد که به دیدارتان بیایند و صدایتان را بشنوند و برایتان ابراز احساسات کنند. سوت‌های بلبلی که در کنسرت‌ها و مراسم برایتان می‌زنند و جیغ‌های بنفشی که می‌کشند تا صدایتان کنند را کیست که یک بار دیده و شنیده باشد و از یاد ببرد. حالا هم خیلی خوب است که دوباره مردم به عشق شما و هنرتان بیایند و ساعتی را خوش بگذرانند. فراغت و لذتی که این روزها بیش از همیشه در زندگی کمش داریم و کی بهتر از شما می‌تواند به ما و مردم هدیه‌اش کند.
اما می‌خواستم نکته‌ای را بگویم آقای مدیری. امیدوارم خاطرتان آزرده نشود. هنوز چند روز بیشتر از ماجرای ثامن‌الحجج نگذشته و پرونده آن‌چه درباره شما نوشتند و شکایت‌تان هنوز باز است. امید همه ما هم این است که اتهامات ناروا باشد و از این به بعد کسی نتواند به هنرمندان انگ بی‌مورد بزند که از این کارها کم صدمه ندیده‌ایم و کم هزینه نداده‌ایم. پس کاش شما هم خودتان و شرایط‌تان را کمی جدی‌تر می‌گرفتید و حداقل در این اوضاع و احوال که مردم دل و دماغ ندارند و هنرمندها هم حتی شده به ظاهر- همراهی می‌کنند و می‌خواهند کنار مردم باشند و بمانند، کمی مردمی‌تر رفتار می‌کردید. حداقلش این بود که می‌توانستید بیایید در مقابل مردم بنشینید و واقعیت را بگویید. شاید تصمیم می‌گرفتید در اعتراض به اتهامات شما هم درخواست کنسرت رایگان و خیابانی بدهید. چند‌میلیارد وام و هدیه گرفتن، یعنی انگی که زده‌شده، از رسوایی پایان بی‌پایان قهوه تلخ که کمتر نیست. چی می‌شد اگر می‌آمدید در تلویزیون و می‌گفتید که اتهامات دروغ است. می‌دانم که گفتن این حرف‌ها برایتان سخت است آقای مدیری. کلا انگار راحت حرف زدن با مردم و همدردی با مردم برایتان سخت است. یادمان نمی‌آید که وقتی، جایی رفتار مسئولانه‌ای از خود به نمایش گذاشته باشید. جایی مردم را به حضور در صحنه‌های اجتماعی دعوت کرده باشید یا تبریکی گفته باشید یا دلی سوزانده باشید. یادمان نمی‌آید حرف دل‌تان را در درک شرایط مردم و همراهی با آنها شنیده باشیم. امیدوارم بابت پیام‌هایی که در برنامه‌هایتان می‌دهید و کسی دیگر می‌نویسدشان و پولش باید جیرینگی به حسابتان واریز شود، نخواهید منتی سر کسی بگذارید. اینها که کارتان است. داریم از این می‌گوییم که کسی صدای شکستن دلتان را نشنیده. حالا حتما هم نباید مثل این روزهای رضا صادقی باشد. لازم نیست مثل چاوشی برای خوزستان و برای خرمشهر خون گریه کنید. مثل مسعود شجاعی بروید منبع آب برای جنوبی‌ها جا‌به‌جا کنید یا در کمپین‌های حمایتی حاضر شوید و صدای اعتراضی سر بدهید. نه. کافی بود کمی در صفحه اینستاگرام یا توییتر یا فیس‌بوکی که ندارید یا اگر دارید حوصله‌ای برایش ندارید، کمی با طرفداران میلیونی‌تان راحت می‌بودید. کمی از لاک‌تان بیرون می‌آمدید و بر این تصور خط بطلان می‌کشیدید که در زندگی هر کاری می‌کنید برای درآمدهای کلان است. مثل این کنسرتی که قرار است بی‌حرف پیش در برج میلاد اجرا کنید و لابد مردم برای خریدن بلیت‌های گرانقیمتش سر و دست خواهند شکست و سولد ‌اوت خواهد شد. اینها که همه‌اش خیلی خوب است. کور شود هر کس نتواند ببیند. اما خیلی بهتر بود که یک روز از آن برج‌ها کمی پایین می‌آمدید و شما را در بین مردم هم می‌دیدیم. همه را از آن بالا نگاه نمی‌کردید. همه مثل فریدون فروغی نمی‌توانند بروند روی ماشین لکنته‌شان برای مردم گیتار بزنند و بخوانند. اما این‌قدر قهر هم برای هنرمند مردمی خوب نیست. مردم را نگاه نکنید که همچنان برایتان جیغ می‌کشند. شاید همیشه در بر این پاشنه نچرخد. آن‌وقت کسی شما را برای ماندنتان در برج و پایین نیامدنتان تحسین نخواهد کرد. کسی این روزها و این همه سردی با مردم را به حساب افسردگی‌تان نخواهد گذاشت. ما که می‌دانیم دلتان خوش نیست. خودتان بارها گفته‌اید. اما کاش کمی از آن هم به خاطر حال مردم بود. به خاطر دل مردم.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/140095/آن-بالا-هوا-چطور-است،-آقای-مدیری؟