روزنامه شهروند کد خبر: 137389 تاریخ خبر: ۱۳۹۷ يکشنبه ۱۷ تير گزارش «شهروند‌‌» از د‌‌كوراسيون‌ این روزهای کافه‌های پایتخت کافه پاراد‌‌یزوهای نسل من لیلا مهداد| از دركه وارد مي شوي پيشخوان چوبي رو به خيابان با پنجره و چراغ هاي مطالعه سبزرنگ در كنار گلدان هاي پيچك و صندلي هاي كوتاه تصویر دلنشینی را قاب گرفته اند. صندلی ها بی اعتنا، پشت به کاناپه مشکی چیده شده اند و انگار نشسته اند به تماشا. صندوق هاي قديمي قرمز، نقش ميزها را بازي مي كنند، کتاب ها، تزیین روی صندوق هاست که در همسایگی دوربين هاي قديمي و كاسه نوارهاي گرامافون، خانه کرده اند. گرامافون قديمي گوشه دنجي را از آن خود کرده و تلويزيون كوچكي كه پدربزرگ ها از آن خاطره زیاد دارند، گوشه ای نشسته و مشتري ها را می پاید. <<اين مكان به دوربين مدار بسته مجهز است.>> این جمله را قاب گرفته اند و گوشه ای از دیوار چسبانده اند. این تصویر، اما تصویر تمام کافه ها نیست، حالا کافه هایی با دکوراسیون سنتي در كنار کافه های مدرن و كلاسيك به رقابت پرداخته اند. كافه هايي كه پنجره هایي با شيشه هاي رنگي را با پرده هاي حرير پوشانده اند تا نور آفتاب روي ميزهاي گرد و كوچك با رنگ هايش خودنمايي كند. سنتي ها از هرچيز قديمي اي بهره برده اند تا شما را به دوران پدربزرگ ها و مادربزرگ ها ببرند. از ليوان هاي بلند گرفته تا راديوهاي قديمي و كوزه هاي آبي و سبزي كه كنار اين كافه ها جاخوش كرده اند و بعضي اوقات گلداني را هم در دل خود جاي داده اند. در منوي اين كافه ها، در كنار قهوه ها و نوشيدني هاي وارداتي، شربت گلاب، بهارنارنج، سكنجبين و خاكشير جاخوش كرده اند تا طعم روزگاران دور را به مشتری ها بچشانند. اين كافه ها با دكوراسيوني كه انتخاب مي كنند، به مشتري ها مي گويند پشت ميز كافه ما بنشينيد، نه آن یکی کافه! چوب، حس زنده بودن مي دهد <<كافه يعني كمي آرامش، فقط همين>> اين برداشت <<حميد>> از كافه است. حمید دانشجوي برق اراك است که از همان دوران در كنار درس، كافه داري هم مي كرده: <<دانشجو بوديم و مي خواستيم در كنار دانشگاه، كاري هم داشته باشيم و براي همين شديم كافه دار.>> كافه دارهايي كه حتي بلد نبودند چاي دم كنند و كافه <<سرخه>> را از دو دانشجويي كه فارغ التحصيل شده بودند و مي خواستند به شهرشان برگردند، گرفته بودند. <<ما اول كافه زديم و بعد فوت وفن كار را ياد گرفتيم، البته كارمان خوب گرفت. اين داستان براي سال90 است و حالا شريك قبلي ام آن جا را اداره مي كند و من هم از دنياي برق گذشتم و كافه داري را ادامه داده ام و كافه خودم را دارم؛ كافه سان ست يعني غروب آفتاب.>> كافه اي كوچك و نقلي با دري چوبي كه هنگام بازشدن به ميزهاي كوچك مربعي شكل و چوبي روسي می رسد. سقف و ديوارها ردي از چوب دارند، پیشخوان هم از همان جنس است و سینی ها را هم به میهمانی اش دعوت کرده. ميزوصندلي هاي تك نفره روبه خيابان چيده شده اند و پشت سرشان ميزهاي دونفره جا خوش كرده اند و در انتهاي كافه ميزهاي سه يا چهارنفره را مي شود ديد. موسيقي ايتاليايي فضاي نسبتا تاريك كافه را پر كرده و صندلي هاي كوتاه و كوچك چوبي به تشكچه هاي رنگي كه با رنگ چوب همخواني دارند، مجهز شده اند تا مشتري احساس راحتي بيشتري كند. <<چوب مثل یک موجود زنده است و كافه ها نياز دارند زندگي در آنها جريان داشته باشد و زنده بودن چوب به اين مسأله كمك مي كند.