شماره ۱۳۴۱ | ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۹ بهمن
صفحه را ببند
این شرح بی‌نهایت
عمر جاودان
از ما نيست كسى كه هر روز اعمال خود را محاسبه نكند. امام موسی کاظم(ع)

رخش بدیدم و گفتم که بوستان این است
لبش به خنده درآمد که قوت جان این است
سخن کشیدم از آن لب که در دهان تو چیست
شکر بریختن آمد که در دهان این است
دهان او به گمان افگند، یقین کردم
که کس یقین نکند آن دهان، گمان این است
گذر ز دیده گشادم میان باریکش
به پیچ پیچ درآمد که ریسمان این است
کمر گرفتم و گفتم که در میان چیزی‌ست
به پیچ زد سخنم را که در میان این است
بگفتمش که به خورشید بر توان رفت
نمود زلف مسلسل که ریسمان این است
به عجز چهره نمودم که رنگ رویم بین
به ناز خنده به من زد که زعفران این است
خطش بدیده‌ای،‌ای سبزه، بعد از این گل را
به ریش خند بخندان که بوستان این است
جمال او به فلک عرضه کردم و خورشید
نمود چهره که پرکاله‌ای از آن این است
زبان کشید که شمع بتان شدم، گفتم
هزارخانه به خود خواند کآسمان این است
روان چو باد بدادی به بنده خسرو اسپ
چو باد اسپ دهی بخشش روان این است
به نام نیک تو را عمر جاودان بادا
تو نام نیک طلب عمر جاودان این است
امیرخسرو دهلوی

 


تعداد بازدید :  417