سیامک زند رضوی جامعهشناس
من خواننده روزنامه شهروند هستم اما معنایش این نیست که همه مطالبش را میخوانم. روزنامهنگاری اجتماعی که «شهروند» تلاش و دنبال میکند، همراه با احتیاطهایی است که به لحاظ شرایط اجتماعی، سیاسی امروز ایران حرکتش به حاشیه مرز محدودیتها نزدیک است. اما آنچه مهم است، این است که رسانه اجتماعی باید کمک کند که در عرصه فضای عمومی پرسشهایی با کیفیت بهتر و به تعداد بیشتر طرح شود تا اینکه پاسخ به یک پرسش معین داده شود و پاسخ نهایی فرض شود. روزنامهنگاری اجتماعی، ایجاد فرصت و فضاسازی برای طرح پرسشهای بیشتر در مورد پدیدههای اجتماعی را یکی از رسالتهای خود میداند و اینکه صداهایی که کمتر شنیده میشوند، فرصت بیشتری پیدا کنند. از این نظر تلاش روزنامه شهروند باارزش است.
بینشی که درکشور ما بر رسانههای رسمی حاکم است، که مسائل و راهحل آنها را ابدی و ازلی میداند، مثلا وضع کار کودکان و حق پدر بر فرزند را در قالبی میبیند که همیشه بوده و خواهد بود. در کنار این، بینش روانشناسانه هم فرصت داشته که پدیدههای اجتماعی را در مقیاس فرد تحلیل کند؛ یعنی اگر فرد بیکار است، مشکلش این است که مهارتهای کافی زندگی ندارد. این دو بینش فضای عرصه عمومی را در رسانههای رسمی اشغال کردهاند، درحالی که بینش جامعهشناسانه بهویژه عرصه مردممدارانه آن، میگوید پدیدهها تاریخیاند، در بستری به وجود آمدهاند و این بسترها که دگرگون میشود، مسألهها هم عوض میشود و در مواردی راهحلهای گذشته دیگر کارآمد نیستند. در بینش جامعهشناسانه مردممدار مسائل درعین اینکه ساختاریاند، تاریخیدیدنشان هم مهم است، اینکه مسأله در چه بستری شروع شده و چطور تداوم پیدا میکند. توجه به میدانهای قدرتی که مسألهای را شکل میدهند، مهم است، مثل کار کودکان که در بعضی از جوامع بوده و الان نیست، پس در ایران امروز هم میتواند و باید محو شود. مسأله حق تملک پدر بر فرزند در جوامعی بوده و الان نیست. این تاریخیدیدن مسأله اجتماعی پرسشهای تازهای مطرح میکند. در نتیجه خواننده با علامت سوالهای بیشتری مواجه میشود که دیگر در مسئولیت خودش است که جواب آنها را جستوجو کند. این پرسشگرانه زیستن میتواند به روزنامهنگاری اجتماعی در شرایط امروز ایران کمک کند، همراه اینکه در لبه مرزبودن و نبودنهای خود را دائما بررسی و آن را گسترده وگستردهتر میکند.