زلزله كرمانشاه مقارن شد با تغيير رياست در هلالاحمر. وضع پیشآمده در اين زلزله از يك جهت براي هلالاحمر تجربه گرانبهايي است، زيرا براي همه كنشگران و علاقهمندان به كشور معلوم شد كه بدون داشتن نهاد توانمندي كه سازمانیافته و حرفهاي باشد، نميتوان در امدادونجات آسيبديدگان وارد عمل شد. حتي اشخاصي كه به منطقه رفتند تا بلكه كاري كنند، متوجه شدند كه وظيفه اصلي آنان حضور شخصي و توزيع كمكهاي جمعآوريشده از طرف خودشان نيست، بلكه بايد پيش از كمك به زلزلهزدگان، همه با هم كمك كنيم كه نهاد مهم هلالاحمر را تقويت كنيم، زيرا فقط يك سازمان پيشرفته، آموزشديده و مجهز است كه ميتواند بهطور موثر به مردم كمك كند، چه در حوزه امدادونجات و چه در حوزه اسكان موقت. اين ايده دو رويه دارد؛ يك رويه آن مردم هستند كه بايد براي فعاليتهاي مشابه عضو هلالاحمر شوند و لباس ارزشمند داوطلبي را به تن كنند و بهصورت عضوي از خانواده هلال آموزش ببينند و آماده براي انجام ماموريتی سازمانیافته شوند. از اين جهت هلالاحمر بهطور كامل مثل نيروي نظامي است كه اگرچه سربازان و داوطلبان آن كساني هستند كه جانشان را فداي ميهن خود ميكنند، ولي در اجراي جنگ تحت فرماندهی نظامي هستند و نميتوانند از آن تخطي كنند. به نظر ميرسد كه اين وجه ماجرا تا حدودي حل شده است. گفتوگوها و اظهارات فعالان مدني، جملگي بر ضرورت تقويت هلالاحمر و اعتماد به آن بود، هرچند اعتراضات و انتقاداتي هم بود كه آنان ميتوانند با حضور خود در هلال آن را اصلاح کنند.
ولي سويه ديگر ماجرا كه به هلالاحمر برميگردد بسيار مهمتر است و چه بسا اگر هلالاحمر طرف مربوط به خود را اصلاح كند، طرف مربوط به مردم نيز اصلاح خواهد شد. مردم مظروف و محتواي امر داوطلبي هستند، بنابراين هلالاحمر بايد ظرف مناسب اين مظروف شود. ظرفي كه مظروف نداشته باشد، پديدهاي بيهوده و تزييني است و مظروفی که فاقد ظرف مناسب باشد به هدر میرود. ظرفي كه كوچكتر از مظروف باشد نيز اتلاف منابع است. واقعيت اين است كه ظرف هلالاحمر به هيچوجه متناسب با مظروف و ظرفيت داوطلبي مردم ايران بويژه جوانان نيست. درياي داوطلبي جوانان ايراني را نميتوان با ظرف محدود موجود كشيد. هلالاحمر ترازويي است كه براي مثال فنر آن فقط قدرت تحمل يك تُن را دارد، در حالي كه بار داوطلبی ما براي توزين برابر 100 تُن است. شايد يكي از علل مهم اقدامات انفرادي و خارج از چارچوب هلال براي كمك به آسيبديدگان ناشي از همين كمبود ظرفيت باشد. از اينرو، وظيفه اصلي افزايش ظرفيت آن است.
يكي از عناصر مهم و موثر در اين افزايش، دوري جستن هلالاحمر از ساختارهاي بروكراتيك در ادارات دولتي است. هلال بايد مثل يك كِش باشد كه در زمان مناسب و لازم به اندازه كافي كِش بيايد و درعينحال اندازه اصلي آن كوچك باشد. سازماندهي هلال و تمامي نهادهاي داوطلبي به همين صورت است كه يك هسته سازماني قوي و فعال دارد كه هنگام حادثه ميتواند به سرعت گسترش يابد و چتر وسيعي را بر داوطلبان و منطقه حادثهديده بگشايد. چنين هدفي مستلزم وجود نيروهاي جوان است كه به امر داوطلبي عشق ميورزند و درك دقيقي از ساختار داوطلبي دارند. انتصابات اخير در هلالاحمر ميتواند و ميبايد در جهت تحقق اين هدف باشد، ولي به هر دليلي برخي مخالفتها با آن صورت گرفته است كه در بهترين حالت ميتواند نشانه حساسيت مثبت جامعه نسبت به هلالاحمر باشد، هرچند اين حساسيت با عجله همراه شده باشد و در بدترين حالت ميتوان آن را نشانه جوسازيهاي معمول در فضاي مجازي دانست.
واقعيت اين است كه توجه جامعه به انتصابات هلال به هر دليلي باشد، براي هلال نعمت محسوب ميشود، زيرا مديريت هلال متوجه خواهد شد كه اقدامات آن زير ذرهبين قرار دارد و مردم با هر انگيزهاي كه باشد ناظر تصميمات و اقدامات هلالاحمر هستند و همين نظارت با هر انگيزه خوب و بدي كه باشد، نقطه اميدي است كه انتصابها و سياستها در بهترين شكل خود انجام شود. البته در مقابل نكاتي را هم دوستانه به منتقدان بايد يادآوري كرد. فضاي مجازي امكان دسترسي سريع و آسان به اخبار و نظرات را فراهم كرده است و اين امكان بسيار خوبي است ولي خبر، داراي ظرايف خاصي است. سرعت خبر يك بحث است، اعتبار و دقت آن وجه ديگر آن است. هيچگاه نبايد دقت و اعتبار را فداي سرعت انتشار خبر كرد، بنابراين خيلي ساده است كه اخباري جعلي يا تركيبي از راست و دروغ و مطابق سليقه را در اين فضا قرار داد و ما نيز بدون توجه به اعتبار و درستي آن خبر، اقدام به بازنشر آن كنيم. اگر چنين كرديم، خودمان را اسير خبر دروغ يا ناقص كردهايم. خيلي سخت است كه پس از اطلاع از بياعتباري خبر، بر غرور خودمان غلبه و اقدام به اصلاح خبر کنیم. لذا با چنين كاري تيري را از چله رها ميكنيم، بدون آنكه قدرت بازدارندگي آن را داشته باشيم. آيا بهتر نيست كه در اين موارد قدري با احتياط عمل كنيم؟ يك يا دو روز ديرتر نظر دادن و بازنشر کردن خبر، به جايي برنميخورد.