پسر اعدامی برای رهایی از چوبه دار باید یک آرامستان در حوالی سولقان بسازد
 
گورستان بهای یک زندگی
 
مهدی به خط نزدیک شده بود. بالاخره آن روز رسید و مهدی ‏برای اجرای حکم قدم به حیاط زندان گذاشت. او حتی آخرین وصیتش را هم کرد و با نگاهی ‏ملتمسانه به اولیای دم چشم دوخت. آن طور که شاهدان روز اجرای حکم می‌گویند، در آن لحظات ‏هیچ صحبتی بین مهدی و اولیای دم رد و بدل نشد، اما همین که خواستند مهدی را به سمت چوبه ‏دار ببرند، نماینده خانواده پدر و پسر به قتل رسیده، اعلام کرد که در صورت ساخت و وقف یک ‏آرامستان از خون عزیزان‌شان گذشت می‌کنند
 

[شهروند] ساخت و وقف یک گورستان فاصله بین مرگ و زندگی «مهدی» است. او یا باید این ‏درخواست اولیای دم را انجام دهد و یا اینکه دو ماه دیگر تن به چوبه دار بسپارد. این پسر جوان چند ‏سال پیش به جرم قتل یک پدر و پسر به قصاص محکوم شد. جنایتی که تابستان 95 بر سر یک ‏درگیری ساده اتفاق افتاد. مهدی چندماه بعد دستگیر شد و درنهایت هم دادگاه رأی به قتل عمد ‏داد. حکم به تأیید دیوانعالی هم رسید، تا تنها راه نجات مهدی جلب رضایت خانواده‌ای باشد که او ‏با اسلحه جان دو نفر از اعضای آن را گرفته بود. اما اولیای دم تا آخرین لحظات از خون عزیزان‌شان ‏گذشت نکردند، تا اینکه کار به روز اجرای حکم رسید. همه چیز برای اجرای قصاص آماده بود، حتی ‏مهدی به حیاط زندان منتقل شد، درحالی  که او فقط چند قدم تا طناب دار فاصله داشت، اولیای دم ‏به او مهلت دادند. فرصتی برای ساخت و وقف یک آرامستان. درواقع درخواست خانواده مقتول این ‏است، تا مهدی در این مدت زمینی در حوالی سولقان برای ساخت یک قبرستان وقف و هزینه‌های تجهیز و تهیه و امکانات اولیه آن را هم تأمین کند. آنها برای انجام همه این موارد به مهدی و ‏خانواده‌اش دو ماه فرصت دادند. اینکه چرا چنین درخواستی از سوی اولیای دم به‌عنوان شرط ‏گذشت مطرح شده، به درستی مشخص نیست، اما آن طور که افراد نزدیک این دو خانواده می‌‏گویند در سولقان و روستاهای اطراف گورستان بزرگی وجود ندارد. ‏
آخرین پنجشنبه مرداد ماه‌سال 93 بود، درگیری خونینی به ماموران کلانتری امامزاده داوود ‏گزارش شد. با حضور ماموران در محل حادثه مشخص شد که عده‌ای از اهالی روستای «سنگان»  ‏به دنبال تیراندازی پسرجوانی زخمی شده‌اند. درحالی‌که ماموران مشغول بررسی حادثه بودند، از ‏بیمارستان خبر رسیدکه دو نفر از افراد زخمی به دلیل شدت خونریزی جان‌شان را از دست داده‌اند. ‏مجتبی شصت‌وپنج‌ساله و پسرش مرتضی که فقط بیست‌ودو‌سال داشت، جانباختگان این حادثه بودند. بلافاصله ‏موضوع به بازپرس کشیک جنایی اطلاع داده شد و درنهایت هم شناسایی و دستگیری قاتل در ‏دستور ماموران آگاهی قرار گرفت. در همان بررسی‌های ابتدایی مشخص شد، روز حادثه خانواده ‏مقتول به طرف خانه قاتل سنگ‌پرت کرده بودند و متهم هم با اسلحه شکاری به طرف آنها تیراندازی کرده بود. در ادامه تحقیقات هم مشخص شد ضارب با پدر و پسر به قتل رسیده ‏نسبت فامیلی دارد و ظاهرا مدتی بود که با هم اختلاف و درگیری داشتند. با وجود تلاش ماموران ‏آگاهی، دستگیری مهدی چندماهی به تعویق افتاد تا اینکه در آذرماه همان سال، متهم در رباط ‏کریم شناسایی و دستگیر شد. مقدمات قضائی پرونده به سرعت در دادسرای جنایی به پایان رسید ‏و محاکمه او در شعبه پنجم دادگاه کیفری برگزار شد. مهدی در جلسه دادگاه ضمن تشریح جزئیات ‏حادثه خطاب به قاضی گفت: «اختلاف من با مجتبی و پسرش بر سر یک اره برقی بود. آنها اره ‏برقی را به ما نمی‌دادند و سر همین موضوع چند بار با هم درگیر شده بودیم. آخرین بار هم سر ‏پارک ماشین با هم حرف‌مان شد و دعوا کردیم. آن روز من در خانه نشسته بودم که متوجه شدم آنها به ‏خانه ما سنگ می‌اندازند. من هم عصبانی شدم و با اسلحه شکاری به طرف آنها رفتم. اما قصد‎ کشتن ‎کسی را ‏نداشتم و فقط می‌خواستم آنها را بترسانم.» مهدی البته چندبار در همان جلسه دادگاه با ابراز ‏پشیمانی از اولیای دم خواست تا به جوانی‌اش رحم کنند و او را ببخشند. اما خواسته آنها فقط ‏قصاص بود. درنهایت حکم قصاص از سوی دادگاه صادر شد و به تأیید شعبه چهارم دیوانعالی هم ‏رسید. ‏
پرونده‌ مهدی پس از پنج‌سال حبس  به اجرای احکام رفت و همه تلاش‌ها برای جلب ‏رضایت هم هیچ نتیجه‌ای نداشت.  مهدی به خط نزدیک شده بود. بالاخره آن روز رسید و مهدی ‏برای اجرای حکم قدم به حیاط زندان گذاشت. او حتی آخرین وصیتش را هم کرد و با نگاهی ‏ملتمسانه به اولیای دم چشم دوخت. آن طور که شاهدان روز اجرای حکم می‌گویند، در آن لحظات ‏هیچ صحبتی بین مهدی و اولیای دم رد و بدل نشد، اما همین که خواستند مهدی را به سمت چوبه ‏دار ببرند، نماینده خانواده پدر و پسر به قتل رسیده، اعلام کرد که در صورت ساخت و وقف یک ‏آرامستان از خون عزیزان‌شان گذشت می‌کنند. آن طور که برادر مهدی می‌گوید اولیای دم به  ‏مهدی و خانواده‌اش دو ماه فرصت دادند تا مقدمات این کار را فراهم کنند. براساس شنیده‌ها ‏مهدی و خانواده‌اش زمین‌های زیادی در سولقان و روستاهای اطراف دارند و از طرف دیگر در همه ‏این مناطق به جز یک آرمستان کوچک، جای برای به خاک سپردن اموات وجود ندارد و ساکنان این ‏مناطق باید برای کفن و دفن عزیزان‌شان به تهران و بهشت زهرا بیایند.   ‏


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/180540/گورستان-بهای-یک-زندگی