[ راضیه زرگری ] چشم انتظاری بدترین شکنجه روحی برای آدمهاست. گمشدن عزیزت یعنی دلشوره و هراس؛ یعنی نکندنکندهایی که مدام به دهانت میآید و نهیبهایی که به فکرهای بد میزنی و خودخوریهایی که وجودت را ویران میکند. گمشدن یعنی هوشیاری و امید، برای شنیدن یک خبر خوب یا بد... و باز هم انتظار؛ خبری که شاید هیچ وقت نرسد. یکی از دشوارترین وضعیتهایی که در درگیریهای نظامی، جنگها یا در بحرانهای طبیعی و حوادث رخ میدهـد، بیاطلاعماندن از سرنوشت عزیزان است. نامشخصبودن سرنوشت کسانی که طی شرایطی بحرانی ناپدید مـیشوند، حقیقتی تلخ و ناخوشایند برای خانوادههای بیشماری در سراسر جهان است. موقعیتی که با اضطراب، ترس و در عین حال امید و انتظار همراه است؛ همه چیز بلاتکلیف و مبهم، به همین دلیل شرایط کسانی که عزیزانشان را در بحرانها و جنگها از دست میدهند، به مراتب بهتر از کسانی است که نمیدانند چه اتفاقی برای نزدیکترین اعضای خانوادهشان افتاده است. سازمان ملل متحد روز سیام آگوست (نهم شهریور) را روز جهانی مفقودین یا ناپدیدشدگان نام گذاشته است.به نظر شما چند نفر در جهان به دلیل درگیری، خشونت، بلایای طبیعی یا مهاجرت از خانوادههای خود جدا و گم شدهاند؟ گزینه اول، بیش از 100هزار نفر. گزینه دوم، بیش از 10هزار نفر. این آزمونی اینستاگرامی از طرف کمیته بینالمللی صلیبسرخ است تا توجه جامعه جهانی را به اهمیت موضوع پرداختن به گمشدگان جلب کند. با نگاهی گذرا به شرایط جهان در دهه اخیر، بدونشک اکثریت درست حدس میزنند. گزینه اول، پاسخ صحیح است؛ در سراسر جهان نام بیش از 100هزار نفر توسط خانوادههایشان بهعنوان گمشده به شبکه صلیبسرخ و هلالاحمر اعلام شده و متاسفانه این فقط بخشی از کسانی است که به واسطه درگیری و جنگ یا در بحرانها و مهاجرت ناپدید میشوند. در اروپا فراتر از ناپدیدشدنهای مرتبط با درگیری و بلایا، دههاهزار مهاجر توسط خانوادههای خود به شبکه جهانی صلیبسرخ بهعنوان ناپدید شده گزارش میشوند. صلیبسرخ برای کمک به خانوادهها در جستوجوی اطلاعاتی از گمشدهشان در مسیر مهاجرت به اروپا هستند تا بتوانند دوباره با آنها ارتباط برقرار کنند، سایت «ردیابی صورت» را راهاندازی کرده است. ردیابی صورت «Trace the Face» وبسایتی است که میتوانید در آن بررسی کنید آیا اعضای خانواده و اقوام به دنبال شما هستند؛ همچنین میتوانید با نزدیکترین دفتر صلیبسرخ تماس بگیرید تا در مسیر جستوجو به شما کمک کند. به گزارش کمیته بینالمللی صلیبسرخ این سایت بهطور میانگین هر هفته یک خانواده را به هم میرساند.
