| پ. ش. بیست و پنج |
خبر ویژه
دوستان همراه شهرونگ، همه آنهایی که فکر میکنند میتوانند «طنز اجتماعی» خوب بنویسند، از همین هفته قلمهایشان را از جیب مبارک بیرون کشیده و شروع کنند. طنزهای خودتان را به آدرس پاسخگوی شماره ۲۵ بفرستید. شهرونگ در جهت جلوگیری از فرار مغزها میخواهد استعدادهایتان حیف نشود و بهترین نوشتهها را در قالب یک ستون به چاپ برساند. متنها حدود 150کلمه باشد و موضوع اجتماعی روز . چشم به در منتظریم.
غریبه: پاسخگو جان سلام. عزیزجان يه سوال بپرسم؟اون یکی، دوسال که مالباختههای پدیده و آرمان و البرز ایرانیان و بقیه موسسات ورشکسته مالی و کارگران معدنی که حقوق نگرفته بودند (البته به جاش شلاقشون زدند) و کارگران کارخانهها که حقوقشون رو نگرفته بودند و بازنشستههای بدبخت معلوم بختبرگشته (خودم هم بازنشسته هستم) که حقوقشون کفاف زندگيشون رو نمیداد و شرایط مردم معترض که هر روز و دور از جونشون مثل این یتیم یثیرها و مادرمردهها هر روز جلوی مجلس و ریاستجمهوری و قوه قضائیه تجمع مسالمتآمیز میکردن و حقوق مسلم خودشون رو در چارچوب قانون طلب میکردن، کسی جوابشان رو داد؟اصلا آیا اون تجمعات اونها مسالمتآمیز مگه نبود؟مگه در چارچوب قانون نبود؟پس چرا کسی به دردشون و دادشون نرسید؟
: دهانم دوختی. والا من در حد این پیغامای زرد درباره زندگی خصوصی نویسندهها پاسخگوام! این سوال سختا رو بذارید آخر ترم بپرسید آمادگیشو داشته باشیم. اما میتونم درد دلتون رو بذارم اینجا تا خونده بشه.
مسعود: (استیکر لایک)
: (استیکر منظورت از این کارا چیه!) + (استیکر یک دنیا ممنونم با سبد گل رز) آقا مسعود مرسی که اینقدر مختصر و مفیدی. ممنونتم که در همه رو در هالهای از ابهام قرار دادی با این پیغامت. (استیکر فوت کردن تعدادی بوس قلبی به طرف شما)
شاهین: من هروقت میخوام بنویسم خوابم میگیره. کلی تو ذهنم چیز هست ولی موقع نوشتن از خواب بیخیالش میشم.
: شما آسوده بخواب؛ ما بیداریم جات مینویسیم. من یکیرو میشناختم وقتی مینوشت هیچ نقطه و علامت ویرایشی نمیذاشت. میگفت خسته میشم به این فکر کنم کجا باید نقطه گذاشت. نسل جدید اهل قلم یکم خستهاس فقط.
کارشناس
| بهنام رضاییانمقدم|
شهردار بالای اتاق نشست پشت میز و گفت: مهمترین تکیهگاه من در دوران مدیریتم مشاوره شما کارشناسان محترم خواهد بود. از همینرو برای من اهمیت بالایی دارد که بدانم از دید شما مهمترین تهدید علیه شهرمان چیست؟
- هیچ بحرانی بزرگتر از آلودگی هوا نیست. سالی 20هزار قربانی از شهروندان میگیرد. وقتی با افزودن کمی کاتالیزور تولید ما میشود بنزین مصرفی را به سوختی پاک تبدیل کرد...
- بیستهزار نفر در شهری 10 میلیونی؟ شوخی میکنید؟ تهدید اصلی زلزله است. اگر از همین امروز همه خانهها را با الیاف تقویتی تولیدی ما مقاوم نکنید، کمترین لرزهای شهر رو با خاک یکسان میکنه...
- آقا ساختمانها آنقدرها هم پیزوری نیستن، ولی وقتی گاز خونهها رو با دستگاههای خودکار ما قطع نکرده باشین کل شهر خطر آتشسوزی داره...
- گاز رو که خودمون قطع میکنیم. با موشهای لاشهخوار چه میکنین؟ من تضمین میدم 10درصد بودجه شما برای اینکه ما کار موشها رو بسازیم کافیه...
- جداً دارین درباره موشها بحث میکنین، وقتی سالی 10هزار نفر تو تصادف موتورها زخمی و کشته میشن؟ اگه تو هر چارراه یه دوربین ثبت تخلف ما رو بذارین، یه ساله این آمار میکشه پایین. فی دوربینمون هم منصفانهتره...
همهمه شد. شهردار گلوش رو صاف کرد تا همه ساکت شوند.
- خب، پس مناقصه رو شروع میکنیم.