محمدرضا بحرانی| مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» همانطور که از نامش پیداست، مستندی جنگی است؛ جنگ نیروهای عراقی با داعش. مستندی جنگی اما نه درباره یک عملیات بزرگ یا آزادسازی یک منطقه یا رشادت نیروهای عراقی، بلکه گزارشی است از وضع خانوادههای داعشی که به اسارت نیروهای عراقی درآمدهاند. به فراخور این مسأله، دوربین مستندساز با زنی خبرنگار همراه میشود و از منزلی به منزل دیگر وضع خانوادههای نیروهای داعش را بررسی میکند.
فیلم مستندی گزارشی و مصاحبهمحور است و زن در طول فیلم معمولا از زنان و کودکان مصاحبه میگیرد؛ از نقاط قوت فیلم برخورد بیطرفانه و منصفانه با مصاحبهشوندگان است. فیلم به هیچوجه در پی بازسازی هیولایی که رسانهها از داعش ساختهاند، نیست؛ بلکه سعی میکند با کنارزدن پیشداوریهای موجود تصویری شفاف از داعش ارایه کند؛ آن هم از منظری بدیع.
ما با تصویری غیرکلیشهای از داعش روبهرو هستیم؛ به جای دیدن مردانی مسلح که در اِعمال سبعانهترین نوع خشونت پروایی به دل راه نمیدهند، اینبار ما با همسران و فرزندان آنها مواجه میشویم که در نگاه اول افرادی ساده و بیتکلف به نظر میرسند. فیلم به آنها به چشم دشمن یا عامل بیگانه یا کافر نگاه نمیکند بلکه بیشتر در پی یافتن انگیزههای آنان در پیوستن به داعش برمیآید. زن خبرنگار با وجود انگیزه انتقام شخصی (کشتهشدن برادرش به دست داعش) هیچگاه از دایره انسانیت خارج نمیشود و همواره از سر عطوفت با اسیران برخورد میکند.
یکی از نکاتی که مستند بر آن تأکید میکند چند ملیتیبودن نیروهای داعش است. زن خبرنگار در گفتوگو با زنان اسیر که از مناطق مختلفی نظیر ترکیه، آذربایجان، چچن و... به عراق آمدهاند، در پی یافتن پاسخ به این سوال برمیآید که «چرا به عراق آمدید؟» و از پی این پرسش پاسخهای گوناگونی دریافت میکند که از انگیزههای مالی تا اغراض ایدئولوژیک را پوشش میدهد.
از سکانسهای درخشان فیلم میتوان سکانس توزیع غذا توسط کودکان عراقی میان کودکان خانوادههای داعشی را نام برد. این سکانس درنهایت فیلم را به این تحلیل ارزشمند نايل میکند که کودکان خانوادههای داعشی تفاوت چندانی با کودکان خانوادههای عراقی ندارند؛ بلکه آنها قربانی تصاویر اعوجاجگونه و مخدوشی هستند که وهابیت از صدر اسلام ارایه کرده است.
زن خبرنگار همواره با سعی و کوشش فراوان تلاش میکند با تأکید بر رسالت انسانی خود مبنی بر نجات افراد، رخنهای میان حصارهای امنیتی برای دستیافتن به خانوادههای اسیر پیدا کند.
فیلم از ضربآهنگ درونی قابل قبولی برخوردار است و سعی میکند همواره با افشای اطلاعاتی جدید مخاطب خود را نگه دارد.
موسیقی بومی استفادهشده در فیلم به خوبی بر تصاویر نشسته و کاملا متناسب با فضای عاطفی صحنههاست.
تصویربرداری درخشان فیلم حتی در لحظاتی که دوربین گیج میزند (اور اکسپوزشدن پنجرهها، فلوشدن لحظهای سوژه، زومهای شلاقی) از نقاط قوت این فیلم است و درواقع ذکاوت و هوشمندی فیلمساز در بیرون نیاوردن لحظات گیجی دوربین از فیلم بشدت قابل تحسین است؛ چرا که این لحظات نقش مهمی در خلق حس مستندبودن و در لحظهبودن و جنگیبودن و غیرقابل کنترلبودن شرایط دارند؛ این لحظات در خلق فضای مستند بشدت مهم هستند.
در پایان از ذکر این نکته نباید غافل شدکه مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» توان و بضاعت جهانی شدن را دارد. حال بایست پرسید که آیا ما عزم و اراده لازم برای عرضه و معرفی این مستند به جهانیان را داریم؟