>> حمید اینها را می گوید. مردم اغلب براي استراحت و معاشرت به كافه مي روند تا در كنار صرف قهوه، نوشيدني ها و خوراكي ها از فضا هم بهره ببرند و اين وظيفه مدير كافه است که اين فضا را فراهم کند، از تم و رنگ گرفته تا وسايل و مبلماني كه از آنها استفاده مي كند و تمام اينها بايد حرفي براي گفتن داشته باشند. <<دكوراسيون كافه، ایده می خواهد، البته بعضي كافه دارها از كافه هاي ديگر كپي برداري مي كنند اما بهترين كار اين است كه ايده داشته باشد و ايده خودش را پياده كند. همين كپي برداري است كه باعث شده ما اين همه كافه با ديزاين هاي مشابه را ببينيم؛ كافه هايي با تم هاي سنتي كه خيلي مد شده تا جايي كه آدم زده مي شود.>> دكوراسيون كافه ها مي توانند معاصر، سنتي، مدرن، روستايي، شهري يا هرچيز ديگري باشند، البته هر تم و دكوراسيوني نيازمند همخواني رنگ ها، كفپوش ، سقف و... است: <<حس گرم و زنده بودن چوب من را ترغيب كرد تا دكوراسيون با تم چوب را انتخاب كنم، البته مشتري ها از فضا خوششان مي آيد و اين جمله را خيلي از آنها شنيده ام. كافه نقلي، دنج و باصفايي است. ديزاين كافه اهميت بالايي دارد تا مشتري احساس راحتي كند و ما توانسته ايم اين احساس را به مشتري هايمان بدهيم.>> آرامش حرف اول و آخر را در کافه می زند، مشتري بايد از نشستن طولاني در كافه لذت ببرد، براي همين دكوراسيون كافه بايد ساده، لذت بخش باشد و حس آرامش را به مشتري انتقال دهد، البته موسيقي هم نقش مهمي در كافه ایفا می کند. اگر سری به کافه ها بزنید، می بینید که اغلب شان از آهنگ های ايتاليايي و فرانسوي استفاده می کنند تا با فضاي نيمه تاريك و آرام كافه ها همخواني داشته باشد: <<هر فضايي موسيقي خاص خودش را دارد. موسيقي ايتاليايي و فرانسوي مختص كافه هاست و موسيقي ايراني و سنتي به درد رستوران ها مي خورد. درواقع هر شغلي، موسيقي خاص خودش را مي طلبد. بيشتر كافه گردها هنر ي اند و بايد فضا و دكور به گونه اي باشد كه اين قشر مي طلبند.>> دكوراسيون كافه ها يكي از مباحثي است كه براي گروهي اشتغالزايي كرده است و حتی شغلي به نام كافه راه اندازها را ايجاد كرده است.<<افرادي كه معماري داخلي خوانده اند مي توانند در طراحي دكوراسيون كافه ها كمك كنند، البته چندنفري هم هستند كه در اين زمينه شناخته شده اند و به كساني كه كافه راه اندازي مي كنند معرفي مي شوند و شايد براي همين است كه اغلب كافه ها شكل وشمايل يكساني دارند. اين افراد 10ميليون مي گيرند تا تنها براي كافه شما طراحي كنند و اين جدا از هزينه وسايل است، البته هر ايده با توجه به مساحت كافه و .... تفاوت دارد، البته مساحت، فاكتور اساسي اي در تعيين اين قيمت دارد.>> هر كافه تم خاص خودش را دارد کافه <<لایت>> بر خیابان انقلاب است. گلدان هاي سفيد بزرگ و كوچك پرگلش نخستين چيزي است كه از دور، نظرها را جلب مي كند. نزديك تر كه می شوید گلدان های همرنگ چیده شده کنار در ورودی در جوار شمع هاي بزرگ، خودنمایی می کنند. شمعداني ها از پشت شيشه هم حس خوبي منتقل مي كنند. وارد کافه كه مي شويد با فضايي نيمه روشن روبه رو مي شويد كه صندلي هاي رنگي و كاناپه كنار پنجره آنها را تزیين كرده اند. ديوارهاي آجري به رنگ سفيدند كه در سمت راست، قاب عكس كارگردان هاي بزرگ تاريخ سينما را در خود جاي داده اند. ديوارهاي سمت چپ اما جايگاه پوسترهاي تئاتر است. پشتی صندلی ها بلند است و گوشه کافه نشسته اند، جلویشان هم میزهای مربع شکل، چیده شده اند. صندلي های كوتاه تر با میزهای گرد کوتاه، وسط كافه را پر كرده اند و چیدمان قشنگی به کافه داده اند.