| ركسانه گلمحمد| دانشجوي كارشناسي ارشد مشاوره خانواده دانشگاه علامهطباطبايي|
اين روزها كه هيجان در جامعه اين دست و آن دست ميشود، جنجال به پا ميكند، نفسنفس ميزند و درست پس از چندي نفسش بند ميآيد و بيفعل خاموش ميشود، همين روزها كه دغدغهها و مسائلي بزرگ اينسو و آنسو ميشوند و به ناكجا ميرسند، همين روزها كه در هر ثانيهاش مردم بينهايت محتوا در رسانههاي اجتماعي توليد ميكنند و آماتورها به گزارش و روايت رويدادها و حتي جهتدهي افكار عمومي ميپردازند و اينستاگرام، واژه قهرمان، زيبا، لاكشري، خيرخواهي و حتي فعاليت اجتماعي در خلال ايونتهاي پرزرقوبرق را تعريف ميكند.
و درست همين روزها ما نيز در گالريهاي بالاي شهر به اين ايونتها يا به زبان خودمان رويدادها دعوت ميشويم؛ دعوت به رويدادهايي باشكوه، براي حمايت از كساني كه نه واژه ايونت برايشان آشناست، نه دردي از آنها دوا ميكند و نه سهمي از زرقوبرق درون آن دارند. حال آنكه به مدد عدهاي از محبوبان و غيرمتخصصان اين افراد حتي آنجا حاضر ميشوند، تابلوي تنهايي و قربانيبودن را در دست ميگيرند، سوژه دوربين عكاسها و حضار ميشوند و عدهاي خبر مينويسند از ايونتي كه در حمايت از آسيبديدگان و اعتراض به آسيبها شكل گرفته است. موضوع يا بهانه اين دست كارها كودكان كار و بدسرپرست، خشونت عليه آنها، سوءاستفاده جنسي و... است؛ در اين ميان اتفاق ناخوشايندي در حال وقوع است.
براي آنان كه هدف بودهاند، مسير اين گالريها چه بسيار دور است. چقدر فاصله است بين بالا و پايين، بين نمايشهاي پرزينت و زندگي آنها. انگار نمكدان برداشتهاند و نمك ميپاشند و تحقير ميكنند. انگار نشانشان ميدهند تا ثابت كنند قربانياند و تصويرشان براي فردا را نابود.
حال سوال اينجاست، هدف كدام آگاهسازي است؛ وقتي غيرمتخصصها بلندگو در دست ميگيرند و خبرسازي و درگيركردن هيجانهاي سطحي اولويت ميشود و هدف كدام فعاليت اجتماعي است، وقتي در دل آسيبها جاي خالي بزرگي نمايان است؛ البته جاي تعجب نيست زماني كه متخصص خاموش است و آنجا كه بايد بيشترين ورود را داشته باشد كمترين سهم را ايفا ميكند.
مهم است وقتي از حاشيه شهر و مسائل آن، خشونت، كودكان كار و خيابان و مسائلي اينچنين ميگوييم، كجا ايستادهايم، چه تخصصي داريم، از نوك قله به پايين مينگريم يا روي زمين قدم برميداريم.
تنها زماني ميتوان برنامه نوشت، آموزش داد و درمان كرد كه با آسيبهاي مختلف در بافت آنها آشنا شد و سپس در همان بافت اقدام كرد. در اين ميان روانشناسان، مشاوران و فعالان اجتماعي به ايفاي نقشي پررنگ موظف هستند. آنها كه ميدانند مسئوليتشان پررنگكردن قدرت مبارزه، قدرت تغيير و عاملانه ادامهدادن در افراد است، آنها كه متناسب با نيازهاي هر بافت قدم برميدارند، آنها كه نگاهشان قربانيبودن و انفعال را القا نميكند و همدلانه و تيزبينانه گام برميدارند. مهم است به انسانهايي كه بحرانهاي مختلفي را پشت سر گذشتهاند، كمك كنيم كه خودشان را قرباني نبينند و مهم است كه جامعه و فعاليتهاي مختلف در آن ناآگاهانه آنها را به سمت انفعال سوق ندهد.
لازم است در محلههايي كه از امكانات كمتري بهرهمندند، در مدارس متناسب با مسائل آن بافت آموزشهايي پيشگيرانه به كودكان و نوجوانان ارایه شود، به آنان حل مسأله آموزش داده شود، براي جوانان آموزشهاي پيش از ازدواج ارایه و در محلهها برنامههاي حمايت فردي و گروهي ايجاد شود.
حتي لازم است براي غالبنشدن نااميدي و باور تاريك قرباني مشكلاتبودن، در اين بافتها به شناسايي افرادي پرداخت كه درگير مسائل مشابهي بودهاند و با موفقيت آنها را پشت سر گذاشتهاند و داستان پرباري را جايگزين داستان مشكل آميخته قبل كردهاند. ميتوان از اين افراد كمك گرفت و آنان به نوعي درمانگران بافت خود و ياريرسان كساني كه مسائل مشابهي را تجربه ميكنند، شوند. حال براي مثال اگر هدف از اين ايونتهاي امروزي واكنشي به خشونت عليه كودكان است، قطعا بايد بسيار ريشهايتر عمل كرد. در بافتهايي كه بيشتر مستعد اين مسأله هستند، وارد شد براي والدين، كودكان و معلمان متناسب با آن آموزشهايي ارایه كرد. به جوانان در شرف ازدواج رسيدگي كرد تا از تكرار اين مسأله در بلندمدت كاسته شود. بنابراين اگر هدف اعتراض به مسألهاي است نياز به بررسي عميق، برنامهريزي و وارد عملشدن است. در واقع لازم است متخصصان و دانشجوياني كه در حيطههاي مرتبط تخصص مييابند، در شهر و روستاي خويش با توجه به فرهنگ و نيازهاي آن، برنامه پيشگيري و درمان را طراحي كنند و در اين بين رشد فردي و جمعي ارزشمندي در جامعه حاصل میشود. چه بسيار مهم است وقتي از كودكان يا بزرگسالاني ميگوييم كه تروماها، فقدانها و بيعدالتيهايي را تجربه كردهاند، بدانيم پلاكاردي كه قرباني بودن را در آن فرياد بزنند در دستشان ندهيم و فعاليتهايي صورت گيرد كه هدفش بسيار فراتر از نمايش و درگيركردن هيجانهاي موقتي است.