تمام هم و غمشان این است که امدادگران را در زمان طلایی نجات به صحنه حادثه برسانند. وقتی پشت فرمان مینشینند کوهی از مسئولیت روی شانههای آنهاست. تمام حواسشان به مسیر پیش رو است تا خطری امدادگران را تهدید نکند و تجهیزات امدادی داخل خودرو هم سالم به مقصد برسد. اگرچه شاید نقش رانندهـ نجاتگران هلالاحمر در موفقیت عملیاتها چندان به چشم نیاید اما در حقیقت عملیاتی موفق نخواهد بود مگر اینکه آنها نقششان را به درستی ایفا کنند. در حادثه سیل اخیر استان گلستان هم رانندگان خودروهای هلالاحمر مسئولیتهای خطیری در رساندن بستههای امدادی و مواد غذایی به سیل زدگان داشتند. آنها در جادههایی که امکان تردد خودروهای معمولی وجود نداشت، امدادگران را به مقصد میرساندند و گاهی هم خودروی هلال با قلب مهربان و دلسوز آنها میشد پیک شادی خانوادههای سیل زده. در ادامه با نجاتگرـ رانندگان گلستانی که در سیل اخیر نقش مؤثری در رساندن اقلام امدادی و عملیاتهای نجات داشتند گفتوگو کردهایم.
نجات زوج گرفتار در دل سیلاب
نجاتگر راننده پایگاه امداد و نجات بین شهری جنگل گلستان، در ماجرای سیل این استان هم حضوری فعال داشت. محمودرضا موحدنژاد، روزهای پرالتهاب امدادرسانی به سیل زدگان را در آق قلا و گمیشان به امدادرسانی سپری کرد و علاوه بر سرپرستی تیم تخلیه آب از خانهها، بهعنوان راننده نیز در موفقیت عملیاتهای بسیاری نقش داشت. موحدنژاد از ماجرای نجات خانوادهای میگوید که در دل سیلاب گرفتار شده بودند: «آب بسیاری از مناطق گمیشان را در خود فرو برده بود و من و دیگر امدادگران مشغول تخلیه آب از منازل اهالی بودیم. آن روز خبر رسید، خودرویی در جاده یساقی به بندر ترکمن گرفتار سیلاب شده. مسیری که بخشهای زیادی از آن در آب فرو رفته بود و تردد خودروهای معمولی از آن امکانپذیر نبود. با رسیدن این خبر، ادامه کار تخلیه آب از منازل را به دیگر امدادگران واگذار کردیم و با توجه به اهمیت عملیات، بلافاصله همراه با یک تیم سیلاب مستقر در گمیشان مسیر جاده یساقی به بندرترکمن را در پیش گرفتیم. باید هرچه سریعتر به خودروی گرفتار در جاده میرسیدیم. یک زوج جوان در داخل خودرو و در محاصره سیل قرار داشتند و هر لحظه سطح آب بالاتر میآمد. همزمان با تیم ما تیم امداد و نجات ساحلی بندر ترکمن نیز راهی منطقه شدند. اگرچه آب شدت زیادی نداشت، اما آن زوج گرفتار در خودرو از بالا آمدن سطح آب وحشت کرده بودند و از طرفی هر لحظه امکان داشت آب جدید وارد منطقه شود.» موحدنژاد از چالشهای پیش رویش برای رساندن تیم امدادی به زوج گرفتار در دل سیلاب میگوید: «ترافیک در مسیرهای خروجی شهر اضطراب رسیدن به آن زوج را بیشتر کرده بود. با این وجود خیلی زود تیم امدادی را به محل مورد نظر رساندم. اما مشکل دیگری وجود داشت. خودروی آنها در محلی قرار گرفته بود که حتی خودروی پیکاپ ما هم به دلیل بالا آمدن سطح آب نمیتوانست به آن نقطه نزدیک شود. ناگهان نگاهم به مسیر مال رویی افتاد که کشاورزان و دامداران برای تردد احشام و ماشین آلات کشاورزی از آن استفاده میکردند. با در نظر گرفتن همه عوامل از آسیب نرسیدن به تجهیزات و نیز خودروی امدادی، با احتیاط کامل وارد مسیر شدم. تا جایی که امکان داشت خودرو را به نقطه مورد نظر نزدیک کردم و همراه با تیم سیلاب و نیز تیم پایگاه ساحلی بندر ترکمن سراغ زوج گرفتار در سیلاب رفتیم. کمی بعد وقتی خودروهای آنها را به منطقه امن منتقل کردیم، آن زوج جوان که هنوز نشانههای وحشت از گرفتار شدن در میان سیلاب در چهرهشان پیدا بود از اینکه خیلی زود به آنها رسیدیم از همه گروه قدردانی کردند.»
