|دکتر سلیمی| رئیس دانشگاه علامهطباطبائی |
طبیعتا فقط با برگزاری همایش نمیتوانیم درجهت ارتقای فرهنگ نوعدوستی و صلح در جوامع مختلف گامی برداریم اما هر اقدامی حتی جزیی ناخودآگاه خروجی و نتیجه خاصی هم در میان دارد. چه بهتر که آن موضوع هم درباره صلح و نوعدوستی باشد. هرپدیدهای چه بد، چه خوب، وقتی که در جامعهای به وجود میآید نیاز دارد که روی آن تعامل و کنکاشی اساسی شود. موضوع صلح هم از این قائله مستثنا نیست. برای ایجاد صلح هم باید ما از همه نظر و از هر سمتی به این مسأله نگاه و فکر کنیم که چه راههایی میتواند ما را سریعتر به مقصد برساند. اما هماندیشی و همایشهای مختلف باعث میشود نوعی تفکر جدید برای مقابله با معضل موردنظر به وجود بیاورد، این اندیشههای جدید از هر شخصی در هر موقعیت اجتماعی که قرار دارد میتواند راهحلهای جدیدی برای فرار از جنگ و جایگزینی صلح باشد. همایشها میتواند برای افکار ایرانیان و کسانی که موردخطاب این همایشها هستند نوعی نگرش و تفکرات جدید را بهوجود بیاورد که کمترین کاربرد آنها در جامعه خودمان به وجود بیاید.
خصوصا این موضوع که ما در منطقهای زندگی میکنیم که شرایط و فاصلهاش برای ایجاد صلح دور و دراز است و نیاز به تلاش مستمر در این حوزه دارد. ما در سایر مناطق دنیا میبینیم که حتی دولتها ارتشهای خود را مغفول نگه داشتهاند و نیازی بهداشتن ارتش در بدنه حکومت خود حس نمیکنند اما این موضوع در منطقه ما امری محال بهنظر میرسد. مبنای فهم بینالمللی نیاز است که در منطقه ما به خوبی توضیح داده شود و کشورهای اطراف بهخوبی درک کنند که مناسبات و تعامل درست بین افراد چگونه باید درنظر گرفته شود. بنیاد تفکری که سازمانهایی مانند هلالاحمر و صلیبسرخ را بهوجود میآورد، بنیاد صلحشناختی است یعنی این مراکز یا نهادها بهوجود میآیند که در مناسبات اجتماعی مردم تا تصمیمگیری سردمداران دنیا تأثیر بگذارند و به آنها بهگونهای متفکرانه القا کنند که میتوانند جای جنگ و نزاع از آرامش و دیالوگ در مواقع درگیریها و سوءتفاهمات استفاده کنند.
امروزه اکثر کنشهای منطقه روی موضوعاتی همچون منفعتطلبی گام برداشته میشود. نیاز است که امروز تعاملاتمان در سطح بینالمللی براساس نگاه انساندوستانه باشد. نفس عملکرد هلالاحمر، ارتقای صلح در جامعه است، سازمانهایی نظیر هلالاحمر باید در کشور بیشتر باشند زیرا این سازمانها در ناخودآگاهشان هم صلح را ترویج میدهند.
اما سوالی که این میان شکل میگیرد آن موضوع است که چرا در قرن 21هنوز آرزوی ما برقراری و چگونگی به وجودآمدن صلح در منطقه است. یعنی امروز ما با واقعیت انسانی فاصله داریم و در جستوجوی صلح میگردیم.
چرا ما باید بعد از قرنها فکر و کارکردن در مباحث صلح به اینجا برسیم و همچنان وضع اکثر دنیا تعارض و تجاوز است، ما هر طور که دنیا را ببینیم همانطور هم برای ما به وجود میآید. تفکر فهم دنیا بهعنوان محل منازعه از دوران مدرن شکل گرفته بهخصوص از قرن 17میلادی. در قرن 19 دولت ملتها شروع به شکل گرفتن کردند که این وضع گسترش بیشتری پیدا کرد. دولتها و ملتها تماما نمادهای تنازعی بودند.
امروز در قرن بیستویکم نگاهی معناگرایانه نسبت به انسانها و پدیدههای مختلف درحال شکلگیری است. امروز انسان موجودی ایدهآفرین لقب میگیرد و تفاوت با حیوانات در خلق ایده است. فهم انسانها از پدیدههای اجتماعی از پدیدههای فیزیکی جدا است. امروز ما تولدهای زیادی را مشاهده میکنیم، پدیدههایی درحال شکلگیری است که در بند تفکرات دولت و ملتها نیست، چه در محیطزیست چه در فرهنگ یا تعلیم و تربیت در کنار ما بهوجود آمدند که توسط دولتها قابلکنترل نیست.
ما شاهد این هستیم که در دنیا ساختارهای جهانی بهوجود میآید که ربطی بهدوران منازعه ندارند لذا شاهد ناکارآمدی ابزارهای تنازعی در حل معضلات بینالمللی هستیم. هر جایی که ما از ابزار جنگ برای کنترل پدیدههای بینالمللی استفاده کردیم با بنبست روبهرو شدهایم، نمونههای با ارزشی در خاورمیانه مشاهده میکنیم. درصورتیکه در مکانهایی که از ابزار غیرتنازعی استفاده شد ما شاهد صلح پایدار بودیم؛ مثلا در شمال آفریقا دیدیم که از ابزار جنگ برای پایداری امنیت استفاده شد، لیبی به چه روزی افتاد! ولی در کشورهای همجوار لیبی از ابزارهای آموزشی و برقراری دموکراسی و تعاملات اقتصادی برای حل موضوعات امنیتی استفاده شد، امنیت به مراتب بالاتر هم رفت و صلح پایدار پدید آمد. این تجربه در قرن 21 محیط واقعی روابط جهانی را دگرگون میکند، امیدواریم دگرگونی واقعی در مبانی انسانشناسی و روابط بینالملل و مبانی جامعهشناختی پدیدههای اجتماعی را شاهد باشیم. وقتی ما و سیاستمداران در جامعه ما دنیا را بهگونه دیگری میفهمیم، کنش ما دگرگون و آن کنش صلحآفرین میشود که این فهم متفاوت با فهم عینی و مفاهیم دینی سازگارتر است. تاثیر اندیشههای انسانی در تحولات اجتماعی ریشه در باورهای دینی دارد.