كف كافه مشكي است تا با رنگ سفید صندلی ها، هماهنگ باشد. به پيشخوان كه مي رسيد شيشه هاي رنگي نظرها را به خود معطوف مي كنند. بطري هايي كه چاشني هاي مختلف زنجبيلي، وانيلي، دارچيني و ... براي مزه دار كردن نوشيدني هاي سرد و گرم آن بالا نشسته اند هم کافه را رنگی کرده. <<بابك>> كافه دار است و با اين كه در رشته كامپيوتر درس خوانده اما هيچ وقت در اين زمينه كار نكرده و تمام سابقه كاريش به كافه داري برمي گردد: <<صفر تا صد اين كار را در كافه ها ياد گرفتم. علاقه به غذا من را به كافه داري رساند. خوب ياد دارم كه اول كار بدون حقوق كار مي كردم تا ياد بگيرم و بعد از مدتي حرفه اي شدم و به خاطر حرفه اي كه داشتم كافه هاي مختلف من را می خواستند، حالا چندسالي مي شود كه كافه خودم را دارم. كافه داري سخت است و اگر كار را بلد نباشي ورشكستگي حتمي است. در سایت <<ديوار>> سرچ كنيد متوجه مي شويد كه چه تعداد كافه واگذار مي شود، البته علاوه بر كيفيت، دكور كافه هم در موفقيت دخيل است.>> رنگ مبلمان، میزها و صندلی ها باید با فضا هماهنگی داشته باشد، مثلا فضاي مدرن و شهري مبلماني با جنس متال با تناژ هاي قرمز و مشكي را مي طلبد در حالي كه چوب براي فضاي كلاسيك مناسب است:<<كافه ها اغلب مدرن، سنتي و كلاسيك هستند اما كافه هايي هم وجود دارند كه از ديزاين خاصي تبعيت مي كنند مثل کافه هایی که فوبتالی اند و پرچم تيم هاي مختلف فوتبال جزوي از دكوراسيون آنهاست و هميشه در آنها فوتبال پخش مي شود. بعضي از كافه ها هم هنري اند با ديزايني تاريك و تيره. كافه لايت هنري است و مشتري ها هم اين فضا را مي پسندند و با آن ارتباط برقرار مي كنند، البته ما به تناسب كافه هاي ديگر از نور بيشتري بهره مي بريم تا مناسب اقشار مختلف باشد براي همين دوستانم به اين كافه مي آيند، همين طور خانواده، دانشجو، هنرپيشه هاي تئاتر، كساني كه تئاتر مي بينند و ...>> كافه، سليقه كافه دار را به نمايش مي گذارد و تابلوهای نقاشی، گلدان های کوچک و بزرگ، لامپ، مجسمه ها و ... رنگ را در فضا به جريان در مي آورند و حركت چشم را به بازي مي گيرند. این موضوع نه تنها فضا را جالب تر می کند بلکه به محیط کافه شخصیت می بخشد: <<براي راه اندازي كافه از كافه راه اندازها كمك نگرفتم. تك تك اين وسايل را با ايده خودم تهيه كردم و كنار هم چيدم. هر وسيله اي كه مي خواستم تهيه كنم را مي گشتم تا با قيمت مناسب بخرم، البته كيفيت هم برايم اهميت داشت و با چنين شرايطي كه همه كارها را خودم انجام دادم نزديك به 100ميليون تومان هزينه كردم. در چيدمان، صندلي هاي بلند را براي آدم هاي قدبلند در نظر گرفتم و صندلي هاي كوتاه را براي افرادي كه قد متوسطي دارند و كاناپه ام براي كساني است كه مي خواهند راحت لم بدهند و قهوه شان را بخورند. فضاي يكدست چشم نواز نيست و آدم را ياد كارهاي صنعتي و كارخانه اي مي اندازد.