سمیرا زمانی| دبیرکل جمعیت هلالاحمر بعد از رئیس جمعیت مهمترین فرد این مجموعه محسوب میشود. آنقدر مهم که بلافاصله بعد از رخدادن اتفاقی مانند زلزله اخیر کرمانشاه بهعنوان مدیر این بحران به منطقه اعزام میشود. اینبار دبیرکل برخلاف موارد قبلی به یکروز و دو روز اکتفا نکرد و مصطفی محمدیون 16روز در مناطق زلزلهزده کرمانشاه حضور داشت و تا جایی که در توانش بود برای مدیریت صحیح این بحران تلاش کرد. او به مجموعه هلالاحمر در این اتفاق نقد دارد، اما به کلیت کار نمره قبولی میدهد و معتقد است با توجه به شرایطی که وجود داشت، کاری که انجام شد، بهترین کار ممکن بوده است. بزرگترین ضعف را هم عدموجود یک اطلاعرسانی درست در این حادثه میداند و اینکه زحمات و فعالیتهای جمعیت هلالاحمر آنطور که باید و شاید منعکس نشدند. گفتوگوی ما با دبیرکل سابق جمعیت هلالاحمر در آخرین روزهای حضورش در این جمعیت انجام شد که در زیر میخوانید.
زلزله کرمانشاه برای شما از کجا شروع شد؟ چه ساعتی مطلع شدید و بهعنوان دبیرکل جمعیت هلالاحمر زمانی که مطلع شدیدنخستین واکنش شما چه بود؟
ساعت 21:30 دقیقه بود که از وقوع یک زلزله چهارونیم ریشتری در کرمانشاه مطلع شدم، بلافاصله با مدیرعامل جمعیت در کرمانشاه تماس گرفتم، اما مطلع نبودند و خواستم که سریع شرایط را بررسی کنند، به فاصله کمی خبر آمدن زلزله اصلی آمد و بنابر شرایط سریعا با رئیس جمعیت و رئیس سازمان امدادونجات تماس گرفتم و بنابر دستور دکتر پیوندی خودم را برای اعزام به کرمانشاه آماده کردم. بنا شد که با نخستین پرواز خودم را به کرمانشاه برسانم که با من تماس گرفتند و اطلاع دادند در وزارت کشور هم جلسه است. وسایلم را جمع کردم و به بچههایم گفتم من رفتم و قطعا تا چند روز برنمیگردم. به وزارت کشور رفتم، جلسه شورای بحران کشور بود. دکتر پیوندی، وزیر کشور، آقای سلیمی و نجار همه بودند. جلسهای داشتیم و درنهایت ساعت 2 تصمیم بر این شد که ما به سمت کرمانشاه حرکت کنیم. ساعت 4:30 به سمت کرمانشاه رفتیم. ساعت 6 صبح کرمانشاه بودیم و درنهایت با بالگرد ساعت 6:30 به سمت شهر سرپلذهاب رفتیم.
