شهروند| عامل جنایت وحشتناک تهرانپارس، صبح دیروز به دادسرای جنایی تهران منتقل شد. این جوان 30ساله چند هفته قبل در اقدامی جنونآمیز، خودش و دختر مورد علاقهاش را به آتش کشیده بود. مینا 28ساله چند روز بعد در بیمارستان سوانح سوختگی تهران جان سپرد. قربانی این حادثه دلخراش تا چندی قبل رابطه صمیمانهای با قاتل داشت، اما مشکلات مالی و برخی موضوعات باعث ایجاد کدورت بین آنها شده بود.
دهم اردیبهشتماه ساکنان یکی از محلات تهرانپارس شاهد صحنه هولناکی بودند. دختر و پسر جوانی درحالی که آتش از بدنشان زبانه میکشید، از مردم کمک میخواستند. آتشسوزی از داخل یک پژو 206 شروع شده بود. همزمان اورژانس و پلیس در جریان قرار گرفتند. با حضور ماموران کلانتری 126 تهرانپارس مشخص شد که خودروی 206 نوکمدادی به دلیل نامعلومی آتش گرفته و دو سر نشین آن هم دچار سوختگی شدید شدهاند. ماموران اورژانس در همان دقایق اولیه حضور در صحنه حادثه وضع دختر جوان را بسیار وخیم اعلام کردند. با وجود این، هر دو مصدوم این حادثه به بیمارستان سوانح سوختگی منتقل شدند. مینا با بیش از 90درصد سوختگی با مرگ و دست و پنجه نرم میکرد تا اینکه 9 روز بعد او روی تخت بیمارستان جان سپرد. پس از مرگ این دختر، این پرونده با موضوع قتل در اختیار قاضی غلامی، بازپرس دادسرای جنایی تهران قرار گرفت و دستور پیگیری و بازجویی از متهم این پرونده از سوی مرجع قضائی
صادر شد.
رامین هم چند روز بعد از بیمارستان مرخص شد و در همان مراحل ابتدایی بازجویی به آتشزدن و قتل مینا اعتراف کرد. حالا با گذشت چند هفته از آن حادثه هولناک، متهم این پرونده به دادسرای جنایی تهران منتقل شده است. او هرچند پیش از این و در مراحل بازجویی پلیس به جرمش اعتراف کرده بود، اما صبح دیروز جزییات جدیدی از این حادثه هولناک و انگیزههایش افشا کرد.
چطور تصمیم به این کار گرفتی؟
من اصلا قصد کشتن مینا را نداشتم. میخواستم خودم را خلاص کنم. هنوز هم نمیدانم که چطور او آتش گرفت، ولی من اصلا به دنبال آسیبرساندن به او نبودم.
چرا میخواستی خودت را خلاص کنی؟
من و مینا همدیگر را دوست داشتیم و به هم علاقهمند بودیم، اما خانواده من مخالف ازدواج ما بودند. به همین دلیل هم هیچ کمکی به من نکردند. آنها ترکیه زندگی میکنند و من اینجا تک و تنها بودم. در یک دفتر مشاور املاک کار میکردم. ما سال 96 با هم آشنا شدیم، اما همانطور که گفتم پدر و مادرم بشدت مخالف ازدواج ما بودند و همین موضوع هم باعث همه این بدبختیها شد.
یعنی چون پدر و مادرت با ازدواج شما مخالف بودند، خودت و مینا را آتش زدی؟
نه، من چندبار به ترکیه رفته بودم. با مینا تصمیم گرفتیم که به ترکیه برویم. آنجا برای خودمان مغازه کوچکی بگیریم و یک رستوران ایرانی راه بیندازیم، ولی این کار پول میخواست. من حدود 270میلیون جور کردم و مینا هم 30میلیون تومان آورد. رفتیم ترکیه. البته به پدر و مادرم چیزی نگفتم. اصلا به یک شهر دیگر رفتیم تا آنها متوجه حضور ما نشوند. اما آنجا سرمان کلاه گذاشتند و پولمان را خوردند. من و مینا هم چارهای نداشتیم به جز اینکه به ایران بازگردیم. چون پول نداشتم، مدتی در خانه این دختر بودم، ولی بعد از مدتی متوجه تغییر رفتار او شدم، برای همین به یک پانسیون رفتم. از همان فردای روزی که به تهران رسیدیم، بهانهگیریهای مینا شروع شد. او من را مقصر میدانست. مدام به من میگفت که به خاطر اشتباهات من پولمان به باد رفته است.
خب، بعدش چه شد؟
مدام با هم درگیری داشتیم؛ جنگ و دعوا. حس کردم که دیگر به من علاقهای ندارد. از آن طرف هم من تحت فشار بودم. بخش زیادی از پول را قرض کرده بودم. مینا هم که دیگر با من کاری نداشت.
آن روز برای انتقامگرفتن به سراغ مینا رفتی؟
نه، نمیخواستم از او انتقام بگیرم. بعد از چند روز فکرکردن، تصمیم گرفتم به زندگی خودم پایان دهم. البته از دست مینا هم ناراحت بودم، چون شنیده بودم که او با یک پسر دیگر وارد رابطه شده است، البته خیلی مطمئن نبودم. ساعت 7 صبح بود که به پمپ بنزین رفتم؛ یک گالن بنزین گرفتم و به طرف خانه مینا رفتم. صبر کردم تا او از خانه خارج شد. سوار خودرو شد. من هم رفتم جلو و کنارش نشستم. بعد از مسافتی، مشاجره ما سر موضوعات قبلی شروع شد. من از کوره دررفتم و بنزین را روی او و خودم ریختم و فندک را روشن کردم که ناگهان آتش زبانه کشید. من و مینا آتش گرفتیم تا اینکه خودم را در بیمارستان دیدم، البته من 10 روز بعد متوجه مرگ مینا شدم. نمیخواستم او را بکشم.