سال گذشته مدیر عملیات کمیته بینالمللی صلیبسرخ اعلام کرد که «از آغاز جنگ در سوریه از حدود ۹سال پیش تاکنون میلیونها نفر مجبور به ترک منازلشان شدند. ۵۰۰هزار نفر کشته و دههاهزار نفر ربوده و۲۲هزار نفر مفقود شدهاند و نزدیکان و خانوادههای مفقودین از ما خواستهاند برای پیداکردنشان به آنها کمک کنیم.» براساس اعلام کمیته بینالمللی صلیبسرخ، عراق نیز به دلیل جنگ و اقدامات خشونتطلبانه برای دهها سال با بزرگترین بحران مفقودشدن افراد در جهان روبهرو است و همه خانوادههای عراقی به نوعی از این بحران تأثیر پذیرفتهاند. به گفته رئیس هیأت عراقی کمیته بینالمللی صلیبسرخ خانوادههای عراقی امید خود برای به دست آوردن اطلاعاتی از بستگان خود را از دست ندادهاند. پس از اشغال عراق به دست گروه تروریستی داعش هزاران خانوار در حالی از خانههای خود رانده و آواره شدهاند که در حین فرار، برخی اعضای خود را گم کردهاند، بسیاری نیز ربوده و به اسارت برده شدهاند که صدها زن ایزدی از آن جمله هستند. بحران مفقودین در عراق با فروکشکردن بحران جنگ در این کشور در حال آشکار شدن است. عراق و سوریه تنها دو کشور هستند که در 10سال اخیر با بحرانهای انسانی زیادی مواجه بودند و مردم زیادی از این رویدادها تأثیر گرفتهاند. «برای بسیاری از خانوادهها در سراسر جهان روز جهانی ناپدیدشدگان، روز عصبانیت و اندوه است. خانوادههای گمشدگان پیامهای بسیاری از حمایت و همبستگی دریافت میکنند، اما زمانی این پیام میتواند معنی داشته باشد که با عملکردی خاص و موثر همراه باشد.» این مقدمه را کاترین بمبرگر، مدیرکل کمیسیون بینالمللی مفقودین یک سازمان بینالمللی در لاهه در مقالهای انتقادی نسبت به عملکرد سازمانهای بشردوستانه در امور مفقودین عنوان کرده و آورده است: «دولتها طبق قوانین بینالمللی حقوق بشردوستانه و مقررات داخلی خود، تعهدات اجباری در این موضوع دارند که هر کاری میتوانند برای مشخصشدن شرایط افراد گمشده انجام دهند.»
وقتی خانوادههای مفقودین به دنبال حمایت مقامات هستند، از آنها درخواست توجه و محبت اضافه نمیکنند، بلکه خواستار حقوق خود براساس قانون هستند. به گفته بمبرگر با وجود این، دولتها اغلب در اقدام عملی برای مشخصشدن وضع گمشدگان که از نظر قانونی ملزم به آن هستند، کوتاهی میکنند که یک نفی اساسی و خطرناک از قانون تلقی میشود. این کوتاهیها بهویژه در مواردی بسیار معمول است که افراد گمشده فقیر و محروم یا از جوامع اقلیت و مهاجران غیرقانونی یا قربانی جرایم سیاسی باشند.
دولتها مسئول رسیدگی به پرونده افراد گمشده هستند
این فعال حقوق بشردوستانه از استانداردی دوگانه پیرامون صدهاهزار مفقود در سراسر جهان صحبت میکند و میگوید: «تلاش برای یافتن اطلاعات از مفقودشدگان در یک سانحه سقوط هواپیمای تجاری را با تلاش برای پیدا کردن افرادی که هنگام غرقشدن یک لنج مهاجر مفقود شدهاند، مقایسه کنید. در حالت اول، واکنش اضطراری هماهنگ از طرف دولتها و شرکت هواپیمایی و شرکتهای بیمه وابسته وجود خواهد داشت، اما در حالت دوم، موضوع به احتمال زیاد سیاسی و امنیتی تلقی میشود و با احتیاط اخباری محدود از آن منتشر خواهد شد یا در بهترین حالت پاسخی بشردوستانه دریافت میکند.»