بعد از رسیدن به سرپلذهاب چه تصمیمی گرفتید؟ کمک جمعیت هلالاحمر به زلزلهزدهها شروع شده بود؟
به محض اینکه رسیدیم انبوه مردم هیجانزده که دنبال چادر و غذا بودند، به سمت ما هجوم آوردند. همانجا به آقای سلیمی دستور دادم که 10 فروند بالگرد از استانهای نزدیک کرمانشاه خودشان را برای نجات مصدومان به منطقه برسانند. یکی دو ساعت اول زمان ما آنجا صرف این شد که به دنبال استاندار و فرماندار بودیم تا تصمیم بگیریم چه کاری باید انجام دهیم. در همین هنگام آقای امیریان، مدیرعامل جمعیت در کرمانشاه را دیدم و از ایشان موجودی را پرسیدم، گفتند 800 چادر از شب گذشته بین مردم توزیع و یک بیمارستان صحرایی در سرپلذهاب راهاندازی شده است. به من گفتند هزار چادر هم اینجا داریم و 7هزار چادر هم در راه است. در این فاصله استاندار و فرماندار آمدند و درخواست برگزاری جلسه شورای تأمین شد که حدود ساعت 9 این جلسه برگزار شد، در جلسه سوال شد که جمعیت هلالاحمر چه کاری میخواهد انجام دهد که گفتیم بخشی از نیروهای ما که حدود صد نفر بودند مشغول نجات هستند. ضمن اینکه من همان شب زلزله ساعت 3 صبح قبل از حرکت به سمت کرمانشاه به رؤسای جمعیت هلالاحمر شهرستانهای اردبیل، آذربایجانشرقی، قم، مازندران، سمنان و تهران اعلام کرده بودم که با نیروهایتان به سمت سرپلذهاب حرکت کنید. در عین حال از ما خواستند چادرها را میان مردم توزیع کنیم که من گفتم درحال حاضر جو، جو مناسبی برای توزیع چادر نیست، چون تنش و درگیری زیادی وجود داشت. به استاندار گفتم شما برای ما امنیت ایجاد کنید تا ما چادرهایمان را توزیع کنیم. استاندار به ما گفت چادرها را به ارتش و سپاه بدهید تا آنها توزیع را برعهده بگیرند.
پس درنهایت این تصمیم که توزیع چادر برعهده جمعیت نباشد، یک تصمیم جمعی میان مسئولان بود؟
بله، زمانی که این را از ما خواستند، من گفتم این امر صورتجلسه شود که چادرها تحویل ارتش و سپاه داده شود و ما تأمینکننده اینها باشیم.
بعد از جلسه و این تصمیمگیری شرایط چطور پیش رفت؟
نیمه نخست روز به همین جلسات هماهنگی و حمل مجروحان توسط بالگردهای ما گذشت. 10 فروند بالگرد ما در آن روز 220مجروح را به کرمانشاه منتقل کرد که من هم در همه مراحل حضور داشتم. ساعت یک، یک فروند بالگرد گرفتم و از آقای سلیمی خواستم تا به کرمانشاه برویم. آنجا سه فروند بالگرد را چادر بار زدم و از آقای سلیمی خواستم هر مقدار چادری که در انبار هست با تریلی به سمت سرپلذهاب بفرستد. خوشبختانه نیروهای امدادی که شب قبل از شهرستانها حرکت کرده بودند هم رسیدند و برای هر کدام یک محدوده جغرافیایی تعریف کردیم. استان قم به سرپلذهاب، استان تهران به روستاهای سرپلذهاب، استان آذربایجانشرقی به ثلاث باباجانی و ازگله و استان مازندران به گیلانغرب و جوانرود ماموریت سرزمینی داده شدند. وقتی دوباره به سرپل برگشتم، ساعت 4 بعدازظهر حدود 16 دستگاه تریلی آماده حرکت به سمت سرپلذهاب بودند. از آقای سلیمی خواستم تریلیها تا کرند بیشتر نیایند، به استاندار گفتم که 4هزار چادر آماده تحویل است، اما آنها را تا کرند به شما تحویل میدهم، فضا را دیده و مطمئن بودم امنیت وجود ندارد. اگر امنیت را تأمین میکنید تا اینجا میآوریم، در غیر این صورت چادرها تحویل شماست. آقای عظیمی، نماینده استاندار از پذیرش بارها خودداری کرد.
