شهروند| به «ذهن برنامهریز» معروف بود و در نوشتن بسیاری از برنامههای کلان این ۴۰ سال نقش اساسی داشت، اما اخبار اینروزها میگوید برنامه موفقی برای زندگی شخصی و خانوادگیاش طراحی نکرد؛ «محمدعلی نجفی» که تقریبا در تمام مراحل تحصیل، شاگرد اول بود و در مهمترین دانشگاه ایران و دنیا یعنی صنعتی شریف و امآیتی ریاضی خوانده بود، حالا سومین روز پیاپی است که اخبار ایران را قبضه کرده و نامش بیشتر از هر کلمه دیگری در رسانهها و شبکههای اجتماعی میچرخد. ماجرایی که از ظهر سهشنبه آغاز شد و با اخبار درست و نادرست، تحلیلهای عجیبوغریب و پیشبینیهای حیرتانگیز ادامه پیدا کرد، هنوز به خوان آخر نرسیده و به نظر میآید که بهزودی هم پروندهاش بسته نشود. پرونده جنایی چهره مهم سیاسی ایران اما در دو روز گذشته با چه اخبار و گمانههایی همراه بوده و تا چه اندازه تحلیل و اخبار این دو روز به گرههای گشوده تا امروز نزدیک بودهاست؟
ماجرای خانه شماره ٢٧٠١ برج آرمیتا
چگونه به رسانهها رسید؟
برای نخستینبار ساعت 13:30 سهشنبه ۷ خرداد، خبرگزاری فارس خبری را منتشر کرد که مثل بمب صدا کرد و همچنان هم ترند شبکههای اجتماعی است؛ «همسر دوم نجفی به قتل رسید.» خبر فارس اگرچه نخستینبار ماجرا را رسانهای کرد، اما همزمان خبرنگاران حوزه حوادث هم پیگیر ماجرا بودند و بلافاصله عازم محل حادثه شدند و این درحالی بود که قتل ۲ساعت و ۲۰ دقیقه پیش رخ داده بود و «محمدعلی نجفی» هم صحنه را ترک کرده بود. خبرگزاریهای معتبر ایران در ساعات پس از انتشار خبر قتل، تلاش کردند که از منابع رسمی پیگیر این ماجرا و جزییات آن شوند، اما در شبکههای اجتماعی چنین حساسیتی حتی از سوی تعدادی از خبرنگاران وجود نداشت. نخستین چراغ برای ورود به این فضا را خبرنگار پایگاه خبری انصافنیوز منتشر کرد و خبر از قرار مصاحبهای داد که قرار بود با میترا استاد – همسر نجفی – در همان روز انجام شود. این نوشته بدون سند، زمینه را برای پیچیدهکردن موضوع و تحلیلهای متفاوت فراهم کرد و بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی مظنونان دیگری غیر از نجفی را مطرح کردند. بخش عمده این تحلیلها به نقش و نوع آغاز رابطه نجفی و همسر دومش، میترا استاد برمیگشت و کاربران این رابطه را زمینهساز و عامل اصلی استعفای نجفی از شهرداری عنوان کردند. در ساعاتی از روز سهشنبه که هنوز خبری از شناسایی قاتل منتشر نشده بود، گروهی از کاربران هم دلیل این حوادث عجیب در زندگی شخصی نجفی را به عملکرد او در شهرداری و تلاش او برای مقابله با فساد یا سخنانش درباره پروندههای فساد مدیران پیشین شهرداری نسبت دادند که البته این گمانهها همچنان در برخی رسانهها و نوشتههای چهرههای سیاسی دیده میشود.
