شماره ۱۳۴۱ | ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۹ بهمن
صفحه را ببند
نفس عمیق
گذر از بندهای نامریی
محمود محرابی


استاد بزرگ به همراه تعداد زیادی از شاگردان خود صبح زود عازم معبدی در آنسوی كوهستان شدند. ساعتی كه راه رفتند، به تعدادی دختر و پسرجوان رسیدند كه در كنار جاده مشغول استراحت بودند. دختران و پسران كنار جاده وقتی چشمشان به گروه آنها افتاد، مسخره‌شان کردند و برای هریك از اعضای گروه اسم حیوانی را گذاشتند و با صدای بلند این اسامی ناشایست را تكرار كردند. استاد سكوت كرد و هیچ نگفت. وقتی شبانگاه، گروه به آنسوی كوهستان رسیدند و در معبد شروع به استراحت کردند، استاد بزرگ در جمع شاگردان سوالی مطرح كرد و از آنها خواست تا اثرگذارترین خاطره این سفر یك‌روزه را برای جمع بازگو كنند. تقریبا تمام اعضای گروه، مسخره‌كردن صبحگاهی جوانان كنار جاده را به شكلی بازگو كردند و در پایان خاطره، از این عده به صورت جوانان خام و ساده‌لوح یاد كردند. استاد تبسمی كرد و گفت: «شما این جوانان را از صبح با خود حمل كردید و در تمام مسیر با این اندیشه كلنجار رفتید كه چرا در آن لحظه واكنش مناسبی را از خود ارایه ندادید!؟ شما همگی از این جوانان با صفت ساده‌لوح و خام یاد كردید اما از این نكته كلیدی غافل بودید كه همین افراد ساده‌‌لوح و بی‌ارزش تمام روز شما را هدر دادند و حتی همین الان هم بخش زیادی از فكر و خیال شما را اشغال كرده‌اند. اگر حیوانی كه وسایل ما را حمل می‌كرد، توسط افساری كه به گردنش انداخته شده بود، طول مسیر را با ما همراهی كرد، آن جوانان نیز با یك ریسمان نامریی كه خود سازنده آن بودید، در تمام طول مسیر به شما وصل بودند. بارها و بارها خاطره صبح و تك‌تك جملات را مرور كردید و آن صحنه‌ها را برای خود بارها در ذهن تكرار كردید. شما با ریسمان نامریی كه دیده نمی‌شود، ولی وجود داشت و دارد، از صبح با جملات و كلمات آن جوانان بازی خورده‌اید. آن‌قدر اسیر این بازی بودید كه هدف اصلی از این سفر معرفتی را از یاد برده‌اید. من به جرأت می‌توانم بگویم كه آن جوانان از شما قوی‌ترند؛ چراكه با یك اَدا و اَطوار ساده، همه شما را تحت كنترل خود قرار داده‌اند و مادامی كه شما خاطره صبح را در ذهن خود یدك بكشید، هرگز نمی‌توانید ادعای آزادی و استقلال فكری داشته باشید و در نتیجه خود را شایسته نور معرفت بدانید.»
باید بیاموزیم كه در زندگی همه اتفاقات چه خوب و چه بد را در زمانش به حال خود رها كنیم و در هر لحظه فقط به خاطرات همان لحظه بیندیشیم. اگر غیر از این عمل كنیم، به مرور زمان حجم خاطراتی كه با خود یدك می‌كشیم، آن‌قدر زیاد می‌شود كه دیگر حتی فرصت یك لحظه تماشای دنیا را نیز نخواهیم داشت. برخلاف آن چیزی که گمان می‌کنیم، این خود ما هستیم که انتخاب می‌کنیم. اتفاقات زندگی در چه مدتی، چه تاثیری در وجود ما بگذارند. نکته بسیار مهم اینجاست که اگر برای لحظه‌ای از نحوه رفتار و گفتار دیگران دلخور ‌شویم، می‌توانیم با انتخابی آگاهانه به استمرار این احساس در همان لحظه پایان بدهیم. با این انتخاب دیگر نیازی نداریم تا دیگران را مقصر حال بد خود بدانیم و این بهترین پاداشی است که در ازای گذر از این لحظات  به خودمان هدیه می‌دهیم.


تعداد بازدید :  470