ميگويند در يك مقطعي عبدالحسین میرزا فرمانفرماي مشهور پيامي براي مرحوم سيدحسن مدرس فرستاد و درخواست كرد كه آقاي مدرس پا روي دُم وي نگذارد. مرحوم مدرس با همان لهجه اصفهاني به آورنده پيام گفت كه به حضرت آقا! بفرماييد دُم شما آنقدر بزرگ است كه هر جا پا ميگذاريم، آنجاست. حالا قضيه وضعيت سياست در ايران چنين شده است؛ دُم سياست همه حوزهها را در نورديده و عرصه مستقلي براي موضوعات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي باقي نگذاشته است. طبيعي است كه هزينه اين دخالتهاي سياسي را همه مردم و جامعه و حتي سياستمداران خواهند پرداخت. دخالتهاي نامتعارف سياست در ساير حوزهها بسيار خطرناك است؛ زيرا معيارهاي حاكم بر امور سياسي با معيارهاي حاكم بر تصميمات اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي متفاوت است. معيار حاكم بر اقتصاد رشد اقتصادي و سوددهي و بازگشت سرمايه است؛ همانطور كه در زندگي فردي نيز چنين رفتار ميكنيم و سعي ما بر اين است كه جنس را ارزانتر بخريم، جايي سرمايهگذاري كنيم كه سودآوري بيشتري داشته باشد و الي آخر. معيار تصميم اجتماعي و فرهنگي نيز متفاوت است؛ در حالي كه معيار سياست آن هم در يك جامعه به نسبت رانتي متفاوت از معيار اقتصادي است. در اين جامعه اگر اصول و معيارهاي سياسي بر تصميمات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی غلبه كند، با بحران بزرگ ناكارآمدي مواجه خواهيم شد. نمونه آن بودجه است كه نگاه سياست به آن مثل گوشت قرباني است كه هر كس ميخواهد سهم بيشتري از آن را كسب كند؛ بدون توجه به بهرهوری این نوع از تخصیص بودجه. برای نمونه نمايندگاني كه زرنگتر هستند، ميروند و بودجه ساخت يك بيمارستان را در منطقهاي ميگيرند كه نياز چنداني به بيمارستان يا بيمارستان بزرگ ندارد و منطق اقتصادي حكم ميكند كه اين بيمارستان در منطقه ديگري ساخته شود كه منافع و بهرهوري آن بيشتر باشد ولي لابيهاي نماينده منطقه اول در جهت كسب امتياز برای خودش، منطق فني و اقتصادي احداث بيمارستان را مخدوش ميكند. از اين بدتر اينكه به جاي تخصيص بودجه براي يك بيمارستان و اتمام آن در 2 سال و رساندن به مرحله بهرهبرداري، نمایندگان فشار میآورند و احداث 5 بيمارستان را همزمان آغاز ميكنند و چون برای همه این طرحها بودجه ندارند، 10 سال طول ميكشد كه اين بيمارستانها به مرحله بهرهبرداري برسند؛ البته با چند برابر هزينه اوليه! و بسياري از آنها وقتي كه به مرحله بهرهبرداري ميرسند، پزشك ندارند يا بودجه نگهداري آنها كافي نيست، یا حتی بیمار کافی ندارند، لذا ظرفيت قابل استفاده آنها نيز اندك خواهد بود.
همه اينها گفته شد تا به وضع يكي از استانهاي كشور يعني خوزستان اشاره كنيم. كه گزارش آن در روزنامه شهروند تقديم شده است. هميشه اين پرسش مطرح بود كه چرا در دوران احمدينژاد كه درآمدهاي نفتي ركورد زد، شاهد رشد اقتصادي مطلوبی نبوديم. طبق ضريب (K) نسبت سرمايه به توليد كه در ايران حدود 3 بوده است، بايد هر 3000دلاري كه سرمايهگذاري ميشود، حدود 1000 دلار به توليد اضافه كند. اگر در آن دوره اين هدف عملي ميشد، با سرمايهگذاري حداقل 600 ميليارد دلار در دوره احمدينژاد ميتوانستيم افزايش توليد سالانه 200ميليارد دلاري را شاهد باشيم؛ ولي چنين رشدي را شاهد نبوديم، چرا؟ به اين علت كه سرمايهگذاريها از منطق اقتصادي تبعيت نميكردند، سرمايهگذاريها فاقد مطالعات كارشناسي و ارزيابيهاي اقتصادي بودند و لذا به توليد نميرسيدند يا اگر هم به توليد ميرسيدند، بسيار پرهزينه و زيانبار بودند و حتي در مواردي هزينههاي كلاني بايد صورت گيرد تا طرح اجراشده برچيده شود و به نقطه صفر سرمايهگذاري برسيم؛ به عبارت ديگر بازدهي سرمايهگذاري در فضاي سياسي و غيركارشناسي نهتنها صفر، بلكه منفي است.
دخالت امر سياسي در موضوع و طرح اقتصادي در حدي قابل قبول است كه منحصر به كليات سياست اقتصادي شود ولي از اين مرحله به بعد بايد با منطق و قواعد اقتصادي چون ارزيابي هزينه و فايده، اقدام به بررسی طرح كرد. اجراي هر طرح اقتصادي مستلزم وجود طرح توجيهي است؛ براي تهيه طرح توجيهي بايد هزينه قابل قبولي را انجام داد. حدود 22سال پيش در خوزستان اجراي طرح سدي تصويب و بهسرعت اجراي آن آغاز شد. پس از هزينههاي فراوان مطالعات اوليه آن آغاز شد! مطالعات نشان داد كه هر يكصد توماني كه در اين سد هزينه شود، فقط 16 تومان بازدهي دارد و 84تومان آن اتلاف شده است؛ در نتيجه اجراي طرح متوقف شد. ولي از آن پس عدهاي هرازگاهي با توجيه اينكه براي اين طرح هزينه شده، ميخواستند اجراي اين طرح دوباره آغاز شود. روشن است كه انگيزههاي شخصي و نه عمومي پشت چنين مطالباتي خوابيده است.
متأسفانه از اين نوع طرحها زياد اجرا شده است. هزاران طرح در دوره آقاي احمدينژاد اجرايش آغاز شد، در حالي كه پولي براي اتمام آن نداشتند، لذا هم پولها هدر رفته و هم اينكه اين طرحها به تولید و بهرهبرداري نرسيده و از همه بدتر اينكه نگهداري آنها نيز هزينهبر است. شايد در ميان مناطق كشور استان خوزستان بيش از ساير مناطق درگير چنين طرحهايي است كه انگيزه و منطق غيراقتصادي آنها بر منطق اقتصادي اجراي طرحها غلبه دارد. اين طرحها نه فقط موجب اتلاف منابع مالي كشور ميشود بلكه اعصاب و روان مردم را نيز خرد ميكند.