عکاسی طبیعت به نظر رشته مفرحی است. پا میگذاری در دل طبیعت و هم فال است و هم تماشا، اما وقتی با حرفهایهای این هنر-صنعت صحبت میکنید، تازه میفهمید خیلی هم اینطور نیست. ما فقط زیبایی عکسهای طبیعت را میبینیم، اما هیچ وقت نمیفهمیم عکاس در چه شرایطی این عکسها را گرفته و با چه خطراتی مواجه بوده است. اهمیت این ماجرا ما را بر آن داشت تا برای اطلاع از چیستی ماجرا، گپی با یکی از عکاسان طبیعت داشته باشیم و از فرازوفرودهای این حوزه صحبت کنیم. «مینا حصار» دانشآموخته رشته گرافیک در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه ناصر خسرو است. معلم است و 15سال سابقه تدریس در هنرستانها و دبیرستانهای استان تهران دارد و بهطور معمول هم دروس رشته گرافیک، عکاسی، نقاشی و تصویرسازی را تدریس کرده است. او در دورههای ضمن خدمت تخصصی استانی و منطقهای برای دبیران و هنرآموزان نیز بهعنوان مدرس حضور داشته است، در رزومه او، تالیف کتاب، برپایی نمایشگاه و پژوهش زیاد به چشم میخورد و علاوه بر آن، دبیر اجرایی نخستین همایش روز جهانی گرافیک (فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی 1395) و مسئول کمیته اجرایی نخستین سمپوزیوم ملی روز جهانی گرافیک (فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی -1396) هم بوده است. با «مینا حصار» عکاس طبیعت به گفتوگو نشستیم و درباره موضوعات مربوط به این «شغل» که مشقت دارد، صحبت کردیم.
شاید برای مردمی که این روزها عکس را خیلی زیاد و قابل دسترس میبینند، سوال باشد که عکاسی طبیعت چه تفاوتی با انواع دیگر گونههای عکاسی دارد؟
تفاوت عمده عکاسی طبیعت با دیگر انواعش تعدد سوژه است، بهویژه اینکه در کشوری هستیم که در آن طبیعت بکر وسیع و گوناگونی داریم. همه این ویژگیها باعث میشود من بهعنوان عکاس با شرایط متفاوت و با مکانها و فضاهای مختلفی در ارتباط باشم و امکان انتخاب سوژههای بیشتر و نابتری را نسبت به افرادی که بهعنوان عکاس تبلیغاتی یا صنعتی روی سوژهای خاص کار میکنند، داشته باشم.
در عکاسی طبیعت تقسیمبندی جزییتر، براساس سوژه است یا نوع نگاهی که عکاس دارد؟
کسی که وارد حیطه عکاسی طبیعت میشود قبل از آن، مسأله طبیعتگردی را دارد و فردی است که بهعنوان طبیعتگرد یا کوهنورد به این حیطه علاقهمند شده و پا در آن میگذارد. این علاقه انگیزهای میشود تا به سوی عکاسی طبیعت جذب شود. انواع و گونههای آن نیز برحسب علاقهمندی عکاس متفاوت است. ممکن است عکاسانی به صورت دورهای سراغ سوژهای خاص مانند کوه، دریا، جنگل و غیره بروند یا عدهای دیگر از عکاسان به عکاسی حیاتوحش علاقهمندند، اما درنهایت عکاسان طبیعت معمولا همه سوژههای موجود در طبیعت را امتحان میکنند و با عکاسی از آنها تجربههای متفاوتی را از سر میگذرانند. در این بین عکاسانی وجود دارند که روی سوژههای خاصتر مثل نجوم متمرکزند، اما درنهایت باید گفت دستهبندی اصولی یا آکادمیکی در این زمینه وجود ندارد.
