محمدرضا بحرانی| چهارراه استانبول فیلمی است حادثهای با محوریت آتشسوزی ساختمان پلاسکو. فیلم به شکل موازی زندگی چند خانواده را از نظر میگذراند و از این رهگذر نگاهی بر مشکلات اقتصادی- اجتماعی جامعه ایران میافکند. مسلما استفاده از روایت موازی موجب تعدد داستانها و تعدد داستانها موجب تعدد شخصیتها میشود. داستانها و شخصیتهایی که همگی در یک نقطه اتصال مییابند: روز 30دیماه هزاروسیصد و نود و پنج. ساختمان پلاسکو.
فیلمساز با ذکاوت و هوشمندی در انتخاب پرسوناژها توانسته است ارتباطی معنیدار میان خردهپیرنگهایش ایجاد کند. خردهپیرنگهایی که هرکدام به شکلی مستقیم و غیرمستقیم به حادثه پلاسکو ارتباط مییابند.
پلاسکو در این فیلم تنها یک ساختمان نیست که بسوزد، دود بشود و به هوا برود. یک ساختمان معمولی نیست. پلاسکو، پوشاک ایران است. پلاسکو، تولید داخلی است. پلاسکو اقتصاد مقاومتی است. پلاسکو، نه به کالاهای کمکیفیت خارجی است؛ پلاسکو، میزان جدیت یک ملت در حمایت از فرزندان خویش است. در این فیلم تلاش شده به شکلی فشرده ابعاد مختلف حادثه پلاسکو مورد بررسی قرار گیرد. از جانفشانیهای شهدای آتشنشان تا سوءمدیریتهای نهادهای مربوط به مدیریت بحران. درعین حال فیلم این توان را دارد که با بسط مفهوم پلاسکو و سوختن و فروریختن آن ساختمان مسائل دیگری نظیر مهاجرت، قاچاق، فقر، بزهکاری اجتماعی و... مورد بررسی قرار دهد.
داستان فیلم در یک بازه 48ساعته اتفاق میافتد. فیلم از لحاظ ریتم از الگوی ریتمی فیلمهای حادثهای تبعیت میکند و ریتمی تند وپوینده دارد. چنین ریتمی را فیلمساز به فراخور پرداختن به حادثه پلاسکو انتخاب کرده و بهتبع آن بقیه خوردهپیرنگها را به شکلی نظام داده است که همگی از التهاب و استرس حادثه اصلی تبعیت کنند.
فیلم درعین تلخی و گزندگیِ ماحصل از پرداختن به حادثه پلاسکو، طنزی ملیح نیز در زیرلایه خود دارد. استفاده از زوج هنری بهرام رادان- محسن کیایی (الگوی شرکای تجاری ورشکسته) جواب داده و لحظات مفرحی را برای تماشاگران حاضر در سالن به ارمغان آورده است.
فیلم سعی میکند نهیبزننده و هشداردهنده باشد و این پیام را به مخاطب خود منتقل کند که پلاسکوهای دیگری میتواند در راه باشد.
فیلم، واقعه پلاسکو را به چشم یک حادثه نمینگرد. یک حادثه صرف. یک آتشسوزی که به هر دلیلی میتواند حادث شده باشد؛ بلکه سوختن و فروپاشی ساختمان پلاسکو را سوختن و فروپاشی بخشی از اقتصاد ایران قلمداد میکند. با این همه فیلم به دام شعار نمیافتد و با درایت و هوشمندی مفاهیم و مسائل مورد نظرش را در جریان حوادث و وقایع درام به مخاطب میباوراند.
صحنههای بازسازیشده آتشسوزی ساختمان پلاسکو به خوبی از صحنههای واقعی الگوگیری و به درستی با آنها ترکیب شدهاند.
استفاده از تکنیک دوربین رودست به خوبی حسوحال یک فیلم اجتماعی که براساس اتفاقی واقعی ساخته شده را به مخاطب منتقل میکند. حرکتهای سریع دوربین میان جمعیت هنگام آتشسوزی، حس و حالی مستندگونه به صحنههای آتشسوزی میدهد و فیلمساز از عهده این مهم که بازسازی فضای آتشسوزی بوده، به خوبی برآمده است.
با توجه به موارد ذکرشده، فیلم از المانهای لازم و کافی برای دستیافتن به فروشی بالا در گیشه برخوردار است و پیشبینی میشود موفقیت تجاری چشمگیری را برای خالقش به دنبال داشته باشد.