تصمیم بگیریم، یک دولت می‌خواهیم یا بیشتر؟
 

 

سیامک رحمانی سردبیر

یکی از بامزه‌ترین توییت‌هایی که در ساعات گذشته خواندم، پست کسی بود که نوشته بود: «‏برای توصیف کشورمون کافیه بگید جایی زندگی می‌کنیم که عضو کمیته فیلترینگ از تشکیل ‏کمیته ضدفیلتر خبر می‌دهد!» انصافا نکته‌سنجی هوشمندانه‌ای است. خیلی بانمک است. اما ‏اگر از سطح ماجرا بگذرید و بخواهید به بطن آن توجه کنید، درخواهید یافت که در عین‌حال ‏دردناک و غم‌انگیز هم هست. این‌که دولت و وزیرش نمی‌توانند سیاست‌های خود را که اتفاقا ‏جزو خواسته‌های عمومی هم هست، پیش ببرند و مجبورند در مقابل نهادهای موازی و تداخل ‏پیش آمده در کارها تمهیداتی بیندیشند که در همین حد سورئال جلوه می‌کند. اما کیست که ‏نداند دولت برای پیشبرد اهدافش تا چه اندازه محدود و دست‌بسته است. دیگر از این بالاتر که ‏رئیس‌جمهوری از امضاهای طلایی گله کند و از بودجه‌های پنهان بگوید و برای شفاف‌سازی ‏خود را به آب و آتش بزند، اما شاهد و واقف باشیم که در کوتاه مدت اتفاق بزرگی نخواهد ‏افتاد. اما این دست‌های پنهان و مراکز پشت پرده چه قدرتی دارند که حتی رئیس‌جمهوری را به ‏اعتراض واداشته‌اند و به راحتی کاری از دست کسی برنمی‌آید. اما کاش این دولت‌های موازی ‏و تصمیم‌گیران در سایه فقط به حوزه اقتصاد یا فضای مجازی خلاصه می‌شدند. اما مشکلات ‏کشور شهادت می‌دهد که تقریبا هیچ حوزه‌ای از این دخالت‌ها در امان نیست. یعنی درحالی ‏که مردم پای صندوق‌های رأی می‌روند و رئیس‌جمهوری انتخاب می‌کنند تا مسئولیت‌ها را به او ‏بسپارند و بتوانند از او مطالبه داشته باشند و خواسته‌هایشان را پیگیری کنند، مشخص است که ‏مسئولیت‌ها با اختیارات رئیس دولت مطلقا تناسبی ندارد. نه او و نه وزرایش نمی‌توانند به ‏شعارهایشان عمل کنند و پایبند باشند. این روزها صحبت از دلزدگی و تمایل کناره‌گیری وزیر ‏ارشاد در شرایطی شنیده می‌شود که صالحی باید تمام‌وقت درگیر برگزاری مراسم و جشن‌های ‏40سالگی انقلاب باشد. اما وقتی نیروهای ندیدنی حتی اجازه اکران فیلم‌های مجوزدار را ‏نمی‌دهند، وقتی صدای بانوی خواننده مراسم افتتاحیه جشنواره فجر دستاویزی برای حمله و ‏فشار می‌شود و وقتی رسانه ملی
از نشان دادن تصاویر کامل افتتاحیه طفره می‌رود و ملجأ و ‏مرجعی برای شکایت بردن نیست، باید به وزیر حق داد که احساس بیهودگی کند و بگوید با ‏فرهیختگی و کار فرهنگی نمی‌شود برنامه‌های وزارت را پیش برد. همان‌طور که حتی حق ‏دادن مجوز برای برگزاری کنسرت در بعضی شهرها را ندارد. همان‌طور که مدام در کار وزیر ‏امور خارجه دخالت می‌شود و وزارتخانه و کل کشور باید هزینه ماجراجویی‌های نیروهای ‏خودسر را بدهند. همان‌طور که وزیر نفت زیر فشار است تا دوباره منافذ بسته شده فساد را باز ‏کند، همان‌طور که رئیس بانک مرکزی از طرف رانت‌خوارها و گیرندگان دلارهای دولتی ‏تحت فشار است و همان‌طور که وزرای اقتصاد و صنعت نمی‌توانند درباره قیمت خودرو و ‏مایحتاج اولیه پاسخگوی مردم باشند و از پس مافیاها و سلاطین برآیند.‏ این که در 40 سالگی انقلاب این اختیارات حداقلی برای دولت تا چه حد با تعریف دموکراسی ‏و تعاریف قانون اساسی و حقوق اولیه مردم همخوان است، سوالی نیست که نیاز به همایش و ‏تفکر زیاد داشته باشد. شاید اگر رفراندومی قرار است برگزار شود، باید از مردم بپرسیم که ‏بالاخره یک دولت مستقر و صاحب‌اختیار می‌خواهند یا رئیس جمهوری ضعیف که مجبور ‏است مدام از دخالت‌ها بگوید و حتی از نظر بعضی، همچون ضرغامی حق نداشته باشد در ‏مورد حقوق ابتدایی جامعه ابراز نظر کند. در 40سالگی انقلاب شاید بد نباشد که بار دیگر ‏تصمیم گرفته شود که کشور نیاز به یک دولت دارد یا قرار است همچنان دولت‌های مخفی، ‏باندهای فشار و مافیاهای ثروت و تبانی برای زندگی مردم تعیین تکلیف کنند.    ‏

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/154080/تصمیم-بگیریم،-یک-دولت-می‌خواهیم-یا-بیشتر؟