شماره ۱۱۵۶ | ۱۳۹۶ شنبه ۳ تير
صفحه را ببند
بررسی رفتار رسانه‌ای در مواجهه با آسیب اجتماعی در گفت‌وگوی «شهروند» با محمدرضا پویافر
نمی‌توان به سادگی برای آسیب‌های اجتماعی نسخه پیچید
فرهنگ جامعه بعضی از صحنه‌ها را نمی‌تواند تحمل کند نشان‌دادن یا نشان‌ندادن تصویری از آسیب‌ها و مسائل اجتماعی، یک مسأله سرراست نیست که بتوان به سادگی برای آن نسخه کلی پیچید اگر اسراری از افراد یا خانواده آنها بدون رضایت آنها برای بینندگان تلویزیون بازگو شود، می‌تواند علاوه بر خود فرد، در بعضی از موارد احساسات عمومی را هم جریحه‌دار کند

حسام  خراسانی روزنامه نگار

«نمی‌توان به‌سادگی برای آسیب‌های اجتماعی نسخه پیچید»، جمله‌ای است  که محمدرضا پویافر در گفت‌وگو با «شهروند» در مورد رفتار رسانه‌ای در مواجهه با آسیب اجتماعی بر آن تاکید دارد. محمدرضا پویافر، استادیار جامعه‌شناسی و پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی معتقد است: «نشان‌دادن یا نشان‌ندادن تصویری از آسیب‌ها و مسائل اجتماعی، یک مسأله سرراست نیست که بتوان به‌سادگی برای آن نسخه کلی پیچید.» پرسش اصلی «شهروند» هم همین است، چه تصویری از آسیب‌های اجتماعی باید نشان داده شود و چه تصویری نباید؛ آیا بیان آسیب‌های اجتماعی هم ملزم به رعایت یک‌سری از خطوط قرمز فرهنگی است. آنچه در ادامه می‌آید شرح گفت‌وگوی «شهروند» با محمدرضا پویافر، استادیار جامعه‌شناسی و پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی است.
 آسیب اجتماعی موضوعی است که در رسانه‌ها به دلیل اهمیتش به اشکال مختلف دنبال می‌شود، جناب دکتر به‌طورکلی آیا شما موافق بیان تمام آسیب‌های اجتماعی در جامعه بدون هیچ خط قرمز و محدودیتی هستید؟
البته در این مورد نمی‌شود از طرح کامل بی‌محدودیت آسیب‌ها و مسائل اجتماعی در رسانه دفاع کرد. اما مسأله بر سر این است که این حدود و خطوط قرمز چگونه تعیین و از چه طریقی اعمال شوند. مثلا در بعضی از موارد یک موضوع را می‌توان در گفت‌وگوی رسانه‌ای، در رادیو یا تلویزیون به بحث گذاشت، اما نشان‌دادن فیلم و عکس از صحنه‌های واقعی آن مسأله ممکن است محدودیت داشته باشد. این محدودیت‌ها از جوانب مختلفی قابل‌بررسی هستند. مثلا در بعضی از موارد اخلاق و شئونات عمومی فرهنگ جامعه نشان‌دادن بعضی صحنه‌ها را تحمل نمی‌کند. در بعضی دیگر از موارد صحنه‌های خشن محدودیت دارند که حداقل برای تمام گروه‌ها نمی‌توان پخش کرد. مسأله دیگر مربوط به مسائل خصوصی افراد است. مثلا این‌که اسراری از افراد یا خانواده آنها بدون رضایت آنها برای بینندگان تلویزیون بازگو شود، می‌تواند علاوه‌بر خود فرد، در بعضی از موارد احساسات عمومی را هم جریحه‌دار کند. در این مورد وقتی یک برنامه تلویزیونی شرایطی را فراهم کند که مثلا در یک پخش زنده تلویزیونی فرد برای تعریف‌کردن جزییات خاطرات زندگی تلخ خود تحت فضا قرار گیرد، اخلاقیات خدشه‌دار شده است.
بنابراین گفتن یا نگفتن، نشان‌دادن یا نشان‌ندادن روایت یا تصویری از آسیب‌ها و مسائل اجتماعی، یک مسأله سرراست نیست که بتوان به‌سادگی برای آن نسخه کلی پیچید. از یک سو آگاهی عمومی از آسیب‌های اجتماعی، وضع نابهنجار بعضی از آسیب‌ها و مسائل اجتماعی و خطری که می‌تواند در بعضی از موارد کاملا به مردم نزدیک باشد، یک ضرورت است. اما از سوی دیگر، این‌که چه بخشی از این روایت‌ها قابل گفتن یا به تصویرکشیدن هستند و همچنین این‌که این روایت چگونه، با چه محتوا، قالب‌بندی، تفسیر و جهت‌دهی ارایه شود هم در جای خود محل بحث است.