این چادرها نرسیدند؟
در آن فضا بخش اعظمی از چادرها توسط کسانی که یاغی یا وحشتزده بودند و به چادر نیاز داشتند، به غارت رفت. وضع عمومی منطقه بسیار بحرانی و پرتنش بود، هیچ یک از افراد حالت عادی نداشتند، همه پرخاشگر بودند. واقعا افرادی بودند که به صورت گروهی با قمه و چاقو به خودروهای حامل اقلام امدادی حملهور میشدند و هر چیزی را که وجود داشت، به غارت میبردند. در سرپلذهاب هم انبارهای ما غارت شد. درنهایت بعد از رسیدن اقلام به کرند خودم به سمت کرند حرکت کردم، جاده آنقدر شلوغ و ناامن بود که فاصله 45 کیلومتری، 3 ساعت طول کشید. وقتی رسیدم با فرمانده نیروی زمینی ارتش تماس گرفتم و درنهایت ایشان با برخورد مناسب یک تیم محافظ برای ما فرستادند تا کاروان را تا پایگاه ابوذر اسکورت کند و درنهایت کار توزیع آغاز شد. در یک قلم در روز نخست حدود پنج فروند هواپیما برای ما چادر و مواد غذایی آوردند و ما کار خودمان را با ارتش و سپاه شروع کردیم و محمولهها را تحویل ارتش و سپاه میدادیم. با توجه به اینکه امکان دسترسی در بعضی مناطق وجود نداشت، دستور دادم که تمام بالگردها نسبت به انتقال چادر و مواد غذایی به این مناطق اقدام کنند، البته این تصمیم که با مشورت امیر سرتیپ نوری که عضو شورایعالی هلال هستند و به منطقه آشنایی داشتند، گرفته شد، خیلی موثر بود. 3هزار چادر را به مناطقی بردیم که امکان دسترسی بسیار کم بود. در هر حال در این بین سوءاستفادههای زیادی هم شد، ما 30هزار مشمول موضوع داشتیم، اما حدود 85هزار چادر توزیع شد. 120هزار چادر را از انبارها تخلیه کردیم و به کرمانشاه آوردیم. در هر حال این هماهنگی به همین سادگی که از آن حرف میزنیم، نیست و حاصل فعالیت 6 صبح تا نیمه شب تمام نیروها بود. هر چیزی از جمعیت هلالاحمر خواستند ما تأمین کردیم. اما بینظمیهای زیادی وجود داشت، خود من در یک محموله 1470 چادر را از یک سازمان دولتی پیدا کردم و موارد دیگر که البته همه را از طریق مراجع قضایی پیگیری کردیم. اما با تمام این مشکلات دستور اکید ما این بود که مردم هر چیزی که میخواهند تأمین شود.
با توجه به این تجربه در روز نخست، روز دوم روند کار به چه شکل بود؟
روز دوم با توجه به اینکه از تمام استانها خواسته بودیم که نسبت به ارسال چادر، پتو و اقلام غذایی اقدام کنند، با یک صف طویل از 150 دستگاه تریلر و کامیون روبهرو شده بودیم. به دلیل بلاتکلیفی و ضرورت انجام امور اداری، کار ساماندهی این اقلام خیلی کند پیش میرفت که دستور دادم با مسئولیت شخص من تمامی تشریفات اداری حذف شوند و توانستیم در یک زمان کم کامیونها را ساماندهی کنیم. بلافاصله با فرمانده نیروی زمین ارتش تماس گرفتم و اعلام کردم 80 تریلر اقلام داریم و باید در منطقه توزیع کنند که استقبال کردند و ما همچنان این کار را با همکاری ارتش و سپاه ادامه دادیم. در هر حال هر ساعت و هر روز که میگذشت تنشها کمتر میشد و کار بهتر پیش میرفت. همکاری نهادهای دیگر مانند استانداری، فرمانداری، ارتش، سپاه، دانشگاه علوم پزشکی یا بسیاری نهادهای دیگر هم انصافا با ما خیلی خوب بود.