خودروی هلال، مسئول توزیع غذای عروسی
هنوز خستگی امدادرسانی در سیل کلاله از تنش خارج نشده بود که با وقوع سیل در آق قلا، بهعنوان نجاتگرـ راننده برای کمک کردن به دیگر همکارانش داوطلب شد. محمدرضا نوری در مناطق سیل زده آق قلا، هم بهعنوان راننده مسئولیت رساندن اقلام امدادی و جابهجایی نیروهای امدادی را برعهده داشت و هم مسئولیت انبار آق قلا را به عهده گرفته بود. نوری از دیگر زحمات رانندگان هلالاحمر در حادثهای مثل سیل میگوید. از دلسوزیها و فداکاریهایی که اگرچه کمتر به چشم میآید اما در همان روزهای پر از غم و اندوه لبخند را به لب خانوادههای سیل زده آورده بود: «مسئولیت من بهعنوان راننده و مسئول انبار، انتقال اقلام امدادی و بستههای غذایی از انبار به اردوگاههای اسکان سیل زدگان بود. یک روز که برای انتقال اقلام به منطقه کلآباد آق قلا رفته بودیم، اتفاق جالبی رخ داد. ساکنان خانهای که هنوز طبقه اولش زیر آب بود، از ما خواستند برای برگزاری مراسم عروسی فرزندشان به آنها کمک کنیم. کلآباد آخرین مقنطه شهر بود که از سیلاب تخلیه میشد و اهل خانه از ما خواسته بودند برای جابهجایی جهیزیه به آنها کمک کنیم. هنوز کلآباد زیر آب بود و تنها خودروهای کمکدار ما امکان تردد در کوچهها و خیابانهایش را داشت. برای همین من و دیگر رانندهها گاهی به کلآباد میرفتیم تا ساکنان این منطقه را برای دسترسی به مراکز درمانی و... به دیگر نقاط شهر برسانیم.» نوری مکثی میکند و ادامه میدهد: «روز مراسم که نزدیک شد، لوازم اهدایی مردمی را هم بار ماشین کردیم و از آنجایی که حیاط خانه هنوز غرق در آب بود، با ماشین هلالاحمر وارد حیاط شدیم و جهیزیه را از پشت ماشین به داخل خانه منتقل کردیم. روز عروسی که فرا رسید، انگار همه همسایهها غم و اندوهی که سیل با خود به شهر آورده بود را فراموش کردند. من و دیگر رانندهها مسئولیت رساندن غذای عروسی را از آشپزخانهای خارج از شهر به عهده گرفتیم. با دیگهای پر از غذا وارد محله شدیم. محلهای که هنوز بیشتر خیابانهایش زیر آب بود. خودروی کمکدار ما شده بود محل توزیع غذا میان مهمانهای عروسی. از دیگهای پشت خودرو خانه به خانه جلو میرفتیم و برای مهمانها غذا میکشیدیم.»
ماموریت رساندن برج نوری به سیل بند
تازه از مأموریت امدادرسانی به افراد گرفتار در برف و کولاک در منطقه خوش ییلاق برگشته بود که خبر رسید سیل ساکنان آق قلا، گمیشان و روستاهای اطراف آن را غافلگیر کرده است. ابراهیم قاراچشمه که سابقه امدادگری در چند پایگاه امدادی استان را هم در کارنامه دارد و اکنون عضو تیم واکنش سریع استان است، جزو نخستین امدادگرانی بود که در مناطق سیل زده حاضر شد. قاراچشمه که آن روزها بهعنوان نجاتگر راننده در آق قلا و گمیشان شانه به شانه دیگر امدادگران به سیلاب زده بود خاطرهای از یک شب پر التهاب برایمان تعریف میکند. ماجرایی که نقش رانندگان کارکشته و دلسوز هلالی را در موفقیت مأموریتها و عملیاتهای امداد و نجات نشان میدهد: «29 اسفند وقتی سیل از راه رسید و آق قلا و برخی مناطق روستایی را به زیر آب برد، راهی منطقه شدم. من و دیگر رانندگان هلال، آب و مواد غذایی را بار خودروهای شاسی بلند و کمکدار میکردیم و در مناطقی که امکان تردد خودروهای معمولی وجود نداشت، نیروهای امدادی و مواد غذایی را به قایقها میرساندیم تا به دست افراد گرفتار در سیل برسد. سیل گلستان شرایط ویژهای داشت، آب آرام آرام شهر را به زیر آب میبرد و مردم شانه به شانه نیروهای امدادی و نظامی با ساخت آببند از ورود آب به شهر جلوگیری میکردند. ساعت 2 بامداد بود که خبردادند یکی از مهمترین آب بندهایی که در روستای سقر یلقی توسط مردم و نیروهای امداد و نظامی ساخته شده دیگر تاب مقاومت در برابر فشار آب را ندارد. اگر آببند تخریب میشد، نتیجه همه زحمات و تلاشهایی که در چند روز گذشته برای جلوگیری از بالا آمدن سطح آب در روستا و شهر انجام شده بود بر باد میرفت.» قاراچشمه مکثی میکند و ادامه میدهد: «باید هرچه سریعتر آببند تعمیر میشد. اما با توجه به تاریکی هوا برای تعمیر آن نیاز به برج نوری داشتیم. مأموریت من رساندن برج نوری به آببند و محدودهای بود که نیروهای مردمی و امدادی برای تعمیر آببند تجمع کرده بودند. برج نوری را با رعایت تمام نکات اصولی پشت یکی از خودروهای کمکدار مهار کردیم و همراه با 3 امدادگر مسیر آببند را در پیش گرفتیم. هر لحظه سطح آب پشت آببند بالاتر میآمد و ثانیهها اهمیت بیشتری پیدا میکرد. به دلیل تاریکی مسیر و احتمال برخورد خودروی دیگری از پشت سر با خودروی ما، یک راننده دیگر با خودروی آمبولانس پشت خودروی ما به راه افتاد تا برج نوری سالم به مقصد برسد. کمی جلوتر جاده به زیر آب رفته بود و گل و لای به جا مانده در مسیر مسئولیت رساندن برج نوری را سنگینتر میکرد. زمان نداشتیم اما نمیشد سریع حرکت کنیم. هم احتمال ریزش لامپهای برج نوری و خرابی آن وجود داشت و هم تکانهای زیاد به تجهیزات آسیب میزد. با این وجود 20 دقیقه بعد به محل سیلبند رسیدیم. برج نوری را جایگزین لامپهای کم نوری کردیم. کمی بعد با روشن شدن کل محدوده و با کمک مردم و نیروهای امدادی آببند تعمیر شد و همه نفسی به راحتی کشیدیم.