 به‌نظر آنچه از گفته‌های شما برمی‌آید این است که نباید رسانه‌ها در آسیب‌های اجتماعی  همواره با یک پیش‌فرض  رفتار کنند...
بله؛ بسته به نوع آسیب و مسأله مورد بررسی، جواب این پرسش‌ها می‌تواند متفاوت و نیازمند ظرافت‌های خاص در برنامه‌ریزی رسانه‌ای باشد.
 به‌نظر شما، آیا تنها بررسی موردی و مصداقی  آسیب‌های اجتماعی می‌تواند تاثیرگذار باشد؟
بازهم پاسخ، یک پاسخ سرراست نیست. هر برنامه رسانه‌ای می‌تواند هدف خاصی داشته باشد. مثل علم که ممکن است هدف پژوهشگر علمی در یک تحقیق، فقط شناخت موضوع خاص مورد نظر او باشد. اما در تحقیقی دیگر که یک تحقیق کاربردی است، او به دنبال ارایه راهکارها و پیشنهادهای عملی برای حل یک مسأله خواهد بود. در این‌جا هم ممکن است یک برنامه فقط برای روایت تجربه‌های عمیق زندگی افراد و مواجه‌کردن مخاطبان با این تجربه‌ها طراحی شده باشد. در مقابل برنامه دیگر با طراحی کارشناس‌محور یا گفت‌وگومحور ممکن است به دنبال بررسی و موشکافی یک مسأله اجتماعی برای آگاهی‌بخشی عمومی در مورد رفتار مناسب در موقعیت‌های دشوار، با ارایه راهکار‌های حل مسأله در سطح کلان و ساختاری باشد. بنابراین نمی‌توان به ماهیت و جنس برنامه رادیویی و تلویزیونی خاصی تنها به این دلیل که به بررسی مصداق‌های آسیب‌های اجتماعی اکتفا می‌کند و به ارایه راه‌حل نمی‌پردازد، اشکال گرفت.  آنچه در درجه بعدی اهمیت اساسی دارد، نحوه پرداختن به موضوع در آن برنامه و طراحی محتوایی و شکلی آن برنامه در تاثیرگذاری روی مخاطب است. درواقع در این‌جا آنچه اهمیت دارد، نحوه ارایه تصویری از یک واقعیت به‌خصوص واقعیت‌های تلخ زندگی افراد یا مسائل اجتماعی دردناک یا ناگوار به مردم است.
 صریح‌تر بپرسم جناب دکتر، آیا به‌نظر در برنامه‌هایی همچون «ماه‌ عسل» نباید علل و چرایی موضوع نیز مورد بررسی قرار گیرد؟
در مورد این برنامه هم پاسخ‌های داده شده به سوالات قبلی صادق است. در برنامه ماه ‌عسل، افراد مختلفی با تجربه‌های خاص-گاهی تجربه‌ها و سرگذشت تلخ یا دردناک
- مقابل دوربین پخش زنده قرار می‌گیرند و قطعه‌ای از زندگی خود را روایت می‌کنند. در این مورد فرد گاه پیش می‌آید که به گفتن جزییاتی خاص از زندگی و خاطرات گذشته خود سوق داده می‌شود. در نهایت، پایان بسیاری از این روایت‌ها، با یک دیدار، یک آشتی یا یک دوستی از پس یک قهر طولانی، با وساطت مجری و عوامل برنامه شیرین می‌شود.
 یعنی به اعتقاد شما هدف این برنامه طرح مسائل و آسیب‌های اجتماعی نیست.
 در این برنامه اساسا نمی‌توان گفت که هدف، طرح مسائل و آسیب‌های اجتماعی است. شخصا برنامه ماه‌عسل را در حد یک برنامه طرح و بررسی یا حتی آگاه‌سازی مردم در مورد مسائل و آسیب‌های اجتماعی نمی‌بینم. حداکثر می‌توان این برنامه را نوعی برنامه تلویزیونی برای نشان‌دادن واقعیت‌های تلخ در زندگی فردی بعضی از مردم دانست تا آنها هم عبرت بگیرند. حتی با فرض این‌که چنین برنامه‌ای هدف خود را بررسی آسیب‌ها و مسائل اجتماعی قرار می‌داد و به فرض این‌که برخی از روایت‌های این برنامه چنین بوده باشد، باز هم الزامی در ارایه راه‌حل مسأله در همان برنامه وجود ندارد. همان‌طور که گفتم این امر به ماهیت و هدف از ساخت یک برنامه مربوط می‌شود که در مورد برنامه ماه‌‌عسل به‌نظر نمی‌رسد چنین هدفی از ابتدا برای این برنامه طراحی شده باشد. درواقع این برنامه ماهیتا یک «نمایش تلویزیونی(TV Show)»  است که نمی‌توان بیش از روایت ساده‌ ماجراهای جذاب آدم‌ها برای جلب مخاطب در لحظات منتهی به اذان مغرب انتظار دیگری از آن داشت.
