امین فرجپور روزنامهنگار
آنهایی که در سالهای آغازین دهه هشتاد در رسانههای فرهنگی و صفحات سینمایی- تلویزیونی روزنامهها کار میکردند، حتما یادشان است که هر از چند گاهی سروکله یکی در تحریریه پیدا میشد که میگفتند از تیم روابط عمومی فلان فیلم یا سریال است. کسی که میآمد و کیفش را باز میکرد و توی روزنامهنگار از بین دهها آلبومی که در کیفش بود، باید عکسهایی از فیلمها و سریالهایی را که طرف مسئول روابط عمومیشان بود انتخاب میکردی. پروسهای که شاید برای خبرنگاران امروز باورکردنی نباشد و چه بحثها و دعواها و شوخیهایی پیش نمیآمد. از تو اصرار و از او انکار که تو عکسهای بیشتری میخواستی و او با این توجیه که باید به چند روزنامه دیگر هم سر بزند و سهمیه عکس آنها را هم بدهد، قبول نمیکرد.
حالا که اینترنت به کوچکترین و دورافتادهترین روستاها هم رسیده، در روز و روزگاری که یک بچه کمسال نیز با گوشی سادهای که در دست دارد، طیف وسیعی از اطلاعات را در چشم بههمزدنی میتواند استخراج کند؛ اما شاید باور نکنید اگر بگویم برای ژورنالیستهای فرهنگی آن روز و روزگار طعم و بویی دلپذیرتر داشت. حداقل اینکه اگر رابطهات با طرف «عکسی» خوب بود یا اینکه میتوانستی با طرف خوب سروکله بزنی، فردا که قرار بود گفتوگو یا عکسی از آن فیلم یا سریال کار کنی، کاسه چهکنم دست نمیگرفتی. حداقل اینکه همیشه چند تا عکس کار نشده از هر کاری در کشوی تحریریه داشتی.
امروز اما روزگار عوض شده. حالا اگر پای ادعا وسط باشد، دهکده جهانی اندازه گوشی کف دستمان کوچک شده و دیگر فرصتی برای آن «بچهبازیها» نیست که یک نفر را مسئول رساندن عکس به روزنامهها کنیم. اما کافی است یک روز قرار باشد خبری، مطلبی، گزارشی یا گفتوگویی از یکی از فیلمهای کمتر مشهور یکی از سریالهای تاقوجفت شبکههای مختلف تلویزیون کار کنی و بخواهی عکسی را هم بگذاری آن وسط. باور میکنید در چنین مواقعی پیدا کردن عکسی که به درد کار در روزنامه بخورد و حداقل استاندارد لازم را داشته باشد، یکی از سختترین کارهای دنیاست.
باید دقایق طولانی اینترنت را بالا و پایین کنی و آخر سر با یکی دو عکس بیکیفیت روی دستت، بمانی که چه باید کرد.جالب اینکه در تیتراژ پایانی دور و دراز تمام سریالها و فیلمها عنوانی پرطمطراق بهعنوان مدیر روابط عمومی یا مشاور رسانهای هست که بیشتر هم از ژورنالیستها هستند و قاعدتا آگاه به لوازم و ضروریات کار رسانهای. اما همین همکاران که اساسا استخدام شدهاند تا این موانع را از میان بردارند، و شرایط و زمینه خبررسانی و تبلیغ برای فیلم را فراهم کنند، در مواقع لزوم نه کمکی به روزنامهنگار بدبخت میکنند و نه حتی او را راهنمایی میکنند که چگونه و از چه راهی به خواستهاش برسد. اینکه یک مشاور رسانه یا مدیر روابط عمومی در یک پروژه سینمایی یا تلویزیونی چه وظایفی برعهده دارد، بحث پیچیدهای نیست و تقریبا همه با این وظایف شغلی آشنا هستند. اما چه میشود که وقتی پای برنامهها و فیلمهای وطنی در میان باشد، تقریبا همهچیز در این رابطه میلنگد. جالب است که همزمان، وقتی نیاز به عکس یا مطلبی درباره مهجورترین و ناشناختهترین فیلمهای خارجی باشد- حتی اگر آن فیلم از یک کشور دورافتاده آمریکای لاتین باشد- میتوان با اندک تلاشی انواعواقسام تصاویر و ویدیوها را با هر کیفیتی که مدنظرتان باشد، پیدا کرد.در روزهای اخیر، در مورد سریال برادرجان، دلدار، از یادها رفته (هر سه سریال ماه رمضانی امسال) این معضل را به عینه دیدیم و تجربه کردیم. این تجربه را میتوان تعمیم داد به تمام سریالها و برنامههایی که ساخته میشوند. حتی آنهایی که هزینههایی هنگفت صرف تولیدشان میشود. تمام این برنامهها –چه نمایشی و چه ترکیبی- در این نکته که ارتباط رسانهای را دست کم گرفته و انرژی و فکر خاصی برای این مرحله از کار صرف نمیکنند، اشتراک دارند. در این که تصویر، یعنی عکس و فیلم مناسب و باکیفیتی برای استفاده رسانهها در فضای مجازی به اشتراک نمیگذارند و دسترسی به خبر و تصاویر را قطع میکنند. در حالی که این روزها داشتن یک سایت برای فیلمی موفق و مهم از نان شب واجبتر است. این که در شبکههای اجتماعی عکسهای بزرگ و جذاب از جلو و پشت صحنه به اشتراک بگذاریم و قبل از زمان اکران و همزمان با آن بینندگان و رسانهها را با خود همراه کنیم و در حال و هوای اثر قرار دهیم. کاری که معمولیترین سریالها و فیلمهای جهان میکنند و ما با همه ادعا در سینمای جهان در این کار ماندهایم.بهنظر میرسد کلیدواژه این بحث، جدی نگرفتن مقوله ارتباط رسانهای از سوی دستاندرکاران آثار وطنی باشد. مقولهای که بیتردید از جدیترین اولویتهای هر برنامه و هر برنامهسازی باید باشد. هر جایی هم که نگاه حرفهای به هنر در آن رواج دارد، نشانی از این آسیب نمیبینیم و این مشاوران رسانهای پروژههای گوناگون هستند که سیاست مخاطبیابی آن اثر را تعیین میکنند. مشاوران رسانهای در شکل حرفهای برنامهسازی (سینما را هم در این زیرمجموعه میتوان قرار داد) حتی اختیار ترتیب دادن گفتوگوهای مطبوعاتی، مراسم فتوکال، فرش قرمز و... برای سوپراستارهای جهانی آن آثار را هم دارند. در اینجا ولی ما تنها و تنها دلمان را خوش کردهایم به چند عکس- که آن هم پای فراهم کردنش میلنگد- و البته چند خبرگیری کوتاه و گذرا که این نیز در پایان با این تاکید که «از قول من ننویسید» بیاثر میشود.دوستان روابط عمومی و مشاوران رسانهای؛ شما در روند تولید پروژهها نقش مهمی دارید. به دست خود خودتان را کم ارزش نکنید!