ماجرای مردی که از همان لحظات اولیه به یاری سیل‌زدگان شتافت از زبان همسرش
 
شوهرم یک قهرمان بود
 

 

زندگی‌اش را وقف کمک به حادثه‌دیدگان کرده بود. داوطلبانه می‌رفت در دل ‏حادثه و کمک می‌کرد. چند سالی می‌شد که این کار را انجام می‌داد. امسال هم ‏درست از همان روز اول عید که خبر سیل را شنید، رفت. به ماموریتی داوطلبانه ‏رفت که پایانی نداشت. هر روز ساعت 5 صبح از خانه بیرون می‌رفت و ‏نصف شب بر می‌گشت، اما خسته نمی‌شد. تا این‌که یک روز رفت و همسرش ‏نام او را در لیست قربانیان واژگونی قایق دید. احمد عبدالحسینی مرد 40 ساله‌‏ای بود که به جای عید دیدنی و خوشگذرانی در ایام تعطیل پا به پای امدادگران ‏و مردم منطقه، به سیل‌زدگان کمک کرد و خیلی‌ها را از مرگ هم نجات داد. ‏اما خودش درنهایت غرق شد. بعدازظهر ششم فروردین ماه بود که آب احمد و ‏‏5 نفر از دوستانش را با خود برد. احمد آن‌قدر به نجات حادثه‌دیدگان علاقه ‏داشت که درنهایت هم هنگام نجات جان خود را از دست داد. احمد جانش را در ‏راه نجات داد و حالا همسر و دختر و پسرش مانده‌اند که چگونه روزگارشان را ‏بگذرانند. ملیحه مقصودلو همسر این مرد فداکار در رابطه با اقدامات همسرش با ‏خبرنگار «شهروند» گفت‌وگو کرد:  ‏
 همسرتان بار اول بود که برای کمک می‌رفت؟
نه او چندین‌سال بود که این کار را انجام می‌داد. در کل عاشق این بود که به ‏مردم کمک کند. یکی دو بار هم سال‌های پیش وقتی در مازندران سیل آمد برای ‏کمک رفت. در این چند‌سال هم همیشه با کمک مردم دیگر به صورت داوطلبانه ‏می‌رفتند و رودخانه‌هایی که امکان داشت بر اثر باران تبدیل به سیل شوند و یا ‏به زمین‌های کشاورزی آسیب برسانند را لایروبی می‌کردند. احمد عاشق این ‏کار بود و از کمک کردن به مردم، خصوصا کسانی که حادثه‌دیده‌اند، لذت می‌‏برد. ‏
 وقتی خبر سیل در مازندران را دید چکار کرد؟
بلافاصله برای کمک رفت. شوهرم فقط روز اول عید را در کنار ما بود. بعد از ‏آن از روز دوم رفت برای کمک؛ هر روز صبح زود ساعت 5 می‌رفت و شب‏ها دیروقت به خانه بر می‌گشت. من اصلا او را نمی‌دیدم. ساعت یک شب به ‏خانه می‌آمد. چند ساعت استراحت می‌کرد و دوباره 5 صبح می‌رفت. ‏
 چطور خبر این حادثه را شنیدید؟
همان روز عصر بود که با او تماس گرفتم. گفتم امروز اگر می‌توانی زودتر بیا ‏تا با بچه‌ها به عید دیدنی برویم. او هم گفت نمی‌تواند قول بدهد. معلوم نیست که ‏چه ساعتی برمی‌گردد. با مردم و اهالی و امدادگران درحال کمک‌رسانی بود. ‏هرکاری از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد. شب ساعت هشت بود که خبر ‏واژگونی قایق در گمیشان را شنیدم. اما تصورش را هم نمی‌کردم که شوهرم در ‏آن قایق بوده باشد. موبایلش هم از دسترس خارج شده بود. اما چون سابقه داشت ‏که در جاهایی آنتن نداشته باشد، برای همین نگران نشدم. همین‌طور که ‏داشتم خبرهای واژگونی قایق را پیگیری می‌کردم، ناگهان اسم شوهرم را در ‏میان سرنشینانی که ناپدید شده‌ بودند، دیدم. خیلی شوکه شدم. باورم نمی‌شد. همان ‏دو ساعت قبل بود که با او صحبت می‌کردم. فردای همان روز هم جسدش را ‏پیدا کردند. ‏
 شوهرتان در این مدت که برای نجات سیل‌زدگان می‌رفت، خاطره‌ای هم از ‏نجات برای شما تعریف کرده بود؟
او همیشه از این کار لذت می‌برد. اما در ایام عید او را نمی‌دیدم و فرصت نمی‌‏شد که برایم از کارهایش تعریف کند. اما وقتی فوت کرد ناگهان دیدم که چندین ‏نفر از ترکمن‌های گرگان و گمیشان به خانه‌مان آمدند. تعدادشان خیلی زیاد بود. ‏برای مراسم شوهرم هم حدودا دو یا سه‌هزار نفر از ترکمن‌های گمیشان آمده ‏بودند. همان زمان در مراسم به من گفتند تا زمانی که گمیشان هست یاد این ‏شهید همواره زنده است. همین جمله برایم کافی بود تا بدانم شوهرم چه کارها که ‏برای اینها انجام نداده است. او واقعا یک قهرمان بود و بدون هیچ چشمداشتی ‏به هموطنان و همشهریانش کمک می‌کرد. او در سخت‌ترین نقاط هم برای ‏کمک می‌رفت و هیچ مسأله‌ای مانع کارش نمی‌شد. ‏
 شغل شوهرتان چه بود؟
او پیمانکار بود و یک بیل مکانیکی داشت. از 16 سالگی هم کار کرده بود. اتفاقا ‏پروژه‌ای جدید هم با شهرداری بسته بود و قرار بود بعد از عید کارشان ‏را شروع کند. در تمام طول عید هم با بیل مکانیکی خودش برای کمک می‌‏رفت. ‏
 چند فرزند دارید؟
یک دختر 4 ماهه و یک پسر 8 ساله دارم. ‏
 درخواستی دارید؟
شوهرم و دوستانش امکانات نداشتند. شاید برای ‏همین هم این اتفاق برایشان افتاد. الان هم تنها درخواستمان این است که آنها را ‏شهید راه خدمت اعلام کنند. البته ما خودمان درخواست نداده‌ایم. یکسری از ‏مسئولان استانی این درخواست را  داده‌اند. خواسته ما هم همین است. ‏


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/158367/شوهرم-یک-قهرمان-بود