مهدی یساولی/ دبیر روایت نو| پارهای از اندیشمندان و پژوهشگران در گستره علومانسانی و اجتماعی بر این باورند بنیان حضور و دگرگونی بسیاری از نمودهای دستاوردهای تمدن نوین غرب در تاریخ معاصر ایران، بر پایه نخستین برخورد و رویارویی ایرانیان با آن پدیدهها و شیوه پذیرش آنها در جامعه استوار بوده، همان نخستین برخورد، سرنوشت آینده آنها را از پیش نوشته است. «خشت اول چون نهد معمار کج»، درونمایه واکاویهای چنین کسانی در این زمینه به شمار میآید. روزنامه و روزنامهنگاری در ایران پیشینهای نزدیک به دو سده دارد؛ پرفرازونشیب! مطبوعات بسیاری در گذر این دو سده در ایران منتشر شده، قامت افراخته، تأثیر گذاشته و سرانجام فروخفته یا فروکشیده شدهاند. مطبوعات در تاریخ ایران، برخلاف همترازان غربی و شرقی، بیش از آنکه صنعتی تأثیرگذار و تأثیرپذیر، نیرومند و ماندگار در گستره اقتصاد، اجتماع و سیاست باشند، همواره نهالهایی نزار و شعلههایی کمسو، با تاریخ مشخص مصرف بودهاند؛ آمدهاند و رفتهاند، اما هیچگاه نمانده و مانا نشدهاند. جمشید کیانفر، كتابشناس، پژوهشگر، نويسنده و روزنامهنگار، روایتی جالب دراینباره دارد. او وضع انتشار روزنامه و روزنامهنگاری را در ایران، به نخستین برخورد ایرانیان با این پدیده نو و چگونگی پذیرش آن در جامعه ایرانی در روزگار قاجار بسیار وابسته میداند. با او دراینباره گفتوگو کردهایم.
نخستین آشنایی ایرانیان با پدیده روزنامه و روزنامهنگاری در تاریخ چگونه رخ داد؟
نخستین کسانی که در عرصه روزنامهنگاری در تاریخ ایران گام نهادند، کسانی بودند که زمینه چاپ را در ایران فراهم کردند. آنها شاید خود واقعا نمیدانستند آینده ایران را چگونه دگرگون خواهند کرد. گرایش به تکنولوژی و ورود به دوران نوین صنعتی که اروپا را تافته جدابافته کرده بود، آن پیشگامان ایرانی روزنامهنگاری را شاید بر آن داشت در این گستره وارد شوند که اینچنین نیز شد.
این آشنایی آیا گرایشی ویژه داشت؟ مسیر انتشار روزنامه و روزنامهنگاری در ایران آیا با چیستی آن در جایگاه یک «رسانه» همخوانی داشت؟
این مسیر به باور من، در گذر تاریخ معاصر ایران با انحرافی در چیستی و فلسفه وجود روزنامه همراهی یافت.
چرا؟ بر پایه چه دادههای تاریخی و چه وضعیتی اینگونه باور دارید؟
به سپیدهدم این آشنایی باید بازگردیم تا درباره آن انحراف از معیار سخن بگویم. نخستین نشریهای که درون مرزهای ایران در دوره قاجار منتشر شد، «کاغذ اخبار» بود که بیشتر تنها نامی از آن برجای مانده است. یک نسخه از این روزنامه کموبیش در چند آرشیو تاریخی وجود دارد، هرچند حتی نمیدانیم دقیقا چند شماره از آن منتشر شده است. تنها آگاهی ما از این روزنامه، بر پایه یک اطلاعیه است که نشان میدهد به سال 1253 قمری (1214 خورشیدی) در تهران انتشار یافته است. شخصی با نام میرزا صالح شیرازی که از پیشگامان فراگیری دانش نوین در فرنگ به شمار میآمد، دستگاه چاپی با خود از آنجا آورد و مدت زمانی در تبریز بود، سپس هنگامی که به تهران آمد و وزیر شد، آن را با خود به پایتخت آورد و به یاری آن، روزنامهای منتشر کرد. روزنامه وی بر پایه ترجمه واژهبهواژه Newspaper، «کاغذ اخبار» نام گرفت. میرزا تقیخان فراهانی (امیرکبیر) در جایگاه یکی از شخصیتها و رجال پرآوازه ایران در روزگار ناصرالدینشاه، نزدیک یک دهه پس از آن حس کرد نشر یک روزنامه برای آگاهی مردم و دولتمردان ضروری است. او دقیقا میدانست مردم خیلی در جریان نوشتار نیستند، بنابراین رجال و دولتمردانند که از خبرها، رخدادها و گذران روزگار باید آگاه شوند. امیرکبیر بدینترتیب روزنامهای با نام «وقایع اتفاقیه» راه انداخت. بنیانگذار «وقایع اتفاقیه» همزمان با پنجاهودومین شماره روزنامه کشته شد؛ طنز تلخ این رخداد آن است که خبر درگذشت او نیز جعلی و به دروغ در همان روزنامه بازتاب مییابد؛ مینویسند «میرزا