دولتها از نظر قانونی مسئول رسیدگی به پرونده افراد گمشده و تأمین حقوق خانوادههای مفقودین از نظر عدالت، حقیقت و جبران خسارت هستند. کاترین بمبرگر معتقد است: «این حقوق قابل بحث نیست و قطعا به سطح درآمد، ملیت، رنگ پوست، جنسیت، قومیت یا مذهب افراد گمشده و خانوادههای آنها بستگی ندارد. حقوقی که زیرمجموعه حقوق بینالمللی بشردوستانه محسوب میشود و فقیر، ثروتمند، زن، مرد یا گروههای اقلیت نمیشناسد. بیشتر کسانی که در درگیریها، نقض حقوق بشر و در راه مهاجرت ناپدید میشوند، مرد هستند؛ این یعنی خانوادههای مفقودین در بسیاری از موارد توسط زنان اداره میشوند و خواسته آنها برای رسیدن به اطلاعات و جبران خسارت اغلب نادیده گرفته میشود. در بسیاری از جوامع پس از جنگ و درگیری، بستگان زن فرد مفقودشده با تبعیض جنسیت نهادی و قانونی روبهرو هستند که میتواند مانع از وراثت اموال یا دسترسی به آموزش و رفاه برای خانوادههای آنها شود.»
رسیدگی به هزارانهزار مفقود در سراسر جهان سخت اما شدنی
با وجود تعداد بسیار زیادی از مفقودین در سراسر جهان بهعنوان مثال در سوریه، عراق، کلمبیا و مکزیک و در امتداد مسیرهای خطرناک مهاجرت به آمریکای مرکزی، آسیای جنوبی و مدیترانه، حسابرسی و رسیدگی به مفقودین کاری غیرقابل حل به نظر میرسد. اما این فعال حقوق بشردوستانه میگوید که میشود این رسالت را انجام داد، آن هم از طریق فرآیندی سیستماتیک که همه ذینفعان را گرد هم آورده، علوم پزشکی قانونی و انفورماتیک قرن بیستویکم را به کار گرفته و کاملا در قاعده قانون استوار باشد.تا زمانی که تعداد زیادی از مردم یک کشور به واسطه درگیری و ناامنی مفقودشده باقی بمانند، مقامات کشورها هر چقدر تلاشکنند تا از فاجعه بهبود یابند، نمیتوانند اعتماد گروه زیادی از مردمشان را تأمین کنند، به همین دلیل نهتنها باید مسأله مفقودین را بهعنوان فاجعهای اخلاقی و اجتماعی درک کرد، بلکه باید تهدیدی برای امنیت جهانی محسوب شود. رسیدگی به مفقودشدگان سرمایهگذاری در صلح و ثبات است، به همین دلیل هم اولویت بودن یا نبودن موضوع مطرح بود و چگونگی رسیدن به روشی بهینه برای پرداخت به آن اهمیت دارد. کاترین بمبرگر میگوید: «خبر خوب این است که استراتژیهای عملی و اثباتشدهای طراحی شده است که دولتها میتوانند خیلی سریع آنها را اجرا کنند. در حالی روز جهانی ناپدیدشدگان را گرامیمیداریم که از رهبران جهان میخواهیم فراتر از پیامهای همدردی گام بردارند و برای مقابله با چالش جهانی گمشدگان مطابق با حاکمیت قانون اقدامی سریع و موثر انجام دهند.»
معلوم نیست ذبیح کِی برمیگرده؟
روز جهانی مفقودین برای کشور ما که درگیر هشت سال جنگ تحمیلی با عراق بود و در اثـر ایـن جنـگ تعـداد زیادی از عزیزان هموطن مفقود شدند، مفهوم ناآشنایی ندارد. برای جمعیـت هـلالاحمـر و اداره جستوجوی مفقودین این جمعیت، گرامیداشت این روز معنایی خاصتر هم پیدا میکند. اداره جستوجوی مفقودین جمعیت هلالاحمر مرکز مرجع و اصلی برای جستوجوی گمشدگان است؛ مرکزی که اسناد و نامههای سالها پیگیری مستمر پیرامون وضع مفقودین و اسرای جنگ تحمیلی را در گنجینه تاریخی خود دارد، تداعیکننده چشمانتظاری مادران، پدران؛ همسران و فرزندان مفقودین هشتسال دفاع مقدس است. کسانی که هر روز به امید خبری از عزیزانشان به این اداره مراجعه میکردند؛ مظلومانه اشک میریختند، رنج دوری را تحمل میکردند و با امید به روزی که خبری خوش از عزیزشان رسیده باشد، بار سنگین زندگی را به دوش مـیکشیدند. تحمل این شرایط شاید کار هر کسی نباشد؛ دقیقا مانند نوعی شکنجه روحی. فقط باید صبر کنی و صبر. بعضـی از خانوادهها حدس میزدند عزیزشان زنده نمانده، اما نمیتوانستند برایش عزاداری کنند. نبود شواهد دال بر شهادت عزیزشان هم عذاب بود. بعضی دیگر منتظر یک معجـزه بودند و با این فکر خوش بودند که شاید عزیزشان در زندانی گرفتار است یا... .