>> بيشتر مشتري هاي كافه لايت هنري ها هستند و از فضاي كافه رضايت دارند و براي همين بعضي از آنها مشتري ثابت كافه اند و نشانی از آنها را می شود روی تابلوی یادگاری کافه دید: <<تصميمات خوب از تجربيات خوب مي آيند. تجربيات خوب از تصميمات بد>>، یا <<مرسی از فضاي زيباي كافه و غذاي خوب و نوشيدني هاي دلچسب تان>> و ... حالا چندسالي مي شود كه كافه ها هويت خود را در شهرها پیدا کرده و خودشان را به زندگی شهر سنجاق کرده اند تا جايي كه بعضي ها، كافه ها را یک فضای نجات دهنده از شلوغی و استرس های شهر می دانند؛ محلي براي ملاقات با دوستان، قهوه خوردن، كتاب خواندن و نوشتن يادداشت هاي روزانه. در كنار منوهاي جذاب و كيفيت غذاها و نوشيدني ها فضا و ديزاين كافه است كه كافه گردها را ترغيب مي كند تا بيشتر به كافه خاصي سر بزنند و همین هم می شود تا دكوراسيون يكي از مباحث مهم كافه داري به شمار رود، دکوری که اغلب تم چوبی دارد اما <<بابك>> ديزاين چوب را دوست ندارد: <<چوب سوسك مي آورد براي همين دوستش ندارم. بيشتر مشتري ها تلفيق سنتی و مدرن را دوست دارند، البته ايرانيزه كردن كافه هم جذاب است مثل كافه هايي كه از وسايل سنتي استفاده مي كنند و بيشتر پاتوق می شوند. كافه هاي سنتي اغلب در متراژ بالا به چشم مي خورند و در كافه هاي كوچك چشم نواز نيستند.>> بیشتر كافه دارها بر اين باورند كه در كافه بايد حس زندگي جاري باشد و براي همين سعي مي كنند با وسايل و تزیينات مختلف اين حس را به وجود بياورند.<<هر چيزي كه زنده باشد به كافه روح مي دهد. استفاده از گلدان، به كار بردن چوب در تزیينات و حتي آكواريوم.>> كافه يك ميليارد توماني حمام هاي زيادي كه در گذشته بوي عنبر، سدر و حنا مي دادند، امروز بوي ديزي، كباب، ميرزاقاسمي و... گرفته اند و ميز و صندلي ها و گاهي پشتي هاي زنگي را در دل خود جاي داده اند تا در كنار حوض هاي قديمي، غذاهاي سنتي و دوغ هاي خنك را به مشتريان تعارف كنند؛ رستوران هايي كه حالا جاي خود را ميان مشتريان باز كرده و به رويه اي عادي در كنار زندگي صنعتي بدل شده اند. شهرهایی مثل يزد و اصفهان و ... پر هستند از این رستوران ها و کافه ها. <<كافه ارثيه>> هم سرنوشتي مثل رستوران هاي سنتي دارد؛ كافه اي كه پيرمردها و پيرزن هاي محله سعدالسلطنه قزوين ويترين عينك ها را از آن به ياد دارند و حالا فرزندان و نوه هايشان پشت ميزهاي آن مي نشينند تا از ميان قهوه ايتاليايي، دمنوش ها و ... يكي را انتخاب كنند، البته به جز منوي دلچسب اين كافه، دكوراسيونش بهانه خوبي است براي دقايقي اطراق كردن مشتري هاي هميشگي و توريست هايي كه از مسافران قبلي تعريف آن را شنيده اند. وارد كافه ارثيه كه مي شويد يادتان مي رود براي چه كاري آن جا آمده ايد، چون قاب هايي كه عينك هاي قديمي در آنها جا خوش كرده اند، شما را به سال هاي دوري مي برند كه از فيلم ها نشان هايي از آنها در ذهن داريد. فضاي قديمي و نوستالژيكی كه با صندلي هاي لهستاني همخواني خوبي پيدا كرده اند، چهارماه طول كشيده تا در كنار هم جاي مناسب خود را پیدا کنند و اين تصوير دلنشین را به نمايش بگذارند، اگرچه 800 هزار تومان تا يك ميليارد تومان هزينه اين دكوراسيون شده تا وسايل قديمي و عتيقه اي همچون فرش 130ساله و قاب عكس هاي قديمي در اين كافه جمع شوند. كافه اي كه 140مترمربع مساحت را به خود اختصاص داده و همزمان مي تواند پذيراي 50 مشتري باشد. واقعيت اين است كه دكوراسيون كافه ارثيه، آن را به شهرت رسانده و كمك كرده تا يك سروگردن از كافه هاي ديگر بالاتر رود.