شماره ۱۳۴۱ | ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۹ بهمن
صفحه را ببند
نگاه
جاده خاکی رفتن در جاده قدیم‎
ابراهیم عمران

فیلم «جاده قدیم» ساخته منیژه حکمت با سکانسی آغاز می‌شود که حول‌و‌حوش چهارشنبه‌سوری است و جمعی خانوادگی پیرامون پدربزرگی گرد آمدند که گویا «حرف اول» زَنِ خانواده است و همگی باید دستورات او را اطاعت كنند. خسرو پسر بهرام و مینو هم قرار است «دمِ» آقاجونش را ببینند تا کرداری که قبل مراسم عروسی‌اش صورت گرفته، به نحوی ختم به خیر شود؛ چون بچه‌ای در راه است و باید مراسم عروسی هر چه سریع‌تر انجام شود. تا این‌جای کار تماشاگر خود را آماده می‌کند تا در بستری سنتی شاهد تقابل با مدرنیته باشد و داستان‌هایی از این دست، اما نمی‌داند قرار است با قصه‌ای دیگر مواجه شود که بن‌مایه‌اش با ترسیمی که از چهره شخصیت اصلی زن ارایه می‌دهد، همخوانی ندارد. مینو، رئیس بانکی خصوصی که لامحاله کاراکتری موفق دارد و یا این‌گونه می‌نمایاند در برابر خواسته یکی از مشتریان بانک که تقاضای وامی سنگین دارد، موافقت نمی‌کند؛ چون وثیقه با مقدار وام همخوانی ندارد. در این اثنا که پایان ‌سال است و بانک‌ها تا دیروقت باز، مینو در آخرین روز کاری که دیر وقت هم است با خودرويي دربست روانه خانه‌اش می‌شود که در بین راه، راننده به او «تجاوز» می‌کند و مینو سعی دارد این موضوع کتمان شود و یا اصولا مطرح نشود و رفتارهای عصبی و هیستریک بعد از آن‌که لازمه چنین اتفاق نابهنجاری است، آنچنان تکرار می‌شود که تماشاگر درنمی‌یابد زنی چون مینو در بستر مدرنی که زیست می‌کند (باردارشدن عروسش در دوره نامزدی و طبیعی برخورد‌کردن بهرام و پدربزرگ) چرا بایستی کرداری چنین داشته باشد؟! به‌راستی با وجود دختری در خانه که رفتار و پوششی مدرن و منحصر به مناطق خاص دارد و پسری اینچنین، پذیرش این «اَکت»های روی اعصاب غیر قابل باور است. بحث بر سر اتفاقِ افتاده نیست که در جای خود نشان از بودن آن در جامعه است؛ صحبت از واکنش فردی است که نمادی از جامعه و زن امروز را ناخودآگاه یدک می‌کشد و این تصور از بستری می‌آید که کارگردان با عناصری آن را در ذهن تماشاگر می‌پروراند. به واقع قصه‌ای رئال و داعیه «زنِ مورد ستم» در دل فیلمنامه‌ای که به نحوی فضای موجود جامعه است، چرا باید تا این حد زن را الکن و بی‌دست و پا فرض کند؟ هر چند فیلم می‌خواهد این را نشان دهد که جامعه پذیرای چنین نقشی از زن نمی‌تواند باشد ولی با دست خود آن قشر از بانوانِ پیگیر را نیز از خود دور می‌کند. این‌گونه رفتارهای متجاوزانه در اجتماع نسبت به زن وجود دارد و چرا باید از سویی نگاهی مدرن به زن داشت و از سویی دیگر او را فرد «دوم» خطاب کرد؟! حال بگذریم از برخی نقش‌ها و خرده پیرنگ‌ها در کلیت فیلم که تا انتها مشخص نشد برای چه بوده‌اند و اگر نمی‌بودند چه اتفاقی می‌افتاد؟ مثل حسن کارگر خانه و یا مهرداد و مهرو برادر و خواهر مینو. خانم حکمت نگاهی آوانگارد پیرامون مسائل روز دارند ولی از ایشان بعید بود تا این اندازه داستانی بنویسند که بارها و بارها گفته و نوشته شده و به تصویر درآمده است. ماحصل این فیلم و حرف پنهانش هر چه بوده به «جاده خاکی» رهنمون می‌شود و راه‌حلی ارایه نمی‌دهد؛ دست کم برای سازنده‌اش که از ایشان و طرز نگاهش، برداشت‌های دیگری می‌شود.


تعداد بازدید :  523