[نیره خادمی] «بگذار بخوانم/ با گیتاری در دست/ بگذار تا بخوانم/ من یک ایتالیایی هستم/ روز بخیر ایتالیا با اسپاگتیهای تردت» این بخشی از ترانه قدیمی «ال ایتالیانو» یا «لاشاته میکانتاره» اثر «توتو کوتونیو» موسیقیدان مشهور ایتالیایی است که مردم ایتالیا در این روزهای کرونا و قرنطینگی از پنجره یا بالکن خانههایشان فریاد میزنند تا بگویند دوباره روزهای روشن خواهد آمد و به کشورشان سلام خواهند کرد. آنها کنار پنجره به موسیقی هم گوش میدهند و با هم ترانه میخوانند تا همبستگیشان را نشان دهند و ناامید نشوند، ما چه کنیم؟ این سوال به همراه چند نکته دیگر درباره شیوه برخورد بزرگان با مشکلات و نگرانیهای امروزی بهانه گفتوگوی «شهروند» با لوریس چکناواریان، موسیقیدان نامی ایرانی-ارمنی در آخرین روزهای سال 98 شد؛ آن هم در شرایطی که نوروز 99 را به شکلی متفاوتتر از گذشته، پیش رویمان داریم. لوریس چکناواریان که همیشه از صلح جهانی گفته و حتی برای آن موسیقی هم ساخته است حالا از همان دید درباره ماجرای کرونا و آینده جهان در سال جدید حرف میزند: «این اتفاقات تجربه جدیدی برای ارتقای بشر است تا شاید درنهایت عشق را بیاموزد و به این شعر سعدی برسد که «بنی آدم اعضای یکدیگرند». مردم ایتالیا این روزها برای نشاندادن همبستگیشان موسیقی را از پنجره خانههایشان فریاد میزنند. درواقع موسیقی مهمترین رکن زندگی آنهاست و شعر مهمترین مشخصه مردم ایران. در ایران همیشه موسیقی پشت شعرها پنهان بوده بنابراین مردم ایران هم میتوانند سر از پنجره بیرون ببرند و برای هم شعر بخوانند.»
در این عصر کرونا با هجوم خبرها چه میکنید؟
من که در خانه زندانی هستم؛ از آنجا که تلویزیون هم ندارم خبر ندارم بیرون از خانه چه اتفاقی میافتد. تمام اخبار این روزها را از طریق دوستان میشنوم. به هر حال اتفاقات خوبی نیست و شاید هیچکس به درستی نداند، سرانجام آن چه خواهد شد.
در روزهای گذشته که کرونا باعث قرنطینه و تعطیلشدن تمام ابعاد زندگی ایتالیاییها شده، ویدیوهایی منتشر شد از اینکه مردم ایتالیا از پنجره یا بالکن خانه به نواختن ساز و خواندن آواز روی آوردهاند تا اندوه این روزها از میان برود. من فکر میکنم مردم ایران هم باید در این شرایط راهی اینچنین برای ابراز همدردی و شادی داشته باشند و در این میان شاید هیچ چیزی بهتر از موسیقی نباشد.
خیلی جالب است. هر کس به نوبه خود کاری انجام میدهد تا بتوان راحتتر این روزها را سپری کرد. ایتالیا کشور موسیقی است و در آنجا موسیقی بسیار مهم است. مردم ایتالیا با موسیقی بزرگ میشوند، موسیقی مهمترین رکن زندگی آنهاست و بدون موسیقی زندگی آنها نمیگذرد. در ایران البته ما به موسیقی توجهی نداریم و به جای آن ملت شعر هستیم، بنابراین بهتر است مردم و شاعران ما با صدای بلند از پنجره برای هم شعر بخوانند. به هر حال موسیقی ما مثل کشورهای اروپایی پیشرفته نیست، همانطور که استادان پیشین موسیقی گفتهاند در موسیقی ما شعر مهم است و موسیقی همیشه در پشت شعرهایمان پنهان بوده است.
البته در مقاطع بحرانی موسیقی همیشه به کمک آمده است؛ مثلا موسیقی حماسی دوران انقلاب و حتی مارشهای زمان جنگ.
حالا که جنگی در کار نیست، اما درست است موسیقی مهمترین چیز در زندگی انسان است، اگر موسیقی نبود، مطمئنا انسان میمرد، چون موسیقی زبان خداست. در صورتی که به موسیقی بیشتر توجه شود، حتما حال مردم بهتر خواهد شد. مثلا اگر در این شرایط ماشینهایی در خیابانها میگذاشتند که موسیقی محلی یا سنتیمان را پخش کنند، تأثیر خوبی در میان مردم داشت. شاید این ویروس باعث شود نوع نگاه به موسیقی در ایران تغییر کند و بیشتر به اهمیت آن در زندگی مردم توجه شود.
ویروس کرونا پیچیدگیهای زیادی ایجاد کرده است. برخی در مواجهه با این ویروس ترسیدهاند، برخی اصلا آن را جدی نگرفتهاند و به هشدارها توجهی نمیکنند. به اعتقاد شما در مواجهه با این ترس و آن بیخیالی چه باید کرد؟
آدم نباید از هیچ چیزی ترس داشته باشد. امام علی(ع) هم میگوید ترس بزرگترین دشمن آدم است، پس باید آن را از بین برد. با رعایت اصولی که به ما گوشزد میشود، میتوان با ترس مقابله کرد. البته در حالت ترس و نگرانی شما حتی نمیتوانید به کار هنری بپردازید، نه کتاب، نه موسیقی، نه شعر، نه نقاشی و نه هیچ چیز دیگر. این کارها نیاز به تمرکز دارند، بنابراین باید ابتدا فکرتان راحت باشد، ترس و نگرانی را از خود دور و زندگی روزانه را فراموش کنید و در کنار آن از هنر و علاقهمندیهایتان کمکبگیرید. حالا هر کس به چیزی علاقه دارد یک نفر موسیقی، یک نفر خواندن دعا و نماز و دیگری کتاب مقدس.
