| فرزاد کفیلی| روزنامهنگار|
قبلا هم اینجا بودهام؛ سه، چهارسال پیش. با تیم والیبال نوجوانان و جوانان ایران. خبرنگار سادهای که هم مسابقات جوانان جهان را برای رادیو ورزش ایران گزارش میکرد و هم دانشجویی که تازه زبان ترکی یاد گرفته بود. اینبار فرق داشت. وسط جمعیت پلیآف، نیمهنهایی و فینال لیگ والیبال ترکیه را میدیدم. بهار امسال تقریبا تمام بازیهای هالک بانک و زراعت بانک را از نزدیک دیدم. از کنار زمین به سکوها آمده بودم. گوشهای از سالن باشکنت آنکارا یاد روزهایی میافتادم که در هفتمتیر پارکشهر هنوز والیبال بود و تماشاگران ثابتی که جای مشخصی داشتند. فرق بزرگ میان سکوهای زهوار دررفته سالن هفتمتیر و سالن باشکنت نه فقط بوفه تروتمیزتر سالن که بچهها و مادرانی بودند که کنارم مینشستند. اوایل آن همه رفتوآمد و آن همه صدای بچه را نمیفهمیدم. من از محیط مردانهای میآمدم که لذت خانوادگی دیدن مسابقهای را نمیدانست. ساده نگذریم از اینکه خودم ۱۰سالی والیبال بازی کردم و جز پدرم که هرشب یکساعتی در سالن منتظر بود تا تمرینم تمام شود. مادرم هیچوقت ندید چطور بازی میکنم یا تمام ساعتهایی که خانه نبودم، چطور تمرین میکردم. من از این احوال میآمدم و باقی حاضران در سالن حال مساعدتری داشتند. برای ساوانی یا دیوید لی کف و سوت میزدند اما میلکویچ پشت خط زن هالک بانک چیز دیگریست. یعنی حتی در حوالی ۴۰سالگی اسپکر و تمامکننده کمنظیری است. ترکیه صاحب جامعهای پرتناقض و عجیب است. خشونت علیه زنان کم نیست. کانال D یا انتی را باز کنید. از تصاویری که اخبار ساعت ۱۹ پخش میکند، میتوان فهمید اوضاع چطور است اما موضوعات مهمی در این جامعه حل شده است. اینکه همانطور میشود که با سرویس دانشآموزان پسر را برای دیدن یک مسابقه به ورزشگاه برد. دختران هم میآیند، تشویق میکنند از دیدن مسابقهای لذت میبرند و همه چیز اتفاقا بهتر از نبودنشان پیش میرود. راستی اینجا خبری از فحشهای آبدار هم نیست. حضور زنان باد خنکیست، میوزد میان حرارت فریادها. درباره ترکیه باید بدانیم چیزهایی را از مردم نمیتوان گرفت. موجی راه میافتد. پای سیاستمردان به میان میآید. پای آبرو و حقوق که نمیتوان از مردم جامعهای گرفت. موجی که امروز برای آمدن زنان به استادیوم و سالنهای ورزشی در ایران راه افتاده و گاه به طوفانی میماند، نمونههایش در کشور همسایه ترکیه کم نیست. موجی شبیه آنچه در توییتر با هشتکهای مختلف پیش میرود یا در برنامه ۹۰ به مهمترین مطالبه مردم از رئیسجمهوری تبدیل میشود. «حضور خانوادهها در ورزشگاه.» هنوز به هفتمتیر فکر میکنم. زمانی که والیبالیست کوچکی بودم که مادرش هیچوقت بازیهایش را از نزدیک ندید. برای فرزندان ما اینطور نخواهد بود. حتی در ایران.