اتهام قتل به نجفی و ماجرای سفر قم
هنوز دو ساعت از زمان انتشار خبر قتل نگذشته بود که خبر بهتآور دیگری جریانساز شد و شوک عجیبی در رسانهها ایجاد کرد. در این مرحله چندین رسانه بدون نامبردن از منبعی معتبر یا مقامی قضائی، نجفی را بهعنوان مظنون اصلی معرفی کردند و از متواری شدن این چهره نامآشنا نوشتند. این خبر البته خیلی زود تکذیب شد تا نوبت به شوک بزرگتر برسد؛ نجفی خود را معرفی و به قتل اعتراف کرد. حالا در کنار نوشتههای طنز برخی کاربران، پرسش اصلی به سمت انگیزه قتل و محل حضور نجفی در ساعات گذشته کشیده شد و یک بحث هم منبع تحلیلهای فراوانی شد. بخش تاییدشده خبر این بود که نجفی در فاصله ارتکاب قتل تا حضور در آگاهی خیابان وحدت اسلامی، به قم هم سفر کرده بود. نوشتهها در اینباره با چنین ادعایی مطرح میشد که نجفی ادعا داشته همسر او مرتکب خیانت شده و یکی از انگیزههای قتل به این موضوع برمیگشته و نجفی پس از ارتکاب قتل به قم رفته و در دیدار با برخی علما از کار خود دفاع کرده است. تعدادی از کاربران و برخی رسانههای فارسیزبان خارج از کشور با کمکگرفتن از این خبر غیرموثق و بدون منبع، تلاش کردند بحث را به مسائل دینی بکشانند.
ماجرای واکنشها به حضور نجفی در اداره آگاهی
در توییتر چه گذشت؟
علاوه بر اینکه در همین دو روز سپریشده، تعداد زیادی از رسانههای فارسی و کاربران شناختهشده شبکههای اجتماعی اخباری را منتشر و بلافاصله به دلیل غیرمستندبودن اصلاح یا حذف کردند، در شبکه اجتماعی توییتر بهعنوان یکی از بسترهای انتشار اخبار یا دیدگاهها هم در این دو روز غوغایی به پا بود. گروهی از این کاربران از بهت و حیرت خود از ارتکاب چنین جرمی توسط نجفی نوشتند. هدی هاشمی، خبرنگار دراینباره نوشته است: «دارم منفجر ميشم اصلا باورم نميشه محمدعلی نجفی و قتل همسر!!!! عجب سرنوشت تلخي...» بعضی از کاربران هم علاوهبر نوشتن از این حیرت سعی کردند به سمت عبرتگرفتن عمومی پیش بروند و کاربری به نام داوود نعمتی انارکی نوشت: «شنیدن خبر قاتلبودن محمدعلی نجفی برای خیلیها باورکردنی نبود. میگویند او نبوغ بالایی داشت و ذهن ریاضیاش خیلی از معادلات را حل میکرد، اما چرا چنین شد؟ جوابش ساده است؛ هر کس با ضعفی از پای درمیآید، پس بهتر است آن ضعفی که ما را از پای درمیآورد را بشناسیم و ازش فاصله بگیریم.»
در سمت دیگر اما بعضی فعالان شبکههای اجتماعی به بیان خاطرات خود درباره این خانواده پرداختند که در اینباره کاربری به نام نکیسا نوشت: «نوروز امسال محمدعلی نجفی با همسر دوم و فرزندش میهمان هتل پارس کرمان بود. درگیری نسبتا شدیدی در اتاق داشتن که موجب شکستن وسایل هتل شد. گویا دست پسر میترا استاد هم در جریان زدوخورد آسیب میبینه.» حمل اسلحه توسط نجفی هم در این دو روز بارها زمینهساز پرسش یا توضیح شده است که کاربری به نام مهرک عندلیبی نوشت: «واقعا چرا محمدعلی نجفی اسلحه داشته؟! چرا میترا استاد با انصاف تماس گرفته و درخواست مصاحبه حضوری داشته؟! واقعا چرا؟!»