شما خودتان این مسیر را چطور طی کردید و بهعنوان عکاس طبیعت شناخته شدید؟
من قبل از اینکه وارد حیطه عکاسی بشوم، بهعنوان گرافیست مشغول بودم و در دانشگاه نیز در همین رشته فارغالتحصیل شدم. همانطور که میدانید رشته گرافیک نزدیکی زیادی با رشته عکاسی دارد، زیرا ما بهعنوان یک گرافیست باید بتوانیم عکاسی تبلیغاتی انجام دهیم و عکاسی آتلیهای در زمینه پرتره و تبلیغات جزو نیازهای رشته ما است. از سوی دیگر، از آنجا که من در آموزشوپرورش این رشتهها را آموزش میدهم، به انواع زمینههای عکاسی آتلیهای مسلط بودم. همه این زمینهها در من وجود داشت تا اینکه از سال 88 به صورت خیلی اتفاقی به سمت عکاسی طبیعت رفتم. پیش از این نیز دوران کودکیام را در فضایی بزرگ شدم که دایم با طبیعت در ارتباط بودم و از همان زمان طبیعتگردی میکردم. اوایل سال 88 بود که با گروهی کوهنورد آشنا شدم که علاوه بر برنامههای طبیعتگردی برنامههای حرفهای کوهنوردی داشتند و من هم به واسطه علاقهمندیام دورههای مربوط به کوهنوردی را که زیر نظر فدراسیون کوهنوردی برگزار میشد، گذراندم. از آن زمان به بعد حسوحال این سفرها و مناظری که از برابر چشمانم میگذشت مرا شیفته خودش کرد و من هم که همیشه دوربینم را در این سفرها همراه خودم داشتم، سعی میکردم این مناظر زیبا را ثبت کنم تا جایی که عکاسی من در این سفرها از ثبت لحظات و خاطرات، شکلی حرفهایتر به خود گرفت. این دوره زمانی بود که من از عکاسی تبلیغاتی فاصله گرفتم و بیشتر زمانم را به طبیعتگردی و عکاسی طبیعت اختصاص دادم.
عکاسی طبیعت چقدر از لحاظ مالی میتواند هنرمند را تأمین کند؟
عکاسی در کل جزو رشتههای هنری است که در کشور ما نمیتوان خیلی درآمدزایی کرد. هر چند این مسأله در مورد عکاسی تبلیغاتی، صنعتی و آتلیهای متفاوت است، اما در مورد عکاسی طبیعت منفعت مالی خیلی کمی برای عکاس وجود دارد. مهمترین دلیلش هم فرهنگ و جو حاکم بر جامعه است که مردم عکس را بهعنوان اثری هنری نمیبینند که بخواهند آن را در نمایشگاه خریداری کنند. بنابراین عکاس نمیتواند به صورت مستقل عکسش را بهعنوان اثری هنری ارایه و کسب درآمد کند؛ در مورد عکاسی طبیعت این شرایط بدتر هم میشود.
پس شما صرفا بهعنوان علاقهای که به این نوع عکاسی داشتید سراغش رفتید؟
بله، من به خاطر حسوحال خوبی که از این کار میگرفتم، وارد حیطه عکاسی طبیعت شدم، در کنارش انواع دیگر عکاسی را نیز انجام میدهم، اما عکاسی طبیعت نقطه تمرکز من در عکاسی است...
