| یاسمن طاهریان |
سولماز مهاجر وقتی بچه بود شبها با کفش میخوابید تا بتواند هنگام وقوع زلزله سریعا فرار کند. او امروز دانشمند زمینشناسی است و با ابزارهای اندازهگیری که دقت بالایی دارند به دنبال زمینلرزهها و ریزشسنگ میرود. مهاجر به کمک تیمش میتواند حرکت نامحسوس و تغییرات زمین را اندازهگیری و تاثیرات آنها را در وقوع زمینلرزه یا خطرات ریزش سنگ شناسایی کند. دانشآموزان مدرسههای مناطق کوهستانی در آسیای میانه الهامبخش به وجود آمدن موسسه پارسکوئک شدند. هدف اصلی مهاجر انتقال نتایج تحقیقات خطرات زمین به جامعه و برداشتن قدمهای مثبت در راه برنامهریزی و آمادگی برای اتفاقات آینده است. او هماکنون در دانشگاه توبینگن آلمان به عنوان محقق دکترا در زمینه بلاهای طبیعی مشغول به کار است. در ادامه سخنرانی سولماز مهاجر را در برنامه TED میخوانیم:
تیلی، دختر بچه 10ساله اهل انگلستان در 26 دسامبر 2004، فردای روز کریسمس، به همراه خانوادهاش در ساحل نشسته بود. احساس کرد دارد اتفاقی میافتد. مادر تیلی یادش میآید که آب دریا مواج شده بود و به سمت ساحل جلو میآمد. سونامی مرگباری در پی وقوع زلزله شدیدی در شمال سوماترا در راه بود. مادر تیلی میدید که امواج همینطور جلوتر و جلوتر میآیند ولی نمیفهمید چه اتفاقی دارد میافتد؛ اما تیلی میدانست. درس دو هفته پیشاش در کلاس جغرافی به یادش آمد که درباره حرکت لایههای زمین، زمینلرزههای زیر آب و سونامی بود. فریادزنان از پدر و مادرش خواست تا ساحل را ترک کنند. نگرانی تیلی باعث شد تا پدرش و بقیه کسانی که در ساحل بودند به پشتبام هتلشان پناه ببرند. هتل از ساحل فاصله داشت و ساختمان آن در برابر سه موج بزرگ سونامی مقاوم بود. میزان مرگومیر ناشی از سونامی اقیانوس هند در سال 2004 هنوز مشخص نیست اما بیش از دویست و پنجاه هزار نفر در آن روز جان خود را از دست دادند. میلیونها نفر زخمی شدند و خیلیها آواره و بیخانمان. این اتفاق سرنوشت یکسانی را برای مردم محلی و گردشگران خارجی رقم زد؛ پانصد گردشگر آلمانی با رسیدن امواج به خشکی جان خود را از دست دادند.
منطقی هم که نگاه کنیم خطر وقوع زلزله در آلمان بسیار پایین است. سونامی برای آلمان یا حتی انگلستان خطر جدی محسوب نمیشود. ممکن است آموزش درباره زلزله و سونامی بیفایده به نظر بیاید اما اطلاعاتی که به نظر بیربط میرسند به موقعاش میتوانند زندگیها را نجات دهند. میتوانند به افرادی مانند تیلی کمک کنند تا با احساساتشان منطقی برخورد کنند و درنهایت سرنوشتشان را تغییر دهند.
حالا بیایید درباره مواقعی صحبت کنیم که اطلاعات مربوط به زلزله بهدرستی منتقل نمیشود. چند سال پیش، برای کار تحقیقاتی علمی و اندازهگیری پسلرزههای زلزله کشمیر در سال 2005 به شمال پاکستان سفر کردیم؛ زلزلهای که جان بیش از 80 هزار نفر را گرفت. تحقیقات میدانی باعث آشنایی ما با نجاتیافتگان آن زلزله شد. هنگام نوشیدن چای و صحبت متوجه شدم که بسیاری از آنها نمیدانند که آن منطقه زلزلهخیز است؛ اطلاعات علمی آنها درباره زلزله نزدیک به صفر بود.
خیلیها اعتقاد داشتند زلزله خواسته خداوند است. خواسته خداوند و سرنوشت آنها تعیین میکند که چه کسی زنده بماند و کدام خانهها خراب شوند. حتی کمپینی راه انداختند که دلیل وقوع زلزله را گناهان زنان، رفتار و لباس نامناسب آنها میدانست. زنانی که از زلزله جان سالم به در بردند به قربانیان این باور غلط تبدیل شدند.