یک نمونه از غمنامه خانواده مفقودین جنگ تحمیلی را در خاطرهای به قلم نجمه حسنپور، مسئول وقت اداره جستوجو و بازپیوند خانواده جمعیت هلالاحمر که سال 93 منتشر شده است، میخوانید: «سال 135٩ یعنی سالی کـه عـراق علیـه ایـران وارد جنـگ شـد ذبـیحالـله، دانـشآمـوز یکـی از دبیرستانهای کرمان بود. چند روزی از رفتن او به مدرسه نگذشته بود که با رضـایت مـادرش برای دفاع از کشور به جبهه میرود. از قضا در مهرماه همان سال توسط نیروهای عراقی به اسارت درمیآید و به اردوگاه اسرای جنگی در موصل عراق فرستاده مـیشـود. نماینـدگان کمیتـه بـینالمللی صلیبسرخ در اردوگاه موصل با ذبیحالله دیدار و با شماره ٨٩ ثبتنام میکنند و کارت اسارت و پیام سلامت او را که نخستین و آخـرین پیـام بـرای خـانوادهاش بـود، بـه جمعیت هلالاحمر ارسال میکنند. مادر ذبیحالله با دیدن دستخطی از فرزندش بسیار شـاد میشود و پاسخ پیام او را میدهد. نمایندگان کمیته بینالمللی صلیبسرخ وقتی بـرای دومـینبـار جهـت بازدیـد بـه اردوگاه موصل میروند، ذبیحالله را نمیبینند.
آنان از مسئولان عراقی درباره ذبیحالله سوال میکنند، اما عراقیها میگویند فروردین سال 1360 ذبیحالله و چند اسیر ایرانی را در منطقه چومان آزاد کردهاند، اما ذبـیحاللـه و دیگـر همراهانش هرگز بازنگشته بودند و با وجود پیگیریهای فراوان جمعیت هلالاحمر ایران از کمیته بینالمللی صلیبسرخ و گفتوگوهای مقامات کشورمان با مقامات عراقی برای مشخصشدن وضع این عزیزان، آنان همچنان مفقود هستند. با گذشت سی و چند سال از مفقودیت ذبیحالله، مادر او که بسیار ناتوان شده؛ همچنان هرازگاهی با همراهی فرزندانش به تهران میآید و بـه اداره جسـتوجوی مفقـودین مراجعـه مـیکند و پیگیـر وضع فرزندش است. او به امید دیدار فرزندش زنده است و روزها را سـپریمـیکنـد. سال 92 که به اداره آمد، سعی کردم او را متقاعد کنم که دیگر امیدی به بازگشت فرزنـدش نداشـته باشد. از هر دری صحبت کردم، از مفقودانی که به خانوادههایشان اعـلام شـهادت شـده، از اجسـاد مبادلهشده و خیلی وقایع دیگر، اما بعد از نیمساعت همانطور که داشتم صحبت میکردم بـه مـن گفت معلوم نیست که ذبیح کِی برمیگرده؟ و دیگر هیچ حرفی نداشتم. این تنها گوشهای از چشمبهراهی یک خانواده از صدها مورد مفقودین است.»