حسام خراسانی| «بازار تهران» از دیرباز کانون فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مذهبی بسیاری بوده؛ اگر چه کار اصلیشان در میان این تیمچهها و سراها کسب است و تجارت، اما نمیتوان اینجا را تنها خلاصه در داد و ستد کرد. یکی از کارکردهای ویژه بازار تهران را باید در روزهای ماه محرم دید. هیأتهای عزاداری از محلههای مختلف بازار برای عزاداری میروند که از قدیمیترین و اصیلترین هیأتها هستند و هویت آنها جزو میراث معنوی شهر تهران محسوب میشود. از دیرباز اینجا «هر صنف یک هیأت» داشت. در دهه اول محرم دستههای مختلف زنجیرزنان هیأتها در این مکان گرد هم میآمدند، اما حالا دیگر از آن هیأتها و آن نوحهخوانیها تنها چند اسم مانده است. از مداحان، روضهخوانان و پیرغلامان آن دوره کمتر کسی را میتوانی امروز ببینی که راوی روزهای محرم، روزهای سیاه بازار باشد، اما هنوز اینجا در تیمچه حاجبالدوله سبزهمیدان، میان بازار کفاشها، دالان سوم، در یک فروشگاه پوشاک پیرغلام 81ساله تهرانی نشسته؛ مردی که روضههای حسین گلپا (پدر اکبر گلپا) را به یاد دارد و هنوز ار لوطیگریهای حاج مصطفی (پدر دادکان) میگوید. بچه چهارراه سیروس، محله «حمام گلشن»، دایرهالمعارفی از سالها سیاهپوشی در بازار تهران است؛ سالها سیاهپوشی برای امام شهید. در مورد «حاجعبدالله ملاباقر تهرانی» حرف میزنم؛ پیرغلام 81 ساله بازار. آنچه در ادامه میآید شرح گفتوگوی «شهروند» است با این مداح قدیمی تهران.
یاد دارید، نخستین مداحیتان را در کدام هیأت خواندید؟
آن دوران در بازار تهران هیأتها بهصورت سیار عزاداری میکردند. من هم مداحی را از هیأت حضرت رقیه(س) در همان اوایل دهه 30 شروع کردم.
حال و هوای هیأتها چگونه بود؟
متفاوت با امروز؛ سینهزنی و نوحهخوانی سنتی با آنچه امروز میبینیم فرق داشت. در هیأت چهرههای شاخص هم داشتیم. اتفاقا داشمشدی هم کم نداشتیم؛ مثلا همین حاجمصطفی پدر آقای محمد دادکان. حاج مصطفی با دوستانشان هیأت محبان زهرا را در پاچنار راه انداختند. این نقل قول هم درست نیست که داشمشدیها و لوطیها اغلب گردانندگان هیأتها بودند. افرادی مثل حسین شیریان در مسجد اوج چهارراه سیروس بودند که به عزاداری امام حسین(ع) خدمت میکردند، اما این عبارت که داشمشدیها گردنکلفتهای هیأت بودند را قبول ندارم.
اسم برخی هیأتهای آن دوره را به یاد دارید؟
هیأتها را در تهران اصناف بازار برپا کردهاند. خیاطها هیأت خود را داشتند؛ کفاشها هم همینطور. هر صنف یک هیأت داشت و طولانیترین هیأت هم متعلق به صنف معمارها بود؛ از کارگران ساختمانی تا بنا و معمار در این هیأت حاضر بودند. هیأت محبانالزهرا (س) پاچنار، هیأت ثامنالائمه بازار نائبالسلطنه، هیأت پیرعطا در امامزاده پیرعطا.
بازداشت هم شدید؟
بله، برخوردهایی از سوی ساواک شد. در سال 1342 که فضا امنیتی شد، بهطور کلی اجتماع چهار نفر در شهر تهران قدغن و برگزاری هیأتها هم با مشکل روبهرو شد.
عزاداری در این روزها با آن دوره چه تفاوتی دارد؟
این روزها دیگر جوانترها شیوه عزاداری سنتی مثل ما را نمیپسندند؛ نوحهها ریتم دارد، اما آن دوره مردم اجازه نمیدادند کسی نوحه ریتمدار بخواند.
از چه زمانی هیأتها ثابت شدند؟
در دهه 40 بود که هیأتهای سیار کمکم به سمت تاسیس حسینیه حرکت کردند؛ مثلا هیأت پیرعطا در محله جودا که یک کلیسا هم داشت، یک هیأت ثابت تاسیس کردند؛ روبهروی همین بازارچه عودلاجان. من هم از این دهه به بعد نوحهخوانی را در هیأت ثامنالائمه ادامه دادم.
غذای نذری رایج آن دوره چه بود؟
غذای نذری امامحسین(ع) قیمه بود. قورمه سبزی، عدسپلو، چای، شربت و میوه هم بود. آبگوشت هم با آنکه خیلی رایج نبود، اما عدهای نذر میکردند، ولی بهطور کلی غذای نذری امامحسین(ع) قیمه بود.
زمان برگزاری هیأت چگونه بود؟
صبح و شب؛ اتفاقا صبحها شلوغتر بود.
میزان پول دریافتی مداحان و روضهخوانان چقدر بود؟
پول این کارها برکت داشت. در هیأتها کار خیر میکردند؛ پول جمع میکردند برای اجاره خانه و تهیه جهیزیه؛ خانوادههای بیبضاعت را برای زیارت به مشهد میفرستادند.
از روضهخوانان آن دوره چه کسانی را به یاد دارید؟
پدر اکبر گلپا روضه میخواند. سیدجواد ذبیحی، مرحوم کافی، آقا وحید خراسانی، فلسفی، حاج سلطان و شیخ علیاکبر ترک هم بودند.
رفتو آمد عزاداران به چهصورت بود؟
مکافات داشت، سخت بود. چند اتوبوس بودند که میآمدند و میرفتند، یکی، دو ساعت معطلی داشت.
در آمد شما از چه راهی بود؟
اول وارد کار قماش (پارچه) شدم، اما خیلی در این کار قسم میخوردند، خوشم نیامد، دلزده شدم و وارد کار پوشاک شدم؛ مدتی کارگری کردم و بعد صاحب مغازه شدم.
فردی بود که از راه مداحی امرار معاش کند؟
گفتم که بله؛ این کار برکت داشت.
خانمها هم در هیأت حاضر میشدند؟
آن دوره خانمها برای خرید هم بازار نمیآمدند. شما به الان نگاه نکنید که خانمها فروشنده و بازاری شدهاند.
حاجآقا، کربلا رفتهاید؟
بله، بار اول سال 1325 با پدرم رفتم، با اتوبوس رفتیم، در سه مرحله؛ در تهران، همدان و کرمانشاه توقف داشتیم؛ بیش از دو، سه ماه سفرمان طول کشید.
چند فرزند دارید؟
سه تا پسر؛ دو تا دختر.
آنها نوحهخوانی پدر را ادامه دادند؟
خیر، پسر آخر هم سعی کرد، اما نشد.
از رفقای قدیمی در این محرم چه کسی را بیشتر یاد میکنید؟
شاهحسین نوحهخوان، شاهحسین بهاری روی دستش کسی نیست.