این موضوع مرا بسیار عصبانی کرد اما عدم دسترسی به اطلاعات بیشتر از کمبود اطلاعات خشم مرا بیشتر میکرد. با افراد محلی و دانشمندان بینالمللی مشورت کردم تا این موضوع را بیشتر درک کنم. دانشمندان از بزرگی و مکان وقوع زلزله شگفتزده نبودند؛ خیلی از آنها حتی انتظارش را هم داشتند.
یک سال بعد در تاجیکستان با موارد مشابهی برخورد کردم. بعد از آنکه به محل رسیدم فهمیدم زلزله آنقدر برای مردم عادی شده بود که یا دیگر احساسش نمیکردند یا عکسالعملی نشان نمیدادند. یک شب به دلیل وقوع زلزلهای از خواب بیدار شدم. تمام اطرافم داشت میلرزید. روز بعد همسایهها گفتند که احتمالا خواب دیدم اما لرزهسنج ثابت کرد که اشتباه فکر میکردند.
روزی که زمینلرزه رخ داد با یک مغازهدار صحبت کردم؛ چیزی به من گفت که مرا یاد پاکستان انداخت. او گفت که در برابر زمینلرزه هیچ کاری از دستمان برنمیآید؛ هیچکاری. حتی گفت که زمینلرزه مجازات گناهان ماست. مستأصل از شنیدن این حرف از او پرسیدم میداند که زلزله در تاجیکستان رخ داده؟ جواب داد بله. گفتم پس تاجیکستان باید خیلی کشور گناهکاری باشد؛ گیج شده بود. این مکالمه باعث شد به سه موضوع پی ببرم. اول اینکه خیلی ناراحت بودم. دوم میخواستم طرز فکر مغازهدار را عوض کنم و سوم نمیدانستم چطور این کار را انجام دهم. تصمیم گرفتم سراغ آسیبپذیرترین گروه هنگام وقوع بحران بروم. بعد از وقوع بحران کودکان نخستين گروهی هستند که کمبود بهداشت، نابودی زیرساختها و بینظمی تاثیرات بسیار بدی بر آنها خواهد گذاشت. نمیدانستم از کجا باید شروع کنم. هیچ راهی نداشتم جز اینکه ساکت باشم و گوش کنم. پس از کودکان خواستم تا به من درباره زمینلرزه آموزش دهند.
دختربچه 14سالهای زمینلرزه را اینگونه توصیف میکند: کره زمین روی نوک شاخ گاو قرار دارد. اگر پشهها و مگسها گاو را اذیت کنند، سرش را تکان خواهد داد و باعث لرزاندن کره زمین خواهد شد. دختربچه دیگری گفت که ما در دل یک ماهی گنده زندگی میکنیم. هر وقت که ماهی حرکت کند، کره زمین خواهد لرزید و ساختمانها فرو خواهند ریخت.
این داستانها جالب بودند اما مرا نگران کردند. در اتاق کوچک هتلم نشسته بودم و با خودم فکر میکردم چگونه امکان دارد که یک نفر چنین تصوری درباره زمینلرزه داشته باشد. خیلی سریع فهمیدم که تعریف تئوریک زمینلرزه هیچ فایدهای نخواهد داشت.
اگر میخواستم زمینلرزه را درک کنند باید درباره لایههای درون زمین و صفحههای تکتونیکی صحبت میکردم؛ گسلها، انرژی کشسانی و امواج لرزهای، درباره خطرات ناشی از زمینلرزه، ریزش سنگ، روانگرایی خاک، خطرات زیربنایی و خطرات دیگر. آمادگی و برنامهریزی، پناهگرفتن و تخلیه چه میشود؟ میتوانم لیست بلندی از تمام این موارد بنویسم.
با کمک توصیفهای کودکان، تمام این مفاهیم را به درسهای علمی زمینلرزه تبدیل کردم. این درسها به هشت زبان ترجمه شدند و در طی 10سال گذشته به اتفاق همکارانم از آنها برای آموزش صدها هزار دانشآموز، معلم، مربیهای معلمان، مدیران مدرسه و مسئولان ایمنی مدارس در جهان از آنها استفاده کردهایم.
