دگرگونیهای اجتماعی در جامعهای سنتی و دیرینه همچون ایران، همواره به سختی انجام شده است. ایرانیان اساسا، در نگاه نخست، به پذیرش روشهای نو در گستره زندگی فردی و اجتماعی خویش، رویی خوش نمینمایانند؛ هرچند در یک فرآیند «بالا به پایین» آنجا که به پذیرش آنها ناگزیر میشوند، چنان دین و دل از دست میدهند که گویی خود آغازگر آن دگرگونیها در تاریخ تمدن بشری بودهاند! آیین ازدواج، از سنتهای دیرینه و استوار جامعه ایرانی تا دهههای پیش به شمار میآمد. دگرگونیها در این آیین به موجب همان ویژگی پیشگفته، در گذشته به سختی و کندی انجام میپذیرفت؛ از همینرو بود که بخشها و مرحلههای گوناگون آن، از روزگاران دور با تغییرهایی اندک پیوستگی یافته بود. آغاز فرآیند تجدد در ایران اواخر سده سیزدهم خورشیدی اما جامعه ایران را با تکانهایی تند روبهرو ساخت و آیین ازدواج نیز هرچند آرامتر اما از این دگرگونی تاثیر پذیرفت. این دگرگونیها همان اندازه که هوادارانی بسیار داشت، مخالفانی نیرومند نیز پیشروی میدید. مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه) در کتاب «خاطرات و خطرات: توشهای از تاریخ شش پادشاه و گوشهای از دوره زندگی من» خاطرهای جالب درباره شیوه ازدواج دو شاهزاده پهلوی روایت میکند که در جامعه ایران آن روزگار، دستکم از نگاه او شگفتانگیز میآمده است. آغاز روایت خاطره او اما با طعنه به تجدد و اجرای مدرنیزاسیون در ایران همراه میشود: «تجدد برهمزن همه رسوم و آداب است، عروسی فرمایشی هم یكی از آن جمله است در كابینه جم معروف شد عكس عدهای از جوانان را به شاهدختها عرضه دادند تا كه قبول افتد و كه در نظر آید پسر جم و پسر قوام شیرازی پسند افتادند، چه حاجت بعكس بود من نمیدانم».