این نوع از عکاسی (عکاسی طبیعت) چه مشکلاتی نسبت به انواع دیگر عکاسی دارد؟
در وهله نخست یک عکاس طبیعت وارد فضاهایی میشود که به واسطه طبیعی بودنشان هموار نیستند و این مسأله نخستین چیزی است که شما را دچار مشکل میکند؛ از یک سو خطراتی را برای عکاس به وجود میآورد و از سوی دیگر نیاز دارد تا عکاس از لحاظ جسمی به اندازه کافی آماده باشد. من وقتی به اندازه کافی آمادگی نداشته باشم و اصول کوهنوردی را ندانم، نمیتوانم در این حیطه وارد شوم، چون خطراتی برایم به وجود میآید. عکاس از یک سو باید تجهیزات کارش را حمل کند و از سوی دیگر باید حواسش به محیط باشد یا سرعتعمل داشته باشد تا لحظات و مناظر را ثبت کند. از سوی دیگر بکربودن مکانها ممکن است باعث شود حیوانات وجود داشته باشند که رفتارشان مشخص نیست یا خطراتی دیگر به وجود آید. به همین ترتیب حملکردن تجهیزات عکاسی با توجه به ناهمواری مسیر سختیهایی را ایجاد میکند، یک عکاس، هم باید وسایل شخصی مربوط به کوهپیمایی و طبیعتگردی را با خودش حمل کند و هم تجهیزات عکاسی را. از سوی دیگر برای خانمها این مسائل بیشتر هم میشود و بخشی از آن نیز دوباره به فرهنگ عمومی برمیگردد، بههرحال من بهعنوان یک زن نمیتوانم به تنهایی طی مسیر بکنم و همه مقصدها را بروم. این مسأله محدودیتهایی را برای زنان ایجاد میکند و من باید این سفرها را یا با دوستانم برنامهریزی کنم یا با گروه کوهنوردی که خب این گروهها معمولا مقررات و شرایط خودشان را برای طی مسیر یا کمپزدن دارند و من بهعنوان عکاس طبیعت نمیتوانم هر جایی که نیاز دارم برای عکاسی توقف کنم.
در کنار این مشکلاتی که گفتید، سختیهای دیگری هم وجود دارد؟
مشکلات بسیار زیاد است و همه را باید خلاصه گفت. یکی از اساسیترین مشکلات در این زمینه برخوردار نبودن یک عکاس از جایگاه و مرتبه شغلی مناسب در کشور ما است. درواقع نبود حمایت لازم از عکاس، از معضلات مهم در این حرفه است. هزینه بالای وسایل عکاسی در کشور ما و پایینبودن فروش عکس و کمبودن کمیت خرید عکس که باعث شده عکاسان بیش از کسب درآمد، هزینه کنند، از مشکلات مهم است، در صورتی که در کشورهای دیگر عکس این قضیه صادق است. رعایت نکردن حق و قانون کپیرایت در عکاسی و کپیشدن عکسها بدون نام در رسانهها یا سایتهای مختلف که به وفور دیده میشود و نبود راههای مناسب و قانونی برای پیگیری این مورد تخلفات، برخورد با صحنههای حساس و ناراحتکننده در حوزه عکاسی خبری، مستند یا حتی حیاتوحش و استرس و هیجان بالا در این شغل که باعث میشود تا مدتها تأثیرات روانی خود را به همراه داشته باشد (که آشنایی عکاس با مقوله روانشناسی، برقراری درست ارتباط با مخاطبان و درککردن شرایط افراد، محیط و... میتواند تا حدودی این آسیبهای روانی را به حداقل برساند). عکاس طبیعت بعضی مواقع مجبور است در شرایط جوی خوب و بد و در مکانهای صعبالعبور و کوهها که همراه با خطرات و حوادث زیادی چون خطر پرتشدن یا برخورد با حیوانات، حشرات، گرما، سرما، بارندگی و... است، عکاسی کند که همه موارد نامبرده میتواند به حوادث ناخوشایندی منجر شود.
در پس همه این موارد تجربههای ناب و منحصربهفردی برای عکاس نهفته است. برای خود من این موضوعات جالب هستند و شخصا بعضی از این اتفاقات را تجربه کردم که البته از نظر من شیرینی هر سفر هستش و هیجان سفر را بیشتر میکند و گاهی از دل آنها عکسهای نابی گرفته میشود و در کل لذت خاص خود را دارد. عکاسی موفق است که علاقه و آمادگی ماندن در این حیطه را داشته باشد و به اصطلاح جا خالی نکند.
شما یکی از مسائل یک عکاس طبیعت را حمل تجهیزات ذکر کردید. به نظر میرسد وسایل و امکانات در این شاخه خیلی اهمیت دارند و از سوی دیگر برای حملشان محدودیت وجود دارد!
