شیروان یاری| تنها واژه «عشق» است که تپش قلب زندگی نباتی هفت ساله یک شهروند صلواتآبادی به دلیل سکته مغزی را چون طلوع روزانه خورشید از بام صلواتآباد بر پوست زندگی کردستان کوک میکند.
تورق 2555 روز از زندگی در کمای «عبدالرحمن صلواتی» را تنها زبان الکن عشق و عاشقی «شیدا» همسر او میتواند روایتگر شود و قلم رسانهها از بازنمایی این نوع زندگی ناتوان است.
این شهروند صلواتآبادی سال90 در 40 سالگی به دلیل عارضه سکته مغزی دو پلک چشم را بر هم نهاده و روز شمار زندگی نباتی را با نفس مصنوعی ورق میزند. عبدالرحمن، 26سال قبل با شیدا زندگی را در لباس عروس و دامادی جشن گرفتند و هرگز باور نمیکرد که به ناگاه به چنین عارضهای بدون هیچگونه سابقه بیماری بر سر سفره نهار مبتلا شود و رایحه شیدا را از روزنه نفسهای مصنوعی استشمام کند.
عبدالرحمن قبل از آغاز تیکتاک ساعت زندگی نباتی با صدای داودی سیدعلیاصغر کردستانی، خواننده خوشالحان صلواتآبادی گوش جان را نوازش میکرده است و در هنگام کارگری نیز با صدای حیرتانگیز این خواننده نامی کُرد، دستان پینهبستهاش را داغمه میزد و لباس مندرس را با عشق به شیدا میدوخت. شیدا به عشق این سالها هفتسال است به عبدالرحمن وفادار مانده و سختی پرستاری از زندگی پرمشقت شریک زندگیاش را به جان و دل خریده است و گهگداری بر بالین او گریان مینشیند و ترانه سیدعلیاصغر را در گوش مرد فرو خفته زندگیاش زمزمه میکند. حاصل زندگی عبدالرحمن و شیدا یک دختر 25 ساله و یک پسر 23 ساله با تحصیلات حداقلی دوره دوم متوسطه است که دختر در خانه بخت و پسر به کارگری حرفه پدر روی آورده است.
به گفته شیدا، عبدالرحمن تاکنون دوبار زخم بستر گرفته که با دستهای نوازش عشق مداوا شده است. این شهروند صلواتآبادی افزون بر سه وعده سرم غذایی، میانوعده آبمیوه نیز از طریق شلنگ تناول میکند. منزل مسکونی کاهگلی 80 متری این بیمار به کما رفته، فاقد امکانات بهداشتی و نور استاندارد است و کوچهپسکوچههای سنگلاخی محل زندگی این مریض برای تردد فوریتهای پزشکی باید مناسبسازی شود. جابهجایی عبدالرحمن با 70 کیلوگرم وزن در فرآیند سرویس بهداشتی و استحمام بسیار سخت و طاقتفرسا برای شیدای مبتلا به بیماری دیابت است و رنگ رخساره خبر میدهد از سِر درون که شیدا خسته است و به زور پلک عقربههای ساعت خوابیده عشق را کوک میکند.
شیدا به عینه افسردگی از روح و روانش با شرایط زندگی گیاهی، شرایط بد اقتصادی و تحمیل ماهیانه 10میلیون و 500هزار ریال هزینه دارویی میچکد؛ هنگامی که به او پیشنهاد قطع دستگاه تنفس مصنوعی و بخشش اعضای بدن عبدالرحمن داده میشود، چون بید، قامت شکستهاش میلرزد و اشک به نشانه پاسخ منفی بر گونههایش جاری میشود. او دست یاری به سوی خیرین کشور به صراحت از روزنه رسانهها دراز میکند و فریاد میزند که پرداخت حداکثر حقوق ازکارافتادگی کارگری عبدالرحمن پاسخگو و مکفی نیست.
این زن رنجیده، هنوز به نفس کشیدن مصنوعی و بازگشت به حیات سرپرست زندگیاش امیدوار است و به مدیرکل بهزیستی کردستان که به همراه مدیرعامل انجمن ضایعات نخاعی کردستان به دیدار عبدالرحمن رفتهاند؛ با تضرع درخواست میکند که نگذارند دستهای خسته او خستهتر و لرزانتر شود.
حالا مدیرکل بهزیستی کردستان از وضع زندگی گیاهی این شهروند کردستانی به دلیل سکته مغزی و رنج خفته در دو چشم پف کرده شیدا ابراز تاسف کرده و اطمینان داده که بهزیستی حامی و سایبان نفسهای مصنوعی عبدالرحمن خواهد بود، اما چون این بیمار از بیمه کارافتادگی استفاده میکند، شرایط تحت پوشششدن را ندارد.
روستای صلواتآباد در ضلع شرقی از توابع بخش مرکزی شهرستان سنندج با فاصله 15 کیلومتری است که براساس سرشماری نفوس و مسکن بیش از 3هزار و 500 نفر در این دهستان نزدیک به مرکز استان زندگی میکنند.