بحث توزیع چادرها از اصلیترین مشکلات این زلزله بود، توزیع موارد دیگر مانند موادغذایی چطور؟ آنها هم به مشکل برخوردند؟
داستان توزیع بستهها با چادر فرق داشت. از روز نخست طبق پروتکلی که وجود دارد، باید توزیع اقلام 72ساعته را آغاز میکردیم. تصور نمیکردیم که حجم اقلام اینقدر زیاد باشد، بر همین اساس طبق قراردادی که با شرکت رفاه تهران بستیم، 20هزار بسته بود، اما برآوردمان 50هزار بسته بود. بر همین اساس با تدبیر دکتر گرجی که معاون پشتیبانی جمعیت بودند، تصمیم گرفتیم اقلام اهدایی را که از سراسر کشور برای ما آوردند، در کرمانشاه جمع کرده و 20هزار بسته از اقلام اهدایی مردم را بدون اینکه بار مالی که حدود 10میلیارد تومان بود، به جمعیت اضافه کنیم، آماده کردیم. یک سالن با یک خط تولید 24ساعته با سه شیفت نیرو این کار را انجام داد. نقش آنها در این بخش بیبدیل است، ایشان در حادثه زلزله زحمت زیادی کشیدند و مانع از این شدند که در آن شرایط دزدیای انجام شود. این اقلام 72ساعته را حتی به دورترین نقاط هم بردیم، به طوریکه همه جا اشباع شده بود و بعد طبق پروتکل توزیع اقلام یکماهه همراه با دفترچه را آغاز کردیم. برآورد ما 40هزار دفترچه بود، اما بیشتر از 55هزار بسته توزیع کردیم. البته پس از روزهای نخست در ادامه کار استانهایی مانند مازندران، همدان، خوزستان، کهگیلویهوبویراحمد، خراسان رضوی، تهران و خود کرمانشاه به کمک ما در مناطق مختلف آمدند و درنهایت آنچه وظیفه جمعیت هلالاحمر بود به نحو احسن انجام شد.
بیشترین نقدی که به جمعیت هلالاحمر وارد شده است، بحث توزیع چادرهاست، چرا از همان ابتدا اعلام نکردید که بحث توزیع چادرها برعهده جمعیت نبود؟
اینکه چادرها توسط ارتش و سپاه توزیع شود، مصوب شده بود، به این دلیل که امنیتی برای ما ایجاد نشد. البته شرایط به گونهای بود که حتی آنها هم نمیتوانستند این کار را انجام دهند. اما من در آن شرایط از روند توزیع چادر توسط ارتش و سپاه راضی بودم، چون به غیر از این نمیشد. شرایط به هیچ عنوان عادی نبود، بحرانی بود. جمعیت هلالاحمر به هیچ عنوان برای شرایط بحران امنیتی کار نمیکند، برای بحران طبیعی کار میکند. ما نیروی امنیتی نداریم باید در یک فضای امن کارمان را انجام دهیم و این فضا تا روز سوم وجود نداشت و حضور ارتش و سپاه یک ضرورت بود، اما اشکال ما این است که کار خودمان را بیان نکردیم. من سوابق زلزلههای گذشته را بررسی کردم، حداکثر وقتی که یک دبیرکل در حوادث قبل گذاشته شده حداقل 24ساعت و درنهایت سه روز بوده است. وقتی من بهعنوان دبیرکل در این زلزله گذاشته شدم، 16 روز بود. در کنار من بهعنوان امور اجرایی و آقای سلیمی بهعنوان معاون پشتیبانی و فرمانده عملیات، باید مستندساز من ثانیهای خبر میداد. در بحث زلزله خراسان یا سیلها شبکه خبر برای ما بود و دایم مصاحبه داشتیم و روند را اطلاعرسانی میکردیم که این امر در چهار روز نخست زلزله کرمانشاه و حتی بعدش هم مفقود بود. وقتی بستهها آماده و توزیع میشوند، باید منعکس شود و مردم ببینند که این هم مفقود بود. دنبال این نبودم که از من عکس بگیرند، به خاطر هیچکس کار نکردم، فقط به خاطر دلم کار کردم. همان بچهای که برایش شیرخشک بردم و مادرش برایم دعا کرد، برای من کافی است. اینجا اسم محمدیون مطرح نیست، بلکه این عنوان دبیرکل جمعیت هلالاحمر است که مهم محسوب میشود. ضعف سیستم اطلاعرسانی را نباید به گردن آدمهای دیگر انداخت.
