تا لحظه نگارش این متن، علی دایی و امیر قلعهنویی گزینههای اصلی سرمربیگری تیمملی بودهاند. هرکدام از آنها هم یکبار مربی این تیم بودهاند. امروز به بررسی این موضوع میپردازیم که اگر هرکدام آنها مربی شوند چه روندی را طی میکنیم.
اول، امیر قلعهنویی: قلعهنویی بارها ثابت کرده که یک فرد نیست، حدود یک شهر است. یعنی خودش نمیآید و یک کادر فنی جمعوجور. معمولا همراه او شانزده عدد آنالیزور و چهارده عدد آنالیزورِ آنالیزور به تیم میآیند. کار گروه اول که مشخص است، مینشینند و تخمه میشکنند و بازیها را آنالیز میکنند. گروه دوم اما کارشان این است که آنالیزهای گروه اول را آنالیز کنند. از آنالیزورها گذشته، 6فقره مسئول تدارکات، چهار عنصر با پست سازمانی معاون، پنج نفر بهعنوان مشاورِ معاون، بیستوسه دستیار، تماشاگر به میزان کافی و چند علی برای آرام کردن آدمهای شلوغ، همراه او هستند. ولی با وجود این همه عنصر فنی، کماکان تاکتیک تیم این است که یک نفر همت کند و توپ را ببرد گوشه زمین و سانتر کند روی دروازه، سه-چهار نفر محوطه جریمه را شلوغ کنند و یک نفر آن وسط از راه برسد و توپ را فرو کند توی دروازه. تیم هم که نتیجه نگرفت، نگرفت. مهم کارآفرینی است؛ با کمک امیر قلعهنویی حدود صد نفر نان بردهاند سر سفره زن وبچهشان.
دوم، علی دایی: کادر علی دایی هم تقریبا مشخص است: دو-سه عدد دایی. یعنی برادرانش مجبور میشوند بهخاطر کمک به فوتبال ملی برای مغازههایشان در منیریه فروشنده بگیرند و به کمک تیمملی بیایند. البته دایی با یک چالش بزرگ در انتخاب مربی دروازهبانهای تیم هم مواجه است. بهزاد غلامپور در استقلال است و یک نفر باید با تواناییهای غلامپور جایش را کنار دایی پر کند. چون دایی به پروازهای غلامپور روی سر و کولش اعتیاد پیدا کرده و اصلا دیگر بیغلامپور نمیتواند. تیمهای دایی مانند خود او معمولا تهاجمی هستند؛ البته بیشتر از نظر عصبی. دایی وقتی عصبانی میشود جوری به منتقدان حمله میکند که کرک و پر تمام پرندگان اطراف ورزشگاه میریزد. به خبرنگاران توصیه اکید میشود که اگر تیم نتیجه نگرفت، هرگز به سالن کنفرانس نروند. دایی در آن لحظات یک گلوله آتش است. اگر جراتش را دارید بهش نزدیک شوید و بگویید این چه بازیای بود؟ واقعا حتی فکر عکسالعمل دایی هم مو را بر تن آدمیزاد سیخ میکند. آخر سر هم دایی به ما میگوید که نخواستند او نتیجه بگیرد. ماهم اگر جرأت کنیم حرف دیگری غیراز این بزنیم. درنهایت فوتبال ما میماند و مایی که داریم یکی از معدود دلخوشیهایمان را هم از دست میدهیم.