 در بسیاری از برنامه‌هایی که به آسیب‌های اجتماعی می‌پردازند، شاهد تحریک احساسات مخاطب به حد بالایی هستیم. بسیاری اعتقاد دارند که این نوع برخورد خطری برای سلامت روحی و روانی جامعه به دنبال دارد، آیا شما با این استدلال موافق هستید؟
در این مورد هم نمی‌توانم بگویم سلامت روحی و روانی جامعه از یک برنامه تلویزیونی به این شکل به‌طور جدی به خطر می‌افتد. اما در هر حال به این برنامه و نحوه پرداختن آن به موضوعات مختلف نقدهای جدی وارد است. این‌که در غروب‌های ماه مبارک رمضان از فضای عاطفی و احساسی آمیخته با حس‌و‌حال مذهبی برای نشاندن مخاطب پای یک برنامه زنده تلویزیونی چگونه استفاده شود، اهمیت زیادی دارد. با وجودی که برای فرهنگ جامعه‌ای مثل ما که کمتر عادت به صراحت برای در میان گذاشتن تجربه‌های عمیق حتی تلخ زندگی دارد، تمرین بازگوکردن زندگی به‌صورت ساده و به اشتراک گذاشتن این تجربه‌ها برای همدلی مردم می‌تواند کارکردهای مفیدی هم داشته باشد. اما در عین‌حال باید پذیرفت که در برخی از موارد، افرادی که برای بازگوکردن خاطرات زندگی خود و اتفاقات تلخی که برای‌شان افتاده، تحت‌فشار زیادی قرار می‌گیرند. مهمتر این‌که بعضی از این قصه‌های زندگی دردناک ممکن است برای مخاطب تأثرانگیز باشد و حال آنها را منقلب کند.
اما مسأله اساسی در این‌جا استفاده از قصه‌های خاص افراد و احساسات و عواطف شدید مهمانان برای جذب مخاطب تلویزیونی است. البته که وقتی یک برنامه تلویزیونی با این محتوا مخاطب را جذب می‌کند، ممکن است انتظار برود که پاسخی برای ده‌ها سوال که در ذهن بیننده تلویزیون در مورد رفتار مهمان برنامه یا رفتار اطرافیان و خانواده او شکل گرفته، ارایه شود. اما این برنامه با سکوت کامل، هم نشان می‌دهد که نمی‌خواهد در این مورد قضاوت کند و هم به شکلی همه را صرف‌نظر از مقصر یا قربانی‌بودن به سمت بخشش یکدیگر سوق می‌دهد. در این معنا، عملا محتوای برنامه با فرض این‌که بیننده تلویزیون خود به قضاوت خواهد پرداخت، بیشتر روی شکل‌دادن یک پایان شیرین برای مهمان برنامه، از قاب یک پخش زنده تلویزیونی متمرکز می‌شود و بس.
 چه راهکاری را در این زمینه تاثیرگذارتر می‌دانید؟
همان‌طور که گفتم، از برنامه‌ای همچون ماه ‌عسل انتظاری بیشتر از چارچوبی که برای آن تعریف شده، یعنی یک نمایش تلویزیونی عامه‌پسند نباید داشت. اما در کنار آن می‌توان برنامه‌های مکمل دیگری را به‌صورت برنامه‌های گفت‌وگومحور یا کارشناس‌محور در جدول پخش برنامه‌ها قرار داد که با تمرکز بر همان مصداق‌های روایت‌شده در برنامه، به بحث و تحلیل بیشتر در یک قالب منطقی و علمی بپردازند. با این کار، جلوی این‌که فضای بحث کارشناسی با فضای یک بحث عاطفی و احساسی در یک نمایش تلویزیونی مخلوط شود، گرفته خواهد شد. درواقع برنامه‌های مکمل می‌توانند هم استقلال برنامه‌های عامه‌پسندی همچون ماه ‌عسل را حفظ کنند و هم به مخاطب علاقه‌مند و پیگیر کمک کنند تا پاسخی برای پرسش‌های ذهنی خود پیدا کند و با راهکارهای مواجهه مناسب با موقعیت‌های دشوار و پیچیده زندگی بیشتر آشنا شود.


تعداد بازدید :  245