یعنی اعلام میکنید که نبود یک اطلاعرسانی درست باعث شد کار جمعیت دیده نشود؟
بله، فقدان اطلاعرسانی ضعف بزرگ ما بود، اگر کنار من یک خبرنگار بود، اعلام میکردم به این دلیل کار را به ارتش و سپاه واگذار کردم و قطعا این کار مورد تأیید من هم بوده است. ارتش و سپاه زحمت کشیدند، اما هر کسی به مناطق زلزلهزده برود، چادرهای جمعیت هلالاحمر مشخص هستند. این چادرها توسط گروهی توزیع شده که ارتش و سپاه و بعضا خودمان بودیم که جای تقدیر دارد، اما درنهایت اینها چادرهایی هستند که جمعیت در اختیار مردم گذاشته است. جاهایی کار ما دیده نشد، مثلا مجروحان با بالگردهای ما میرفتند و سازمانهای دیگر میگفتند که این کار را انجام دادهاند، اینجاست که فقدان اطلاعرسانی ما به چشم میآید. باید روند امدادونجات اطلاعرسانی میشد. من همه جا جانانه از جمعیت هلالاحمر دفاع کردم که تمام توانش را گذاشت، اما بالاخره کمبودهایی هم وجود داشته است.
شما نقدی به جمعیت هلالاحمر در این اتفاق دارید؟
بله، قطعا نقد به کار در این سطح سخت و در این شرایط بحرانی وجود دارد. چیزهای زیادی هست که نوشتهام، الان وقت مطرحکردن نیست، اما مواردی وجود دارند که باید اصلاح شوند. اما به کلیت کار نمره قبولی میدهم. من در جلسه شورایعالی گفتم ما تمام تلاشمان را کردیم و از تمام ظرفیتمان استفاده کردیم. جمعیت هلالاحمر کم نگذاشت، اما در هر سیستمی اشکالاتی وجود دارد که باید رفع شود تا خوب به مطلوب و مطلوب به عالی تبدیل شود. ما عالیعالی نبودیم، اما واقعا مطلوب مطلوب بودیم. اگر نسبت به جمعیت هلالاحمر بیاعتمادی وجود دارد یا کارش را اشتباه میدانند، چطور مردم آنقدر اعتماد میکنند که نزدیک به 60میلیارد تومان پول به حساب این نهاد برای کمک به زلزلهزدهها واریز کنند یا 80میلیارد تومان ارسال اقلام داشته باشند؟ اینها نشانه اعتماد هستند. مردم هلالاحمر را میشناسند و به این نهاد اعتماد دارند، چون خدماتش را میبینند.
به غیر از این داستان کمکها که نشاندهنده اعتماد است، برخورد مردم زلزلهزده با جمعیت چطور بود؟
اعتماد مردم در این مناطق بسیار زیاد بود. مردم زلزلهزده بهخصوص از روز دوم که تنشها کمتر شد نسبت به جمعیت هلالاحمر واقعا نگاه مثبتی داشتند. خیلیها نمیدانستند من دبیرکل جمعیت هستم که بخواهند تعریف کنند. گفتم و تکرار میکنم دو عامل باعث تضعیف جمعیت هلالاحمر شدند؛ یکی برخی آدمهای خود جمعیت و دیگری ضعف اطلاعرسانی ما و ضعف در انعکاس فعالیتهای جمعیت. من خیلی جدی پای این حرف میایستم که ضعف ما فقدان انعکاس زحمات بود. جمعیت هلالاحمر با حسن نیت و با تمام ظرفیت در زلزله کرمانشاه حاضر شد.
یکی از وظایف اصلی جمعیت هلالاحمر بحث امدادونجات است، جمعیت هلالاحمر در حادثه زلزله کرمانشاه در این حوزه چطور عمل کرد؟
امدادونجات از لحظه شروع حادثه بچههای کرمانشاه و مناطق زلزلهزده فعال بودند و برای نجات مصدومان از زیر آوار رفتند و در فاصله زمانی 12 شب تا 12 ظهر تمام تلاش خودشان را کردند که مجروحان را از زیر آوار خارج کنند.
