پلیسهای سوتزن انگلیسی سوژهای شدند برای آمریکاییها که بتوانند جلوی فساد را در سازمانها و مملکتشان بگیرند. و مثل همیشه آنجا بود که سوتزنها متولد شدند. اینور دنیا اما ما وظیفهای داشتیم به نام امر به معروف و نهی از منکر که این سالها خلاصه شد در زلف این و آن و دست آخرش یک ون و چند فریاد! حالا که فساد و رشوه و پول درآوردن از جیب این و آن شده است راهکار زندگی برخیها هر طبقهای میخواهد خودش را به طبقه بالاتر برساند و چون نه شفافیت وجود دارد و نه شایستهسالاری، همه گازش را میگیرند که رهصد ساله را یکشبه طی کنند؛ از خاوری تا بابک زنجانی و این دست آخر داماد لاکچری فلانی! حالا که سلامتی در کار سازمانها ونهادها و جامعه نیست و دولت الکترونیک هم کاری از پیش نبرده، چاره کار شاید همان فرمول غربیهاست. امروزه نمایندگان سازمان شفافیت بینالملل که مقر آن در برلین است، به حکومتها توصیه میکنند قانونی برای حمایت از کسانی که در رابطه با ناهنجاریها افشاگری میکنند، وضع کنند. حتی در برخی کشورها برای افراد افشاگر محافظ میگذارند. بررسیهای این سازمان نشان میدهد افشاگری عمومی در مبارزه بافساد، موثرترین روش مقابله با فساد در جهان تاکنون است، به گونهای که طبق برخی آمارها، 55درصد از فسادهای کشف شده مربوط به این روش و 45درصد دیگر مربوط به چندین روش متداول دیگر (مثل حسابرسی، بازرسی، نظارت، بازدید سرزده، ابزارهای کنترلی الکترونیکی و...) بوده است.
اینجا اما ما تا قبل از دیروز که بگوییم حالا وقت سوت زدن شده است، چه کردهایم؟ خیلی خلاصهاش را میتوان در ماجرای یاشار سلطانی دید. همان سرآغاز بحث در مورد قانون سوتزن در ایران. در پرونده املاك نجومی، روزنامهنگاری که سوت زد، بعد از رسانهایکردن اسناد مربوط به جنجال خانههای نجومی و شهرداری بازداشت شد. وبگاهِ معماری نیوز که متعلق به او بود، فیلتر شد. سپس به 5سال حبس محکوم شد. به مدت ۲سال هم از عضویت در احزاب، گروهها، دستههای سیاسی، فعالیت در فضای مجازی و رسانهها و مطبوعات و خروج از کشور محروم شد.
شاید گیر موضوع این بود كه اسناد و مدارك تخلفات، قبل از آن كه در قالب گزارشهای سوتزنی تحویل مراجع قضائی شود، در رسانههای عمومی منتشر شد، چون شاید بهزعم افشاگر شاید امیدی به روشهای رسمی نبوده است. از یك سو با ایجاد جنجالهای خبری، قضاوت در مورد صحت و سقم موضوع سوتزنی دشوار شد و از سوی دیگر این پرونده تبدیل به سوژهای شد که جناح مقابل برای روکمکنیاش بحث حقوقهای نامتعارف را پیش کشید و
آن طرفترش هر دو سوژه، محورشوی مضحک انتخاباتی در مناظرات تلویزیونی تا آنجا که حال مردم بد شد.
آخرش هم هیچکس نفهمید خانهها چه شد و الان کی چقدر حقوق بیشتر میگیرد؟ و اصلا لیلی زن است یا مرد؟
شما هر کاری بکنید، سوتزنی البته همیشه ابهاماتی به همراه دارد. مثلا آیا همه اعمال سوتزنی که توسط یک سوتزن انجام میگیرد تا عمل خلافی را در سطح سازمان و جامعه به گوش همگان برساند در جهت حق و حقیقت است؟ و اینکه آیا معیاری وجود دارد که ما با استفاده از آن بتوانیم سوتزنی را موجه بدانیم یا خیر؟ و در طرف مقابل سخن درشت اینکه: وقتی که این رویه تبدیل به قانون بشود و جایزه به آن تعلق بگیرد و از سوتزن محافظت شود ما دیگر با نیت سوتزن چکار داریم!
جالب اینکه به ندرت یک سوتزن توسط همکاران خود بهعنوان یک قهرمان شناخته میشود! افراد اکثرا به وفاداری و خلوص نیت فرد سوتزن نسبت به سازمان و مدیران آن شک و تردید دارند. آنها اغلب فرد سوتزن را بهعنوان یک خائن به سازمان و جایی که او در آنجا شاغل است و به آنجا تعلق دارد تصور میکنند و هدف او را از افشاگری، ضربه زدن به سازمان و شهرت آن و تخریب مدیران سازمان میدانند. گاه ممکن است هدف فرد سوتزن را جلب توجه و کسب مقام و منصب به حساب آورند. بنابراین سوتزن باید مواظب سرش باشد! با آنکه در شبکههای اجتماعی و رسانهها قربان صدقه سوتزنها میشویم، اما در بیخ گوشمان تشنه خون آنانیم.
بله! وقتی که اخلاق رخت برمیبندد و چارهای جز جایزه بگیران و تبدیل یک امر اخلاقی به یک امر مادی نمیماند، بازهم باید دست به دامان سوتزنها شد. قدرشان را دانست و از آنها محافظت کرد. امید که قانون در این یک مورد جامه عمل بپوشد.