یاسر نوروزی| ذره ذره میمیریم! نوعی آشویتس که به جای «اصلاحنژاد»، اینبار با شعار «کاهش جمعیت» پیش میآید. در واقع دیگر قرار نیست آدمها را به بند بکشند و به زور اسلحه به اتاقهای گاز ببرند. نویسنده کتاب «بذرهای نابودی» بر این باور است کاری کردهاند که مردم خودشان، شیلنگ گاز را به دهان بگذارند. روی موشها که دستکم آزمایشها اینطور جواب داده، چون 110روز فقط آنها را با سیبزمینیهای اصلاح ژنتیکی تغذیه میکنند و بعد کمکم نتایج وحشتناک این خوراک را میبینند؛ کبدِ کوچکتر، قلبِ کوچکتر و سیستمِ ایمنیِ ضعیفتر. نویسنده کتاب، آزمایش سال 1997 دکتر پوستای را مثال میآورد و بلایی را که نظام سرمایهداری و مافیای غذا در جهان بر سرش میآوردند. به هرحال این روشی بود که سالها برای آن زمینهچینی کرده بودند و قرار نبود هیچ آزمایشگاهی نتایج آن را برای مردم فاش کند. قصه به دهه70 برمیگشت. وقتی ریچارد نیکسون در سال 1969 قدم به کاخ سفید گذاشت و در سالهای آتی، ایالات متحده را در جنگ با ویتنام به فرسایش کشاند. دانشجویان معترض، لشکر عاصی، مردم مأیوس و کیسهکیسه جسدهایی که پر از کشتههای جنگ است و تکهپاره به کشور برمیگردد. مطبوعات هنوز اجازه انتشار عکسها را داشت و ایالات متحده را با بحرانی عمیق مواجه ساخت. همزمان، به تدریج بدهیها هم افزایش مییافت؛ تا جایی که تا سال 1974، بدهی شرکتی، وام مسکن، بدهی مصرفکننده و بدهی دولت محلی روی همرفته 300درصد افزایش داشت: «در همان دوره 15ساله، بدهی دولت ایالات متحده با رقمی حتی شگفتانگیزتر، صددرصد بالا رفته بود. در اوایل دهه1970، ایالات متحده براساس هر معیاری در بحران شدید اقتصادی بود.» (بذرهای نابودی،
ص 67)
انگدال در کتاب «بذرهای نابودی» (برنامه مخفی دستکاری ژنتیکی) مقدمهها را میسازد تا برسیم به اینکه چرا «غذا» رفتهرفته تبدیل شد به منجی این کشتی ورشکسته. هنری کیسینجر، سیاستمدار آمریکایی هم این را خوب میدانست؛ زمانی که گفت: «اگر نفت را کنترل کنید، کشورها را کنترل خواهید کرد اما اگر غذا را کنترل کنید، بر مردم مسلط خواهید بود.» تمام کتاب انگدال بر پایه همین جمله کلیدی پیش میرود تا نشان دهد چرا چهار رئیسجمهوری ایالات متحده در ادوار مختلف از صنعت محصولات تراریخته حمایت کردند، چرا بیل کلینتون از نخستوزیر بریتانیا خواست تا انتقادها علیه دستکاری ژنتیکی گیاهان را خاموش کند. یا چرا انجمن سلطنتی بریتانیا نتایج آزمایشهای دکتر پوستای را ناقص و غیرعلمی خواند. ماجرا آنقدرها اهمیت ندارد که بدانیم این روزها به نام پیشرفت و تکنولوژی چه میکاریم، چه برمیداریم و مهمتر از همه اینکه چه میخوریم؟ بذرهای اصلاحشده به بارهای دستکاریشده میرسند و ما آزمایشگاه انسانی این فرآوری هستیم، فارغ از اینکه این بذرها با خاک و دیگر گیاهان چه میکنند، کشاورزان کشورهای جهان سوم و درحال توسعه را هم وابسته میکنند؛ آفتهایی تازه را به همراه میآورند تا برای خرید آفتکشهای تازه سراغ همان شرکتهای بزرگ مولد بذرها برویم. به این ترتیب همه چیز در ید قدرت چند شرکت بزرگ درمیآید تا هیتلری تازه اینبار در نقاب انسان مدرنشده بزاید؛ ماجرا از این قرار است که سیاستهای نظام سرمایهداری تصمیم گرفته جمعیت جهان کاهش پیدا کند و به همین دلیل ما باید ذرهذره بمیریم. انگدال در «بذرهای نابودی» تاریخ این مرگ دستهجمعی را بررسی می کند.
بذرهای نابودی
(برنامه مخفی دستکاری ژنتیکی)
نوشته : اف.ویلیام انگدال
ترجمه : قاسم دلیری
انتشارات: ققنوس
در کودتایی که کیسینجر علیه آلنده در سال 1973 سازماندهی کرده بود، غذا نقشی کلیدی ایفا کرد. زمینداران ثروتمند جناح راستی شیلیایی، که وزارت امور خارجه و سیآیای از آنها حمایت میکردند، در تولید غذا خرابکاری کردند، واردات غذا را دوبرابر کردند و ذخایر خارجی شیلی را تحلیل بردند... خرابکاریهای غذاییِ پس از آن به نارضایتی طبقه متوسط انجامید. وزارت امور خارجه ایالات متحده درخواست آلنده برای وام غذایی را رد کرد، اگرچه این باید در حوزه اختیارات وزارت کشاورزی میبود؛ چون کیسینجر، عرصه را از ارل بوتز، وزیر کشاورزی، ربوده بود. (ص 84)