یاسر نوروزی روزنامهنگار
مردم با آنچه میبینند، زندگی نمیکنند بلکه با آن چیزی زندگی میکنند که به آن باور پیدا کردهاند. این باور رفتهرفته آنقدر در وجودمان ریشه میدواند که دیگر تأملاتمان را هم حول همان باور میسازیم و درواقع از یک جایی به بعد فکر میکنیم که فکر میکنیم، درحالیکه باورها درحال فکر کردنمان هستند. آنها ما را پیش میبرند و در تودهای موهوم، گرد و خاکی به پا میکنند که گمان کنیم در حال فکر کردن هستیم. برای همین صحبت کردن از «ماتریکس» برای آنهایی که از «ماتریکس» میمکند، بیمعناست. مهره یا پیچی خُرد درون یک ساعت عظیم مکانیکی چگونه میتواند فرآیند جلو رفتن عقربهها را درک کند؟ کمااینکه فهم زمان هم از ساحت تفکرِ ساعت، خارج است. برای بیرون آمدن از این چرخه، از این زندگی بیادراک و بهظاهر بیمعنا، پیامها و جملهها و تعابیر و نشانههای فراوانی در مسیر زندگی تعبیه میشود. هرچند ما آنها را به اتفاق، شانس یا تصادف تعبیر میکنیم و از کنارشان میگذریم. اما یک جایی، لحظهای یا در نجوایی ملتمسانه رو به هستی، ناگهان اتفاقاتی میافتد که بهوضوح نشان میدهد آن چیزی که باور کردهای، حقیقت نیست. درواقع اولین حقیقت خودش را در این جمله در تو بازتاب میدهد: «آنچه فکر میکنی، حقیقت نیست.» سفر اینجا تازه آغاز میشود و پیچ و تاب این سفر است که بعضی آثار ادبی و سینمایی را در خاطرم زنده نگه میدارد. با اینحال، شگفت اینجاست که انسان تشنه حقیقت است اما همزمان منکر حقیقت است. به محض شنیدن همان اولین حقیقت، سر باز میزند و برای همین هم هست که تریون لنیستر میگوید: «مردم اغلب گرسنه حقیقت هستند، ولی بهندرت طعم آن را دوست دارند وقتی برایشان سِرو میشود!» یک پله بالاتر، سرسی، از موضع شر و شرارت، از موضع قدرت، خوب حقیقت را واکاوی میکند؛ جایی که میگوید: «برای کسانی که روی تخت سلطنت مینشینند، حقیقت چیزی است که آنها میسازند.» کندوکاو حقیقت همچنان از نگاه کاراکترها ادامه مییابد و دستمایه خلق دیالوگهایی ناب میشود؛ جایی که پیتر بیلیش میگوید: «مهم نیست چی میخوایم. وقتی که به دستش بیاریم، اونوقته که چیز دیگهای رو طلب میکنیم.» این جملهها از هر کجا که برمیآیند، مرا به تماشای مجموعهای از دروغهای بزرگ «بازی تاج و تخت» ترغیب میکنند، چون هنر و ادبیات به ما گفته است تنها در بستر دروغ است که میتوان به حقیقت رسید. راستها را همه باور میکنند به گمان اینکه راستی هستند، اما دروغها را کسی کنار نمیزند برای تماشای راست.
«وقتی که زبون یه نفر رو از حلقومش میکشی بیرون، ثابت نمیکنی که اون یه دروغگوئه. با این کار درواقع داری به همه دنیا میگی که از اون چیزی که ممکنه اونها بگن، واهمه داری.» (تیریون لنیستر، بازی تاج و تخت)