اولين مناظره نامزدهاي رياست جمهوري به گونهاي بود كه هر كس ميتواند برداشت خاصي را در خصوص موفقيت نامزد مورد نظر خود و شكست طرف مقابل داشته باشد. هرچند در نهايت بايد ديد كه مردم چه برداشتي از اين مناظره دارند. ولي در مورد راهبرد دو نامزد اصلي اصولگرايان ميتوان برخي نكات را متذكر شد. اميدوارم كه فعالان جناح اصولگرا به آن توجه كافي داشته باشند.
نكته اساسي اين است كه هر دو نامزد بر محور شعارهاي آقاي احمدينژاد حركت ميكنند. ولي اين كار به لحاظ اثرگذاری چند اشكال اساسي دارد. در درجه اول آن زماني كه اين شعارها داده شد درآمدهاي نفتي در اوج بود و باور به نوعی امکانپذيري را براي تحقق آنها بوجود آورده بود. نكته دوم اينكه احمدينژاد خودِ خودش بود. او همان بود كه نشان داد. نقشي بازي كرد كه اصطلاحاً متناسب با شخصيت خودش بود. حتي ادبيات و رفتار و گفتار و پوشش و قيافهاش با شعارش هماهنگ و به قول معروف سِت شده بود. نكته سوم اينكه الآن با آن زمان فرق دارد زيرا الآن مواجه با آثار و نتايج آن سياستها هستيم. در حالي كه آن زمان مردم تصويري از نتايج وحشتناك آن سياستها در ذهن نداشتند. نكته چهارم اينكه احمدينژاد توانست برخلاف مصوبه مجلس عمل كند، يارانهها را سه برابر میزان مصوبه پرداخت كند و اگر طبق قانون فقط 15 هزارتومان پرداخت میکرد اقدامش اهمیت سیاسی نداشت. و نكته پنجم كه مهمتر از همه اينهاست، شعار احمدينژاد در خصوص نفت و پرداخت يارانه، در ذيل شعار عمومي او عليه اليگارشي حكومتي معنادار بود. حمله او به آقاي هاشمي بيش از آنكه حمله به شخص يا ثروت و به قول خودشان اشرافيت باشد، به خیال خودش حمله به اليگارشي حكومت بود. او خود را بيرون آن تعريف كرد و از اين طريق توانست به آن پايگاه حمله كند. در واقع شعار او راديكالتر از آنچه كه فكر ميكنيم بود. من اين مطلب را در يادداشتي كه بعد از تير 1384 نوشتم، اشاره كردهام. این نكتهاي است كه متأسفانه اصولگرايان و نامزدهاي آنان توجهي به آن نميكنند. به همين علت ايدههايي كه در مناظره طرح كردند در مقابل مطالب پراكنده و متنوع قابل شنيدن نبود و بازتابي نداشت. زيرا هيچكدام از شرايط پيشگفته براي آنان فراهم نيست.
در حال حاضر نه تنها درآمدهاي نفتي مثل گذشته نيست، بلكه همين حد از درآمدها هم ميتواند ناپايدار و شكننده تصور شود و پولي براي پرداخت یارانه و کارانه نيست. به علاوه هر دو نامزد اصلی اصولگرايان نوعي تقليد ناقص از احمدينژاد را برگزيدهاند كه بيشتر به ايفاي نقش مصنوعي ميماند، به طور كلي هيچ چيز آنان با اين شعار، ست و هماهنگ نشده است. به علاوه اكنون تجربه اقدام خسارتبار آنگونه توزيع پول جلوي چشم مردم است، در نتيجه جذابيتي ندارد و تعداد زيادي از مردم را از این شعار گريزان ميكند. علت ديگري كه وجود دارد و مانع از تحقق و باورپذيري چنين شعاري ميشود، جلوگيري قاطع از انجام اقدامات غيرقانوني است. اجراي اين شعارها مستلزم قانونگذاري است و با توجه به تجربه قبلي اجازه داده نخواهد شد كه روساي جمهور به صورت خودسرانه اقدامات مشابه انجام دهند. ولي مهمترين شرط كه نبودن آن پذيرش و جا افتادن چنین شعاري را با مشكل مواجه ميكند اين است كه هر دو نامزد خودشان جزو مجموعه حکومتی موجود هستند و از 19 سالگي! در اين مجموعه بودهاند. آنان نميتوانند نقش اپوزيسيون براي آن ايفا كنند. در حالیکه احمدينژاد به سرعت حساب خود را با همه اصولگرايان جدا كرد تا اين پيام كه او مخالف اليگارشي حكومتي است در ميان مردم شنيده شود و تا پايان نيز همين خطمشي را ادامه داد و در انتخابات اخير نيز آخرين گامها را براي نشان دادن تمايزش با ديگران برداشت. او تا حدي نیز خود را آماده پذيرش تبعات اين اقدامش نموده است. او با علم به اينكه رد صلاحيت ميشود وارد شد و دوستش را هم به اين قربانگاه آورد. حتي پس از رد صلاحيت هم كم نگذاشت و روز عيد مبعث را به مشهد رفت تا پيام ديگري را منعكس كند. لذا و در مجموع ميتوان گفت كه تقليد ناشيانهاي صورت گرفته است، بويژه از سوي آقاي قاليباف كه مردم خواهند پرسيد چرا اين شعارها و حرفها و ادعاها را در سال 1384 و 1392 طرح نكرد؟
مشكل مذكور ريشه در نداشتن خلاقيت سياسي و نيز عادت اصولگرايان به استفاده از منابع رانتي دارد. اين وضع خيلي خطرناك است. در انتخابات اخير اگر شكست بخورند، كه خيلي تأسفآور است و بايد براي كل مجموعهشان فكري كنند. اگر هم پيروز شوند با پرونده بزرگي از وعدههاي خانمانبرانداز و غيرقابل اجرا روبهرو خواهند شد. به نظر ميرسد كه كسي نزد اين بخش از اصولگرايان نيست كه افق بلندتري از آينده را هم ترسيم كند. تجربه احمدينژاد چه نفعي براي آنان داشت كه اكنون ميخواهند تجربه مشابهي را داشته باشند؟
الگوبرداري قاليباف از انتخاباتهاي ديگر هم براي او مفيد نيست. 4 درصد و 96 درصد شعاري فانتزي است كه از جنبش 99 درصدي گرفته شده است ولي در ايران هيچ پژواكي نخواهد داشت. اين شعار راديكال و عليه گروه مسلط است، و نه يك شعار انتخاباتي براي رياست جمهوري. سياست نزد اين افراد تبديل به امري فانتزي شده است که موفق نخواهد بود.