فاطمه عسگرینیا| فعالیتهای داوطلبانه زیادی در منطقه سیستانوبلوچستان در حال انجام است اما وقتی این فعالیتها و حرکتها برخاسته از خود مردم منطقه است حالوهوای دیگری دارد. جوانانی که میکوشند تا مُهر محرومیت از پیشانی استانشان پاک شود. ساجد آدم پیرا یکی از این جوانهای خوشغیرت بلوچ است. جوانی که این روزها سهم بسزایی در امیدآفرینی و افزایش آگاهی مردم استانش دارد و تلاش میکند تا با توانمند کردن زنان و مردان مناطق کمبرخوردار به همه ثابت کند که استان سیستانوبلوچستان غنیترین استان کشور است. او هم مروج کتاب است، هم با الهام گرفتن از مسائل اجتماعی پیرامونش کتابهای ارزشمندی را نگارش کرده. علاوه بر همه اینها ورود خوبی به حوزه کارآفرینی و آموزش بانوان و دختران بازمانده از تحصیل منطقه داشته و معتقد است روزی که مردمم امیدشان از کمک دیگران قطع و خودشان برای آبادانی سرزمینشان تلاش کنند، سیستانوبلوچستان دیگر محروم خطاب نخواهد شد!
اهل روستای سندحمزه است، روستایی از دهستان سند میرثوبان از توابع بخش مرکزی شهرستان دشتیاری در سیستانوبلوچستان. جوانی 29 ساله که بزرگترین آرزوی این روزهایش حذف عنوان محرومیت از پیشانی سیستانوبلوچستان است. ساجد ادم پیرا، جوانی که همه او را با موتور و کتابهایش میشناسند. اصلا صدای موتور او زیباترین ملودی بچههای مناطق کمبرخورداری است که دل به کتابهای او بستهاند.
راه اندازی کتابخانه سیار خانوادگی
قصه ساجد و فعالیتهای داوطلبانهاش در حوزه ترویج کتاب، کارآفرینی، فعالیتهای اجتماعی و ... از سال 95 کلید خورد: «هم دانشجو بودم، هم با مجلات و رسانههای بومی و غیربومی همکاری داشتم که باعث شد در حوزه نوشتن هم وارد شوم. در بین تشکلهای مردمی که در منطقه ما فعال بودند با انجمن حامی ارتباط بیشتری داشتم. در کانال تلگرامی این انجمن بحث دانشآموزان بازمانده از تحصیل سیستانوبلوچستان مطرح شد و این مسأله ذهن مرا خیلی درگیر خود کرد. یاد دوران کودکیام افتادم که عاشق کتاب خواندن بودم اما دسترسی به کتاب برای من کار آسانی نبود. به خاطر همین کتابهای فارسی برادرانم را که از من بزرگتر بودند، میخواندم»
جرقهای در ذهنش روشن میشود: «راهاندازی کتابخانه سیار به نظرم کار درستی آمد. موضوع را با مسئولان حامی در میان گذاشتم و خوشبختانه با استقبال آنها هم روبهرو شد. بهطوریکه یکی از اعضای انجمن یک روز با 25 جلد کتاب به روستای ما آمد و بچهها از دیدن کتابها ذوقزده شدند. به توصیه کارشناسان کتابها را بین 5 خانواده تقسیم کردیم و آنها را نزد بزرگترهای هر خانواده به امانت سپردیم تا کمک حال ما باشند و اینطور بود که اولین کتابخانه سیار و خانوادگی ما شکل گرفت. آنقدر این طرح در خانواده ما مورد استقبال قرار گرفت که بچهها شبها کتاب در بغل خوابشان میبرد و دخترهای بازمانده از تحصیل امید تازهای برای سوادآموزی پیدا کرده بودند.»
شوق بچهها برای کتاب دیدنی بود
اسم و آوازه کتابخانه خانوادگی ساجد به گوش مدرسه روستا رسیده بود: «دهه فجر سال 96 وقتی قرار شد نمایشگاه دستسازهای بچهها در مدرسه راهاندازی شود مدیر مدرسه از من خواست کتابها را به مدرسه ببرم. جالب بود که وقتی نمایشگاه بهروی بچهها باز شد همه از کتابها استقبال کردند وقتی این شوقوذوق را دیدم با خودم گفتم مناطق کمبرخورداری که بچهها دسترسی به کتاب ندارند در استان ما کم نیست و چه خوب است که در این بخش کار اساسی انجام دهم. بنابراین تصمیم گرفتم با جمعآوری کتابها آنها را به مناطق کمبرخوردار برسانم.»
کتابها را از منابع مختلف تهیه ، سپس بستهبندی و در نهایت همراه با آنها راهی جادهها میشد: «یک روز با تانکر آب، خود را به مناطق دورافتاده میرساندم یک روز با وانت، یک روز با موتور و گاهی هم با دوچرخه. درست است راه خستهام میکرد اما وقتی میرسیدم و بچهها با شوق به استقبالم میآمدند همه خستگی راه را فراموش میکردم.»