خودتان این روزها را چگونه میگذرانید؟
من این روزها جایی نمیروم. موسیقی گوش میکنم و چون علاقه زیادی به فیلم مستند دارم، سعی میکنم با آن خود را سرگرمکنم. این را هم بگویم که ترسی ندارم. درست است که انسان باید یکسری اصول را رعایت کند، اما درنهایت هیچکس نمیتواند از سرنوشت فرار کند، بنابراین باید زندگی کنید. دنیا تجربههای بدتر از این را هم دیده است، مثل جنگ جهانی اول و دوم. اتفاقات آن زمان در دنیا وحشتناک بود، آدمهای زیادی کشته شدند، از گرسنگی مردند یا عزیزانشان و همه زندگیشان را از دست دادند. شاید بشود گفت که این جنگ جهانی سوم است، منتهی خوشبختانه اتمی در کار نیست. حالا مسأله ما ویروسی است که امیدوارم بهزودی ریشهکن شود. تلفات این ویروس بسیار کمتر از تلفات جنگی است که پیشبینی میشد جنگ سوم جهانی داشته باشد. حالا حداقل در خانههای امن خودمان هستیم و منتظریم که این باد بدی از سر ما رد شود.
بههرحال نوروز هم در راه است و امسال همه باید از دیدوبازدید عید صرفنظر کنیم و اگر نکنیم ممکن است اتفاقات خوبی در انتظارمان نباشد.
مردم امسال عید هم در خانه و در کنار خانواده گل میگویند و گل میشنوند. این هم تجربه جدیدی از عید نوروز است. بشر بسیار موجود جالبی است، هر چیزی پیش بیاید، به آن عادتمیکند. البته ما ایرانیها راهی برای جشن گرفتن پیدامیکنیم و حتما هم عید نوروز را در خانهها جشن میگیریم، مردم ایران هیچگاه متوقف نمیشوند. حالا که واتساپ و شبکههای اجتماعی ارتباطات را راحت کرده است و مردم میتوانند از طریق تماس تصویری یکدیگر را از راه دور ببینند. بههرحال انسان در شادی بدبختی را فراموش میکند و این نیز میگذرد.
شاید هم این شرایط تجربه جدیدی برای ارتباط با خود و تنهایی خود به دور از شلوغیها باشد.
بله. آدم به خود و خانواده خود نزدیک میشود. ما ایرانیها همیشه اتفاقات را خیلی زود فراموش میکنیم، البته درباره کل بشر هم همین است. انسان بدترین اتفاقات در تاریخ بشر را هم فراموشمیکند و اگر فراموش نکند، نمیتواند آینده را بسازد. بنابراین این روزها هم فراموش میشود، البته اگر زنده بمانیم و اتفاق بدتری نیفتد. به قول انگلیسیها مرگ راه خود را دارد و زندگی هم راه خود را.
برخی هم میگویند این ویروس شیوع پیدا کرده تا بشر ایمنی خود و زندگی خود را تقویت کند. شما اینطور فکر نمیکنید؟
شاید یک پیغام طبیعی و الهی در این ماجرا باشد و درسی هم در آن نهفته باشد. کمترین چیزی که این ویروس دارد، آمادهکردن بشر برای مشکلات بعدی است. هر چیزی در این جهان آموزنده است و بدترین اتفاق حتما جنبههای مثبتی هم دارد. خدا را شکر که این اتفاق افتاده است، میتوانست بدتر باشد، ممکن بود جنگ جهانی شود. مطمئنم این هم میگذرد و شاید سال آینده، سال بهتری باشد.
این اتفاق چه جنبه مثبت دیگری میتواند در خود داشته باشد؟
شاید بشر با این تجربه «عشق» را بیاموزد؛ چیزی که تا به حال نتوانسته به درستی آن را یاد بگیرد. انسانها هنوز پس از قرنها یاد نگرفتهاند یکدیگر را دوست بدارند و مراقب هم باشند. ما در این دنیا تنها نیستیم و همه با هم هستیم. اگر فکر کنیم که همه خانواده هستیم، در صورت ضربه به یک نفر سعی میکنیم به او کمک کنیم تا سلامتی خود را به دست بیاورد. هر کشوری باید این را بفهمد؛ همان حرفی که سعدی هم در شعرش گفت و من موسیقی آن را ساختم. بنی آدم اعضای یکدیگرند. باید به این حرف برسیم و بفهمیم در دنیا همه یکی هستیم، چینی، ایرانی، روسی، ژاپنی و غیره نداریم. حال یک کشور بد باشد، حال ما هم بد است، اما بشر اینقدر خودخواه است که هنوز به این نتیجه نرسیده است. اگر بفهمیم که فرقی با ملتهای دیگر نداریم، به خدا میرسیم، اما وقتی فقط به خودمان فکر میکنیم، نتیجهاش میشود هجوم به داروخانه و فروشگاهها. عدهای همه اجناس و داروها را خریداری میکنند و هیچ چیزی برای بقیه همنوعان خود باقی نمیگذارند. باید بفهمیم دنیا کشتی بزرگی است و تنها نیستیم یا همه با هم غرق میشویم یا همگی نجات پیدا میکنیم و به هدف میرسیم.