آینده سیاسی نجفی هم زمینهساز توییتهای فراوانی شد که گروهی این اتفاق را پایان زندگی سیاسی او دانستند و تعدادی هم ماجرای استعفا از شهرداری را، هرچند که بعضی همزمان بررسی این موضوع را بعد از جلسات دادگاه و شنیدن توضیحات نجفی دانستند. دراینباره پرستو سرمدی نوشت: «شب سنگيني است، از سرنوشت تلخ يكي از مديران لايق اين كشور. سرنوشتي پر از افسوس براي كسي كه ميتوانست گرههايي از كار فروبسته اين مملكت بگشايد، سرنوشتي كه از خطا و لغزش خودش و برنامههاي رقيب رقم خورد، هر چه بود يك سرمايه ديگر پايان يافت.»
در این بین البته نحوه برخورد صداوسیما با حضور نجفی در اداره آگاهی بیشتر از هر موضوع دیگری با واکنشهای منفی روبهرو شد و کاربران زیادی به نقد عملکرد این خبرنگار و صداوسیما پرداختند. امیر مهرزاد در ارتباط با این موضوع نوشت: «انصافا اگه وودی آلن و چارلی چاپلین با هم این صحنه رو میساختن آنقدر خندهدار از آب درنمیآمد. نجفی معلوم نیست تو این صحنه اومده بازدید از آگاهی شاپور یا به عنوان قاتل اعتراف کرده.» این انتقادات البته تا جایی پیش رفت که «حسین رحیمی»، رئیس پلیس تهران درباره نحوه برخورد با نجفی در اداره آگاهی توضیح داد و گفت: «با سایر متهمان هم رفتارمان تقریبا همین است و هیچ فرقی نمیکند. حالا این را تلویزیون نشان داده و مردم دیدهاند.»
غوغای خبر
شهروند| انتشار خبر قتل همسر محمدعلی نجفی، اما بازتابهای زیادی در میان مردم بهویژه در فضای مجازی داشت. در اینستاگرام، با هربار انتشار عکسی از محمدعلی نجفی و همسرش، کاربران اینستاگرام، نظرات خودشان را مینوشتند که از آن شوک و ناراحتی، ناباوری و انتقاد و اعتراض دیده میشد. کاربران در اینستاگرام دادگاهشان را تشکیل دادند، چندینبار نجفی را متهم به قتل کردند و دوباره تبرئه کردند، یکبار تقصیرها را به گردن همسرش میانداختند و مرگ را حقش میدانستند، یکبار هم او را قربانی ماجرا معرفی میکردند. خیلیها هم خبر را باور نداشتند، شوکه شده بودند و ناراحت: «نمیدونم چرا باورم نمیشه این قاتل باشه.» گروهی از کاربران که نجفی را بهعنوان وزیر آموزش و پرورش به یاد دارند، نوشتند: «امضای نجفی زیر مدرک دیپلم ما دهه شصتیهاست.» خیلیها بهتزده بودند: «خیلی مرد محترمیه.»، «انسان شایستهای که میتونست یکی از نوابغ ریاضی باشه.» گروهی از کاربران، اتفاق رخداده را به ماجرای زندگی ناصر محمدخانی تشبیه کردند و برخی مزاحهایی هم با این خبر کردند. عدهای تقصیر را به گردن نجفی، قبل از ارتکاب جرم انداختند: «سر پیری و معرکهگیری.»؛ « عشق پیری گر بجنبد، سر به رسوایی کشد.»، «آخر و عاقبت ازدواج با یک زن جوان.» برخی با دیدن تصاویر نجفی درحالی که لبخندی به لب دارد، اعتراض کردند که: «چرا همش لبخند میزنه؟ چرا اینقدر ریلکسه؟» گروهی هم به کل ماجرا مشکوک بودند و آن را یک نقشه با برنامهریزی قبلی دیدند، اما از همه پرتکرارتر، واکنش کاربران به نحوه پوشش خبری صداوسیما بود: «صداوسیما نیمهنهایی جامجهانی را اینطور پوشش نداده بود که خبر نجفی و داره پوشش میده.»، «چقدر صداوسیما وقت میذاره برای این خبر.» و گروهی هم از انتشار وسیع و گسترده این خبر در دو روز گذشته، اعلام خستگی و کلافگی کرده بودند.