ما الان از حادثه زلزله کرمانشاه دور شدهایم، اگر به عقب برگردیم، چه کاری بوده که شما بهعنوان دبیرکل انجام میدهید که انجام نشد؟
امروز ما باید تصور کنیم که اصلا هنوز زلزلهای وجود ندارد. جمعیت هلالاحمر باید مانور دورهای، مانور عملیاتی منطقهای و ملی داشته باشد. هر 6 ماه یک بار باید مانور واقعی با فراخوان نیروها، آمادگی تجهیزات و حتی مدیرعاملها باشد که عیارشان مشخص شود. ما مثل یک ورزشکار بودیم که یکدفعه وارد میدان شد، درحالیکه این ورزشکار باید هفتهای چند روز تمرین کند، وقتی که یک ورزشکار بدون تمرین به میدان میرود، نفسش میبرد. ما تقریبا آن ورزشکار بودیم. برای آینده باید این تمرین شروع شود، محیطش باید مشخص و تجهیزاتش هم فراهم شود. بحث بعدی که ما آنجا کم آوردیم، اتاق فرماندهی بود، در یک حادثه بحرانی مدیران بحران باید از خودشان شروع کنند. بحران؛ تنش و شتابزدگی ایجاد میکند و مدیران بحران باید شرایط بحران را ترسیم کرده و مهندسی آنی کنند. این اتفاق برای ما ظهر بعد از حادثه افتاد. ما باید وقتی رسیدیم کرمانشاه تبیین وضع میکردیم و بعد به سرپلذهاب میرفتیم که البته این به خود استان هم برمیگردد و آنها هم شتابزده رفتار میکردند و همه اینها به این دلیل بود که آمادگی وجود نداشت. استاندار بهعنوان رئیس شورای تأمین استان باید شرایط بحرانی مانند زلزله، سیل یا آتشسوزی را در استانش پیشبینی کند. معاونان و مدیران ما هم باید مطلع باشند و آمادگی داشته باشند. باید فرض را بر این گذاشت که تا 48 ساعت آینده حادثه اتفاق میافتد.
در این یک سالی که شما دبیرکل جمعیت شدهاید، سیلی از اتفاقات غیرمنتظره برای کشور پیش آمده و بار زیادی بر روی دوش جمعیت بوده است، تا قبل از زلزله هم حتی نقدی وجود نداشت و همه از روند کار راضی بودند.
ما همه این اتفاقات را گذراندیم و هیچ نقدی به کار جمعیت وارد نبود.
تعاملی که میان مدیران و دستاندرکاران جمعیت هلالاحمر در حادثه کرمانشاه وجود داشت را چگونه ارزیابی میکنید؟
مبنای کار من هیچگاه رئیس و مرئوسی نبوده، بلکه رفاقتی بوده است. ما همه رفیق هستیم و مبنای کار ما در این زلزله رفاقت بود، بههرحال فردی که میبیند کسی که عنوان دبیرکل را دارد، آب توزیع میکند، سر برانکادر را میگیرد و برای مردم هر کار میکند، خودش هم این کار را میکند. همه از جان و دل مایه گذاشتند، بدون هیچ چشمداشتی کار کردند، این به غیر از تعداد کمی است که آمدند عکس و فیلم گرفتند و برگشتند. امیر نوری، عضو شورایعالی ما 24 ساعته در کنارمان بود، دکتر فاضل سه روز آمدند و آنجا بودند. باید همه میآمدند. کسی حق انتقاد دارد که خودش در فضا بوده و شرایط را دیده باشد. آنهایی که آمدند و کار کردند، کاملا تابع دستورات من بودند و هیچ اختلافی میان ما نبود. با نهادهای دیگر هم تعامل خوبی داشتیم. خیلیها هستند که زحمت هلالاحمر را زیاد کشیدهاند و این افراد در این اتفاق کنارم کم نبودند.