موتور هدیه گرفتم
بهواسطه فعالیتهای داوطلبانهاش در یک کانال فضای مجازی عضو میشود و در آنجا از طرحی که به تنهایی اجرا میکند سخن میگوید. این طرح مورد استقبال اعضا قرار میگیرد: «یکی از اعضا از کانادا تماس گرفت و گفت برای پیشبرد کارهایت به چه نیاز داری، جواب دادم اگر موتور داشته باشم سریعتر میتوانم کتابها را به دست بچهها برسانم، ضمن اینکه روستاهای بیشتری را هم میتوانم بروم. او هزینه خرید یک دستگاه موتور را برای من ارسال کرد و کار من وارد روال تازهای شد.»
افزایش اعتماد به نفس بچهها
ارتباطش با انتشارات، نویسندهها و کتابفروشیهای شهرهای مختلف را بیشتر کرد تا بارهای کتاب بیشتری به دستش برسد حالا هروقت از دور بچههای هر آبادی صدای موتورش را میشنیدند فریادزنان به استقبالش میرفتند: «از وقتی کتابخوانی را ترویج کردهایم بچهها از اعتمادبهنفس بالاتری برخوردارند و مطمئنا آنها هم استعدادهایی دارند که در سایه مطالعه میتوانند به آن دست یابند.»
از سختیهای کار برایمان میگوید: «تردد با موتور در جادههای غیراستاندارد منطقه ما کار آسانی نبود. مسیر روستاها دور و پر از دستانداز بود. گاه موتور پنچر میشد و مجبور بودم به تنهایی موتور حامل کتابهای سنگین را در سربالایی حرکت دهم، همین باعث شد که دچار دیسک کمر شوم.»
ازسیستان و بلوچستان تا پاکستان و افغانستان
ساجد امروز نهتنها در مناطق کمبرخوردار استان سیستانوبلوچستان بلکه در سایر استانهای دیگر هم به ترویج کتابخوانی میپردازد؛ از مناطق مرزی شمال و جنوب گرفته تا حتی مناطق کمبرخوردار پاکستان و افغانستان.
تنها تفکر و اندیشهای که به او انگیزه میداد که با وجود همه سختیها این کار را ادامه دهد فراهم کردن بستر رشد منطقهاش بود: «منطقه ما سالهاست چشمانتظار دیگران است برای عمران و آبادانی. با خودم فکر کردم چرا خودمان برای منطقهمان آستین بالا نزنیم؟ هرکاری ولو کوچک میتواند منطقه ما را به سمت توسعه رهنمون کند.»
کارآفرینی در کنار ترویج کتاب
درست است فعالیتهای ساجد با ترویج کتاب و کتابخوانی شروع شد اما او به همین بسنده نکرد چراکه دوست داشت زنان و دختران مناطق کمبرخوردار که به دلائل مختلف از درس خواندن بازماندهاند استقلال مالی خود را داشته باشند: «در سفرهایی که به روستاهای مختلف داشتم خیرین زیادی از من میخواستند با معرفی خانوادههای نیازمند بستر کمک به آنها را فراهم کنم. یکی دوبار این کار را انجام دادم اما به دلم ننشست. با خودم فکر کردم به جای این باید دختران و زنان منطقه را تقویت کنم. از آنها درباره تواناییهای زنان و دختران جویا و متوجه شدم آنها توانایی دوخت لباسهای محلی را دارند به شرط در اختیار داشتن چرخ خیاطی. با کمک خیرین چرخهای خیاطی را خریداری کردم و کارگاههای خانگی راهاندازی شد.»
بعد از این با همراهی جمعی از دوستان جوان و نخبه منطقهاش انجمن آیندهسازان جوان موج مرجان را به ثبت رساندند تا فعالیتهای اجتماعی و اقتصادیشان سروسامان بهتری بگیرد: «تصمیم گرفتیم با کمک همه جوانان بومی منطقه فعالیتهای کتابخوانی، کارآفرینی، آموزشی و فرهنگی که قبلا جستهوگریخته انجام میشد در یک مجموعه سازمانیافتهای دنبال کنیم. لذا این تشکل را به ثبت رساندیم و حالا در سایه این تشکل در هر منطقه روستایی خانه آیندهسازان جوان ایجاد خواهیم کرد. این خانه در روستای مرکزی نوبندیان راهاندازی شده و افزایش این خانهها میتواند تحول فرهنگی و اجتماعی بزرگی در منطقه ایجاد کند.»
او و دوستانش در آرزوی سیستانوبلوچستانی هستند که شبها قصههایش را از زبان پدربزرگها و مادربزرگها شنیدهاند همان سیستان آباد و غنی که به همه مناطق کشور خدمت میکرد: «دوست داریم روزی برسد که مردم این سرزمین به آنچه لایقش هستند برسند و هیچ کمبودی در هیچ نقطهای از استان وجود نداشته باشد و ایمان داریم که این مهم در سایه افزایش اندیشه و آگاهی مردم صورت میگیرد که ما آن را در قالب ترویج کتاب دنبال میکنیم. ما روزی ثابت خواهیم کرد که سیستانوبلوچستان برخوردارترین استان کشور است.»