گفتوگوی «شهروند» با محمدمهدی فرقانی، استاد ارتباطات درباره نحوه پوشش خبری پرونده قتل همسر شهردار اسبق: چه از نظر حقوقی و چه از نظر قضائی کار صدا و سیما غیر عادی است
شهروند| نزدیک به 48 ساعت از لحظهای که خبر قتل میترا استاد -همسر دوم محمدعلی نجفی- میگذرد و تاکنون هزاران خبر، توییت، پستهای اینستاگرامی و تلگرامی منتشر شده و هنوز هم میشود. در این مدت کوتاه، به همین اندازه هم خبر نادرست، دستبهدست شده و صدهاهزار بازدید داشته است. همه میدانستند که این خبر، یک خبر معمولی نیست و متهم هم یک متهم عادی نیست. همین هم شد تا بازتابهای عادی هم نداشته باشد. اوج این خبررسانیها، روز حادثه، یعنی سهشنبه بود که خبرهای دیگر را تحتالشعاع قرار داد. موضوع روز، نجفی بود و همسرش و قتلی که رخ داده. محمدمهدی فرقانی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با «شهروند» درباره جزییات پوشش خبری ماجرای قتل میترا استاد -همسر محمدعلی نجفی، شهردار اسبق تهران- از صبح روز سهشنبه، تاکنون و نحوه پرداختن رسانهها به این موضوع، توضیحهایی میدهد. به گفته او اتفاقی که برای پوشش این خبر در فضای مجازی رخ داد، به دلیل نبود مدیریت درست بر این فضا، با انواع شایعهپراکنیها و اخبار نادرست و البته گاهی درست، همراه بود. فضای مجازی از سوی خود شهروندان مدیریت میشود، بنابراین هر کسی براساس اطلاعات و دانستههای خود و در چارچوب علایق و گرایشهایش ممکن است خبری را منتشر کند که گاهی این اخبار جعلی هستند: «در فضای مجازی اخبار راست یا دروغ، جعلی یا غیرجعلی منتشر میشوند، وقتی خبری مثل ماجرای قتل همسر آقای نجفی منتشر میشود، فضای مجازی هم با بمباران خبری مواجه میشود و حجم زیادی از اخبار دستبهدست میشود، درحالیکه معیاری برای سنجش صحت و سقم آنها وجود ندارد. در این شرایط جامعه با بار اضافی اطلاعات روبهرو میشود و نمیداند کدام خبر درست است و کدام نیست.» فرقانی میگوید یکی از ابزارهای راستیآزمایی فضای مجازی، رسانههای سنتیاند، یعنی مردم صحت و سقم اطلاعاتی که از فضای مجازی میگیرند را باید در رسانههای سنتی، جستوجو کنند و از این طریق از اخبار مطمئن شوند.» اما در این شرایط به اعتقاد این استاد ارتباطات، گاهی رسانههای سنتی هم جوزده میشوند و دنبالهروی فضاهای مجازی میشوند و در رقابت ایجادشده، صحت خبر، فدای سرعت میشود: «بههرحال رسانههای سنتی از نظر سرعت از فضای مجازی عقباند و نمیتوانند به گردپای آنها برسند، اما مزیتشان این است که میتوانند درباره خبر تحقیق و تجسس کنند و اطلاعات درستی به مخاطبان دهند.» رئیس دانشکده ارتباطات دانشگاه علامهطباطبایی معتقد است که در این شرایط مسئولیت اجتماعی خبرنگاران رسانههای سنتی سنگینتر میشود: «در گذشته روزنامهنگاران سنتی با هجوم خبری مشابه آنچه در فضای مجازی رخ میدهد، مواجه نبودند، آنها فرصت بیشتری برای احراز خبر داشتند، اما الان در فشار بیشتری از نظر زمان قرار دارند و از آن طرف باید راستیآزمایی اخبار را هم داشته باشند که این مهارت زیادی را میطلبد.» به گفته این استاد ارتباطات در شرایط فعلی رسانههای سنتی انگیزهای برای احراز صحت و سقم اخبار ندارند و مسئولیت اجتماعیشان را جدی نمیگیرند.