در تاجیکستان با ساخت مدل سادهای از سیستم گسلها با استفاده از مواد اولیه ساده مانند کش پلاستیکی، تختههای چوبی و سمباده به دانشآموزان آموزش داده میشود. معلمان جغرافی در چین هم از این مدل استفاده میکنند اما برای آنکه آن را واقعیتر نشان دهند کمی پیچیدهترش کردند. معلمان در افغانستان به معلمان دیگر با استفاده از تکههای جعبه کارتن درباره گسلها آموزش میدهند. اینکه چگونه به دلیل حرکات مختلف صفحههای تکتونیکی گسلهای مختلفی به وجود میآیند. معلمان در هند درباره اثرات روانگرایی خاک بعد از وقوع زلزله آموزش میدهند. برای این کار از ماکت ساختمانی استفاده میکنند که روی زمین خاکی بنا شده و در معرض لرزش زمین قرار دارد. دانشآموزان در تاجیکستان از همین مدل استفاده میکنند اما ماکتهای ساختمانهای مختلفی را به کار میبرند تا نشان دهند که سازههای مختلف در برابر لرزش با فرکانسهای مختلف چه عکسالعملی خواهند داشت. این موضوع باعث میشود تا درباره فرکانس تشدید هم یاد بگیرند. در هند دانشآموزان درباره المانهای سازه و نحوه قرار گرفتن آنها در دیواره سازه برای مقاومسازی در برابر زلزله آموزش میبینند. در تاجیکستان معلمان درباره روانگرایی خاک بر اثر زلزله آموزش میبینند؛ اینکه چگونه این اتفاق رخ میدهد و برای کاهش میزان خطرات چه کارهایی میتوان انجام داد.
خبر خوب این است که تلاشهای آموزشی در جهت زمینلرزهها اغلب بسیار کمهزینهاند و به تجهیزاتی با تکنولوژی بالا احتیاج ندارند. با استفاده از روشهای ساده و مواد اولیهای که به راحتی میتوان به آنها دسترسی داشت، دانشمندان و معلمان میتوانند کاردستیهایی درست کنند که هم بازیکردن با آنها جالب و هم در انتقال اطلاعات مربوط به زلزله موثر است.
وقتی به آن مغازهداری که گفت هیچکاری از دستمان برنمیآید فکر میکنم به این نتیجه میرسم که او راست میگفت. ما نمیتوانیم وقوع زمینلرزه را پیشبینی کنیم. خدا میداند که زلزلههای بعدی کجا و چه زمانی اتفاق خواهند افتاد اما آسیبهای ناشی از زلزله میتواند به حداقل برسد. بالاخره زلزله مردم را نمیکشد؛ ساختمانهای فروریخته و وسایل داخل آنها مردم را میکشند. بهعنوان یک دانشمند شاید برای استفاده کاربردی از اطلاعات علمی برای جامعه در موقعیت خاصی قرار داشته باشیم اما بسیاری از مردم عادی هم این نقش را بر عهده گرفتهاند. آنهایی که اطلاعات کافی دارند به طور جدی از آن استفاده میکنند. «یزه پین» یکی از آن قهرمانهاست و قهرمان داستان بعدی من است.
یزه سالها قبل از وقوع زلزله ویرانکننده سیشوان در سال 2008، مدیر مدرسهای در چین شد. سازه یکی از کلاسهای قدیمی كه بدون هیچ استانداردی ساخته شده بود، او را نگران کرده بود. یزه نمیتوانست این مسأله را نادیده بگیرد. بعد از سالها کشمکش بالاخره توانست دولت را راضی کند تا ساختمان را بازسازی کند. زلزله سیشوان 12 می 2008 رخ داد و در آن بیش از 87هزار نفر کشته شدند. بیش از 10هزار دانشآموز زیر آوار مدارس خاک شدند اما تمام دوهزاروسیصدوبیستوسه دانشآموز مدرسه یزه جان سالم به در بردند.
وقتی که به زلزله فکر میکنید چه تصویری در ذهنتان نقش میبندد؟ تصویر ساختمان فروریخته؟ سازههای خراب شده؟ مردمی که در خاک و خون غرق شدهاند یا شاید گاوی که پشهای مزاحمش شده؟ یک ماهی گنده چطور؟
اینکه زمینلرزه را نفرین شده بدانیم کار سختی نیست اما حقیقت این است که زمینلرزهها رخ میدهند چون کره زمین زنده است و دایما در حال حرکت. زمینلرزه نبض سرزمین پرانرژی و پویای ماست. این امید وجود دارد که بتوانیم با زمینلرزهها هماهنگ شویم. میتوان فاصله میان افرادی که اطلاعاتی ندارند و افراد مطلع را کاهش داد و با زلزله و دیگر بلاهای طبیعی زندگی کرد. با این کار ما دانشمندان به عنوان گردآورندگان اطلاعات، معلمان، مربیان و پدر و مادرها میتوانیم امیدوار باشیم که میزان مرگومیر در حد سونامی اقیانوس هند در سال 2004، زلزله پاکستان در سال 2005 و زلزله چین در سال 2008 دوباره تکرار نشود.
وقتی که به آلمانیها و هزاران نفر دیگر که در دسامبر 2004 کابوس زندگیشان با نزدیکشدن امواج سونامی به حقیقت پیوست، فکر میکنم میبینم که اگر کسی مانند تیلی میان آنها بود سرنوشتشان جور دیگری رقم میخورد.