بله، در میان شاخههای عکاسی، عکاسی طبیعت بیشترین امکانات را نیاز دارد و دلیلش هم تنوع است؛ تنوع فضاها، شرایط و سوژهها! در عکاسی پرتره یا خبری یا تبلیغاتی شما با یک یا دو لنز کارتان را انجام میدهید، اما در عکاسی طبیعت شرایط متفاوت است، چون سوژهها از نزدیکترین فاصله تا دورترین نقطه با شما فاصله دارند و عکاس به انواع لنزها نیاز دارد. از سوی دیگر عوامل طبیعی مثل بارندگی یا گلولای و سرما مسأله حفاظت از بدنه دوربین را مطرح میکند و به همین ترتیب سختی شرایط باعث میشود شما همواره به سهپایه نیاز داشته باشید، اما همه اینها در تضاد با شرایط مطلوب عکاسیاند. این مسائل تنها بخشی از مسائل عکاسان طبیعت است. از سوی دیگر همین تنوع تجهیزات بار مالی را برای عکاس به همراه دارند، بهویژه که در کشور ما هزینه این نوع عکاسی بالاست و درآمدش ناچیز.
مسائل مختلفی در مورد عکاسی مطرح شد، چیزی مانده که بخواهید در موردش حرف بزنید؟
حرف در مورد عکاسی زیاد است و بسیاری از آنها هم آنقدر گفته شده که به نظر تکراری میرسد، اما فکر میکنم باز هم باید تکرار شوند تا به واسطه خواندهشدن، فرهنگسازی لازم در جامعه ایجاد شود. این را تکرار میکنم که عکاسها در کشور ما جایگاه شغلی مشخصی ندارند و این حرفه هنوز هم جدی گرفته نمیشود. یکی از سادهترین این مشکلات مسأله مجوز است که هنوز هم اکثر ما عکاسان با آن مشکل داریم. بعضی وقتها طبیعتی که من میخواهم از آن عکاسی کنم در پارک یا فضاهای شهری است. خیلی وقتها مجوزی وجود ندارد و بعضی وقتها هم مجوزهایی میدهند، اما در این شرایط هم کسانی هستند که فرای این مجوزها خود را در تعیین مجازبودن یا نبودن کار ما محق بدانند و دخالتهایی بکنند که در نهایت مجوز هم به درد شما نخورد. من پروژهای در زمینه گرافیک داشتم که قرار بود از کفشهای آدمها عکاسی و در فضای نرمافزاری آنها را تبدیل به شخصیتهایی فانتزی کنم؛ برای این کار من نیاز به عکاسی در فضاهای شهری مثل مترو یا پارک داشتم که درنهایت با وجود مجوز داشتن برای این کار دوربینم را گرفتند و تمام عکسهایم پاک شد. مسأله دیگری که خیلی از هنرمندان و بهخصوص عکاسان با آن روبهرو هستند، مسأله حق مولف است، بارها شده که عکس عکاسی در سایتها یا مجلات و روزنامهها چاپ شده و وقتی با اعتراض مولف روبهرو میشوند، پاسخ جملهای آزاردهنده است: خب یک عکسه دیگه، چیزی خاصی نیست!
متاسفانه این موضوع خیلی وقت است که مطرح شده و طوری است که حقوق معنوی هنرمندان جهانی هم رعایت نمیشود، چه برسد به خودمان!
بله، همینطور است. اما تفکر اشتباه دیگری که وجود دارد بیتوجهی به کسب درآمد عکاسان است. عکاسی هم مثل هر حرفهای شغل است و فردی که آن را انجام میدهد، جدا از علاقهاش، نیاز دارد تا امرارمعاش کند. این مسأله در گرافیک هم وجود دارد. همه توقع دارند عکسی گرفته شود یا کار گرافیکی انجام داده شود، اما در قبالش دستمزدی نپردازند!