خبر، یک خبر معمولی نبود. متهم به قتل، چهره شناختهشده سیاسی و فرهنگی بود و حالا خبرها نه برای سمتی که دارد، به دلیل قتلی که مرتکب شده، دستبهدست میشوند: «ما در روزنامهنگاری تعریفی از خبر داریم، شهرت بهعنوان یکی از ارزشهای خبری بر میزان بازتاب خبر تاثیر میگذارد، این قتل هم از سوی یک چهره شناختهشده و معروف رخ داده، طبیعی است که درجه اهمیتش خیلی بالاتر میرود و بالاترین سطح انعکاس و اهمیت خبری را پیدا میکند. فضای مجازی هم تابعی از همین مسائل است، وقتی پای چهره مشهوری به میان میآید، خبر به همین شکل انعکاس پیدا میکند.» به گفته فرقانی فضای مجازی همیشه با سرعت و تغییر لحظهبهلحظه اخبار مواجه است و چهرهای که در این ماجرا مطرح است، در پوشش اخبار و سرعت آن تاثیر داشت.
ماجرا اما تنها به انتشار اخبار در فضای مجازی محدود نمیشود، حاشیههای پوشش خبری زمانی پررنگتر شد که خبرنگار صداوسیما، در اداره آگاهی حاضر شد و در اتاقی قرار گرفت که متهم به قتل -محمدعلی نجفی- به تازگی دستگیر شده بود و آلت قتل که همان اسلحه است هم روی میز قرار گرفته بود. خبرنگار رو به دوربین، اسلحه را به دست میگیرد، تعداد فشنگهایش را میشمرد و درباره آن توضیح میدهد. تصویر پشت خبرنگار، تصویر نجفی است که روبهروی پلیس نشسته و چای مینوشد. انتشار چند ویدیوی کوتاه از این صحنه اما با واکنشهای فراوانی در فضای مجازی همراه شد. خیلیها انتقاد کردند که چرا چنین است و چرا به او چای دادهاند، درحالیکه چند ساعت قبلترش آدم کشته و چرا با او اینقدر ملایم برخورد میشود. فرقانی که استاد ارتباطات است، به نحوه عملکرد صداوسیما انتقاد جدی دارد: «اگر نگاه اخلاق حرفهای داشته باشیم، معتقدم که رفتار صداوسیما اصلا حرفهای نبود. آلت قتاله جزو مدارک پرونده به شمار میرود، چرا باید در دست خبرنگار باشد. همه اینها از نظر قضائی ایراد دارد و باید پیگیری شود. نمایش تمام این مسائل از تلویزیون حتی میتواند مصداق ترویج خشونت تلقی شود، چه از نظر حقوقی و چه از نظر قضائی. این اتفاق غیرعادی است. از سوی دیگر آقای نجفی متهم به قتل است و برای اثبات جرم باید دادگاه تشکیل شود، نمیتوان اینگونه حکم صادر کرد.» این استاد ارتباطات میگوید که حادثه رخداده همه را شوکه و هیجانزده کرد و به نظر میرسد فرصت تامل را از خیلیها گرفت که در این شرایط چطور باید رفتار کنند.
