| امین محمدی |
عباس قانع خودش را با گزارش فوتبال در تلویزیون اینترنتی آنتن سر زبانها انداخت. شور و هیجان عجیب او در زمان گزارش باعث شد تا در مدت کمی تبدیل شود به یک گزارشگر «صاحبسبک». شانس اما زودتر از چیزی که خودش فکر میکرد سراغ او آمد؛ قانع بالاخره به آرزوی بزرگش یعنی گزارش فوتبال در تلویزیون رسید اما این روزها جوی که علیه گزارشهای او وجود دارد، بهمراتب بیشتر از جریانی است که قرار بود او را تبدیل به یک پدیده گزارشگری کند اما چرا گزارشهای قانع همانند روزهای اولش جذاب نیست؟
برگ برنده هر گزارشگری در کنار پارامترهای فنی (اعم از تونالیته صدا، اطلاعات اضافه و...) قدرت بداههپردازی او است. فوتبالدوستی هست که «چیه این فوتبال» یا «چهقد خوبیم ما»ی عادل فردوسیپور را به یاد نیاورد؟ فردوسیپور به عنوان استاد بداهه، تکیهکلامهای زیادی را به دایره فوتبالی ما اضافه کرد. (هنوز عادت نکردهایم که برای او از افعال ماضی استفاده کنیم!) هوش فردوسیپور اما در جایی خودش را نشان داد که او دایما در حال بهروزرسانی این تکیهکلامها بود. اگر زمانی با «چه میکنه این بازیکن» خودش را ثابت کرد، بعدها که استفاده از این تکیهکلام به اوج خودش رسید، دیگر خودش هم رغبتی به استفاده از آن نداشت؛ در بسیاری از گزارشهای حساس در کنار دیتاهای دیوانهداری که از بازیکنها داشت، خودش را سپرد به لحظه. او هیچوقت فکر نکرده بود که اگر دژاگه به آرژانتین یک ضربه سر خطرناک بزند او باید احساسات بینندهاش را با «چقدر خوبیم ما» تحریک کند یا وقتی بارسا در آن بازی حیرتآور، در آخرین ثانیهها کامبک زد، از لرزش تن و بدنش برای بینندهها صحبت کند. البته فردوسیپور هم در این مسیر همیشه بهترین نبوده است؛ هوش فردوسیپور گاهی بهضررش تمام شده است. برعکس بازی ایران-آرژانتین که اصلا قرار نبود او گزارشگر باشد، در بازی ایران-مراکش همه چیز از پیش تعیینشده بود. عادل منتظر بود تا ایران شگفتیساز شود (احتمالی که روی کاغذ نسبت به بازی اسپانیا یا پرتغال بیشتر بود) و برای همین در جیبش «جونم کیروش» و «جونم بیرانوند» را باخودش آورده بود. او هر چقدر سعی کرد با «چقدر این پسرها خوبن» یا «چقدر داریم کیف میکنیم ما» خاطره ماندگار بازی آرژانتین را تکرار کند، موفق نشد و از فردوسیپورِ بیست، چهارده جلوتر نرفت.
اما اصلیترین مشکل عباس قانع ریشه در همین نکته دارد؛ او که روزی در ثانیههای آخر یک بازی حساس میلان گفته بود که اگر این توپ گل بشود، گزارش بازی را تعطیل میکند، از جایی تبدیل شد به عادل فردوسیپورِ بازی ایران-مراکش. او قبل از هر بازی کوهی از جملات را با خودش حمل میکند تا در یک بزنگاه طوماری از آن کلمات قلمبه سلمبهاش را به مخاطب حقنه کند. او حتی برای این کار در صفحه اینستاگرامش نظرسنجی هم میکند و از طرفداران هر تیم میخواهد تا به او کمک کنند که اگر تیم محبوبشان به گل رسید، چه بگوید! فاصلهگرفتن قانع از بداهه باعث شد تا گزارشهای او روزبهروز بیشتر به سمت تصنعیشدن برود. طوری که حتی سر بازی تاتنهام -سیتی صدای یکی از مخاطبانش را هم درآورده بود. سیتی در آخرین دقایق به گل رسید و قانع به رسم مألوف و همیشگیاش به محض بهثمر رسیدن گل شروع کرد به مرثیهسرایی؛ از این گفت که این بهترین فوتبالی است که گزارش کرده و صفات گوناگونی را به گواردیولا، آگوئرو و هر کسی که در تصویر میدید، هدیه میکرد. چند ثانیه نگذشت که داور با استفاده از VAR گل را مردود اعلام کرد! این در حالی بود که صحنه آهسته گل نشان میداد که احتمالا این گل آفساید است اما قانع جوری غرق در صفات شاهنامهایاش بود که به صحنه آهسته دقت نکرده بود؛ او مثل دانشجویی عمل میکند که بلافاصله بعد از شروع امتحان، بدون توجه به سوالات، فقط برگه پاسخنامه را از محفوظاتش سیاه میکند.
ایراد بعدی را شاید بتوان به فضای مجازی وارد کرد. تاسفبار است که بسیاری از برنامههای تلویزیونی برای اینکه تکههایی از برنامهشان در اینستاگرام پخش شود، به ادمین این صفحهها پول میدهند؛ معیار سنجش موفقیت یک برنامه شده میزان ویدیوهایی که در اینستاگرام پخش میشود. عجیب نیست که این جریان در زمینه گزارشگری هم اتفاق بیفتد. شوق وایرالشدن روی گزارشگری کسانی مثل عباس قانع هم اثر گذاشته و آنها را از مسیر اصلیشان خارج کرده است.
چند شب پیش بازی بارسا-لیورپول را با گزارش مارتین تایلر و آلن اسمیت میدیدم؛ یک کامبک تاریخی رقم خورد و لیورپول به فینال رسید اما تایلر هنگام گزارش هیچکدام از دو گل اوریگی نعره نزد. او وقتی واینالدوم لیورپولیها را به مرز جنون رساند، صفتهای عجیب و غریب به او هدیه نداد و در کل گزارش چیزی بود که همیشه هست و در کنار تمام طنازیهایش با تحلیلهایش بیننده را به وجد آورد؛ کاری که به نظر میرسد برای بسیاری از گزارشگرهای ورزشی ما بشدت سخت است. بیایید یک نمونه موفق را مرور کنیم. «دلاور من. خوشا به حال مادرت. قربون اون قدت برم. عاشق کشتی گرفتنتم.» شما از به یاد آوردن این عبارات که سر کشتی حسن یزدانی از دهان گزاشگر رادیو خارج شد، به وجد نمیآیید؟ صحنه هنوز برای ما زنده است و از بهیادآوردنش حسی در درونمان غلیان میکند؛ چون تکتک کلمات از عمق وجود گزارشگر نشأت میگیرد. مارتین تایلر، عادل فردوسیپور، علیرضا علیفر، عباس قانع و آن گزارشگر نازنین رادیو هر کدام اکسیری در گزارشگری دارند که به آن دلیل مخاطبانی را جذب کردهاند. فکر میکنم که همهمان این را قبول داریم که گزارشگری هر کدام از آنها زمانی دلپذیر است که خودشان باشند و از چیزی یا کسی تقلید نکنند.