محمدعلی محمدپور
تیتراژ فیلم با کچلکردن پسرها برای سربازی رفتن آغاز میشود. یک چیزی تو مایههای همین کلیپهای اینستاگرامی که در آنها دختری دارد موهای پسری را کچل میکند، آهنگی با مضمون خداحافظ موهای قشنگم، خداحافظ ای عشق من رویش گذاشته میشود. بعد با هر حرکت ماشین اصلاح روی سر پسر یک دور همه با هم گریه میکنند. چرا اصرار دارید از هر چیزی یک کلیپ سمی بسازید؟ کچل کن برود دیگر.
در ادامه، فیلم با مقادیری زیاد دادوبیداد رسما شروع میشود. فرمانده وارد قاب میشود و جگر همه سربازان را توی دهانشان میآورد. اینجاست که چهره واقعی پادگان خودش را نشانمیدهد و هیچ اثری از تمام پسرهایی که توی گوش فرماندهشان زدهاند و خاطرهاش را برای همه تعریف میکنند، نیست. گفته میشود ارمی برای اینکه نقش فرمانده را در این فیلم از آن خود کند، در بدو ورودش سر خود استنلی کوبریک فریاد میکشد و به او میگوید: «وقتی من حرف میزنم بلند شو صاف بایست!» که کوبریک همانجا حساب دستش میآید.
متاسفانه فیلم نهتنها بخش توی گوش فرمانده زدن را ندارد، بلکه روی بخشهای تشک مرتبکردن و شستن سرویس بهداشتی کلی مانور میدهد. گفته میشود صحنه شستن دستشویی 62 بار برداشت شده است و کوبریک راضی نمیشده، میگفته نه خوب تمیز نشد. معلوم است که مامانها با دیدن این تختهای مرتب سربازی به بچهها میگویند تو که اینقدر خوب بلدی باید تختخواب اتاقت همین باشد. البته خودشان صبح جمعهها با روشنکردن جاروبرقی و کوبیدن درهای کابینت تقریبا همان فضای پادگان را بازسازی میکنند. آن بخش شستن سرویس را هم کاش حذف میکرد، چون یک عمر ما پسرها این قسمت را از خاطرات سانسور کردیم.
در این فیلم کوبریک میخواهد از اثرات روانی مخرب جنگ روی آدمها بگوید. وقتی ازش پرسیدند اسی جون (توی جمعهای خودمانی اینطور صدایش میکردند) تو دیگر چرا میخواهی درباره جنگ بسازی، گفت: «من کوبریکم و میخواهم متفاوتترینش را بسازم.» خب این حرف در آن دوره، حرف بیربطی هم نبود، ولی سالها بعد با اثری مانند اخراجیها مواجه شدیم که واقعا معادلات را بهم زد.
فیلم در نیمه دومش با جنگ ویتنام ادامه پیدا میکند و باز هم به این سوال میرسیم که آمریکا چرا باید از آن سر دنیا بیاید به یک کشور این سر دنیا و وارد جنگ شود؟ کلا 400سال سابقه کشفشدن ندارد، اما همهاش مشغول جنگیدن با این و آن بوده. دو دقیقه توی کشورتان آرام بگیرید و لشکرکشی نکنید ببینیم چی به چی است. اعصاب ما را خرد کردید.