زنی که پس از قتل هم مقصر شناخته شد
احمد بخارایی جامعهشناس
ماجرای نجفی و حاشیههای آن از دیروز جزو پربینندهترین اخبار شبکههای مجازی و رسانههای مختلف بوده است. به اعتقاد من با توجه به وجود شبکههای مجازی و سرعت اطلاعرسانی آنها باید با این پدیده بسیار عادی برخورد کرد؛ اتفاقی هم که پیرو این خبر در فضای مجازی رخ داد، عادی است. شاید اگر این شبکهها وجود نداشتند، نهادهای خاص به صحنه میآمدند و به نحوی ماجرا را به سمتوسوی دیگری سوق میدادند، بنابراین از این وجه به گمان من رویه عادی در حال طیشدن است؛ اما چیزی که ذهن من را مشغول میکند نظام مردسالار حاکم بر جامعه است. تفاوتی هم نمیکند از دید اصولگرا یا اصلاحطلب و... به آن نگریست؛ چون من از زاویه دیگری به آن نگاه میکنم. با توجه به نظام مردسالار، در ماجرای اخیر قربانی یک زن است و امکان دارد بعد از قتل هم برچسبهای زیادی به آن زده شود. امروز تریبون در اختیار فردی قرار گرفته که به این قتل اعتراف کرده و مدام در صحبتهایش توجیه میکند که آن زن قصد افشاگری داشت یا من به آن زن گفته بودم که از هم جدا شویم و... این موضوع خیلی مهم است که چطور یک زن حتی پس از مرگش آسیبپذیر میشود و به عنوان مقصر شناخته میشود. من تحلیلهایی که در مورد این ماجرا در رسانهها و شبکههای مجازی دستبهدست میشود را میخواندم و تنها این حس به من دست میداد که تمام ماجرا یک نقشه بود و زن، زن زیادهخواهی بوده است. گویی تمام این تحلیلها بر این موضوع تأکید میکردند که قاتل خیلی مقصر نیست! در حالی که از دید یک مرد در جامعه وقتی به این مسأله نگاه میکنم باید بگویم بالاخره ما مردها یک سمتوسوی افراطی داریم چه در زیادهخواهیها، چه در استفاده از موقعیتهایی که در راستای اعمال تبعیض جنسیتی است و.... این فرد خطایی انجام داده؛ خطایی که گریبان هر فردی را میتواند بگیرد چه فرد عادیای باشد چه وزیر و چه مدیر سابق. به نظرم آسیبشناسی این ماجرا فراتر از شخص آقای نجفی یا اصولگرایی و اصلاحطلبی است؛ البته اینکه فضای سیاسی ما آلوده است و ممکن است هر برچسبی بخورد، این هم جزو آسیبها به شمار میرود. برخی از تحلیلها ماجرا را منتسب به نیروهای مخالف میکردند و میتوان گفت که اتفاق فراتر از یک جناح و دو جناح است. به نظر من به یمن وجود شبکههای مجازی و ارایه تحلیلهای جدا از قدرت و فارغ از ارزش، تحلیلهای خالصتر، متکثر و متضاد به صحنه میآیند و چیزی که باقی میماند، تحلیل درستتر است. ولی اگر این فضاها نبود شاید این همه تحلیلها صورت نمیگرفت و این امکان وجود داشت که یک قاتل تبرئه شود یا حتی صحنهسازی صورت بگیرد. افکار عمومی تاسفش این است که این ماجراها و اتفاقات برای زنها میافتد و این مردها هستند که سوار بر اسب مرادند. چرا وقتی برای آدمی که چهره است، این همه تحلیل و بحث میشود اما برای دیگرانی که اتفاقات مشابه را تجربه گرفتهاند هیچ واکنش مشابهی وجود ندارد؟! این دو مسأله نشاندهنده نوعی تبعیض است. وقتی دو قتل مشابه رخ میدهد، انتظار این است که تحلیلها، برخوردها و... مشابه باشد؛ در حالی که اینطور نمیشود و این مایه تأسف است.