و سخن پایانی؟
ما عاشقان طبیعت زنده و بکر و پویا هستیم و بخش زیادی از عمر خودمان را در دل طبیعت سپری میکنیم. بهطور خاص هیچ چیزی به اندازه آمادهشدن و رفتن به سفر و قرار گرفتن در دل طبیعت برای خود من، انرژیبخش نیست. بعد از هر سفری تا مدتها با این انرژی سرشار وارد اجتماع و محل کارم میشوم و اثرات مثبتش را با همه وجود حس میکنم و همه این موارد دستبهدست هم دادهاند تا من عکاسی از طبیعت را به عکاسی آتلیهای و تبلیغاتی (که جزء جداییناپذیر رشته من هستند و درحال حاضر بخشی از زمان کاری من صرف انجام و همینطور آموزش آن به هنرجویانم میشود) ترجیح و در اولویت قرار دهم. از دیدگاه من آسمان کویـــر بیانتهــا با ستارگان زیبایش در شب، جنگل سرسبز، غروب و طلوع آفتاب و با رنگهای بیبدیلش، حرکت شاخهها و برگهای درختان و رقص آنها با وزیدن باد، فرش زیبای پر از شقایقهای وحشی و گلهای بابونه با هیچ چیز در این دنیا قابل مقایسه نیست. این احساس سرزندهبودن در عکاسی آتلیهای و تبلیغاتی و ژانرهای دیگر عکاسی کمتر وجود دارد.
احمد عظیمی| در روزگار جدید تعاریف به سرعت درحال تغییرند و تغییرات نیز به سرعت درحال عوضشدن هستند، به یاد بیاورید که تا همین یک دهه پیش عکسگرفتن چقدر کار پیچیدهای به حساب میآمد و هر عکس چقدر خاص بود تا جایی که اگر دوربینی در خانه بود، دکمه ثبت عکس فشرده نمیشد، مگر به خاطر میهمانی یا ثبت خاطرهای مهم که معمولا هم باید همه در آن لحظه فشردهشدن دکمه شاتر حضور داشتند! عکاس چند بار میشمرد و مطمئن میشد که همه آمادهاند و سعی میکرد تا جایی که ممکن است قدر عکسی که قرار است بگیرد را بداند، بعد هم برای دیدن عکسها باید مدتها صبر میکردید تا حلقه فیلم تمام شود و عکسها چاپ شوند و عموما هم نصف آن حلقه فیلم عکسهایش خوب درنمیآمد. این روند با تولد دوربینهای دیجیتال در کل تغییر کرد و وسواسها کمتر شد، چون اساسا ثبت عکس با حافظههای فشرده دوربینهای دیجیتال خیلی مسأله نبود و میشد آنقدر گرفت تا بالاخره یک عکس خوب دربیاید و بقیه را هم به کناری نهاد یا پاک کرد. در این زمان بود که تعداد کسانی که دوربین داشتند و خودشان را بهعنوان عکاس معرفی میکردند، بهطور ناگهانی چند برابر شد. دلایل زیادی برای این مسأله وجود داشت، اما شاید مهمترینش این بود که عکسگرفتن دیگر آنقدرها هم سخت نبود و با همکاری هوش سرشار و امکانات دوربینهای دیجیتال گرفتن یک عکس با استانداردهای حداقلی راحتتر شده بود و از سوی دیگر قیمت نگاتیو و ظهورش جیب دوستداران عکاسی را دایم خالی نمیکرد. اما این مسأله به همین جا ختم نشد و با ظهور گوشیهای همراه هوشمند و شبکههای اجتماعی قضیه ابعاد تازهتری پیدا کرد، حالا هر فرد میتوانست در درجاتی خودش را عکاس بنامد و برای اثبات آن چیزهایی را هم به شما نشان دهد. حالا در دورانی هستیم که تقریبا چیزهایی از عکاسی میدانند، اما قطعا اصل قضیه هنوز هم سر جای خودش است و اگر تکنولوژی کار را برای خیلیها راحت کرده و دست را زیاد، اما گوشههای دنجی از عکاسی هست که هر کسی دستش به آنجا نمیرسد. یکی از این کنجها «عکاسی طبیعت» است و آنقدر پیچیده و سخت هست که تنها آنهایی که واقعا به عکاسی علاقه دارند و در این زمینه دغدغهمند به حساب میآیند، میتوانند در مسیرش حرکت کنند.