تقیخان که سابقا امیر نظام و شخص اول این دولت بود در شب شنبه هیجدهم ماه ربیعالاول در کاشان وفات یافته است». طراحان قتل وی برای آنکه زمینه و مقدمه مرگ را نیز بچینند، در شماره پنجاهم «وقایع اتفاقیه» مینویسند «کسانی که با میرزا تقیخان حساب و معامله داشتند بجهت تفریغ حساب خودشان با اجازه و نوشته مرخصی اولیای دولت علّیه روانه فین شده بودند از قراری که آن آدمها مذکور داشتند و خود میرزا تقیخان هم کاغذ بخط خودش نوشته این روزها بشدت ناخوش است. غلامی از غلامان عالیجاه خلیلخان یوزباشی هم که یکشنبه نوزدهم این ماه از فین وارد دارالخلافه شد مذکور داشت که احوال خوشی ندارد صورت و پایش تا زانو ورم کرده است. موافق این اخبار چنان معلوم میشود که خیلی ناخوش است و میگویند از زیادی جُبن [ترس] و احتیاطی که دارد قبول مداوا هم نمیکند و هیچ طبیبی را بر خود راه نمیدهد.» همین روایت در دو شماره بعد روزنامه، زمینه جعل خبر درگذشت امیر میشود. روزنامه «وقایع اتفاقیه» اما به زیست خود ادامه میدهد. کسی که بهعنوان قاتل امیر میشناسیم، ادامهدهنده راه او میشود؛ یعنی هم انتشار روزنامه را پی میگیرد، هم دارالفنون را میگشاید.
رویکرد دولتی و حکومتی این روزنامهها روشن است و به چشم میآید.
دقیقا! این همان انحراف در چیستی و فلسفه وجود روزنامه است که پیشتر اشاره کردم. ایرانیان نخستین گام روزنامهنگاری را در تاریخ خود، بر پایه و سبک دولتی آغاز کردند؛ بنیانگذار نخستین روزنامه که البته آگاهی چندان از آن نداریم، وزیر یعنی معاون حاکم تهران بود و شغل دولتی داشت و دومین روزنامه را نیز صدراعظم راه انداخته بود و همان مسیر انتشار آن را شخص پادشاه پی گرفت. بنابراین هرآنچه دولت میخواسته، در آن روزنامهها نوشته میشده است، یعنی خواست دولتی، سنگبنای روزنامهنگاری در ایران میشود.
جریان انتشار روزنامه و روزنامهنگاری ایران آیا بر پایه همین بُن و بستر پیوستگی مییابد؟
این سنگبنا را متاسفانه تا روزگار کنونی نیز حس میکنیم، دولت در همه دورههای تاریخ مطبوعات ایران میگفته است روزنامهها و روزنامهنگاران چه بنویسند، چه ننویسند. همین سیاست از سال1253 قمری تا امروز، نزدیک دو سده پیوستگی یافته و حاکم مانده است. این دولت است که در همه دورههای گوناگون تاریخی تصمیم میگیرد چه نوشته شود و چه نوشته نشود و در محتوای و مطالب روزنامهها دخالت میکند؛ پدیدهای که در تاریخ روزنامهنگاری در جهان کمتر پیشینه دارد. این پدیده شاید در آن سنگبنای نخستین ریشه داشته باشد. اختلاف نظر من با دیگر روزنامهنگاران، بر پایه همین تحلیل پدید آمده است؛ باور دارم این سنگبنا باید دگرگون شود تا یک دگرگونی در گستره روزنامهنگاری ایران رخ دهد.
به واکاوی سیر دگرگونی انتشار روزنامهها در دوره قاجار بازگردیم. روزنامههای بعدی با چه رویکردی و چگونه پدید میآیند؟
همه روزنامههای ایران از آن روزگار تا نزدیک 50سال بعد دولتی میمانند و منتشر میشوند. روزنامه «وقایع اتفاقیه» در 472شماره به گونه هفتگی منتشر میشود، هرچند تأخیر نیز دارد. مشترکان روزنامه، حاکمان ولایات و رجال تراز یک پایتخت هستند. شمارگان روزنامه چون به شیوه چاپ سنگی هم منتشر میشده، بیش از 500 نسخه نبوده است؛ گاه اگر نیاز بود، از سنگی تازه بهره میبردند تا تیراژ را افزایش دهند. اختلاف مطلب در پارهای شمارههای وقایع اتفاقیه به همین دلیل بوده است، زیرا در شمارههایی که سنگ دوم در چاپ دوباره به کار رفته، خبرها و گزارشهای تازهتر رسیده و منتشر شده است. میل شاهانه سپس بر آن مدار جای گرفت که روزنامه وقایع اتفاقیه تعطیل و یک روزنامه مصور به نام «دولت علّیه ایران» به جای وقایع اتفاقیه منتشر شود. میل ملوکانه پس از مدتی باز بر آن شد به جای این روزنامه، چهار روزنامه در ایران انتشار یابد؛ روزنامههای «دولتی»، «دولتی مصور»، «ملتی» و «علمیه». روزنامه «دولتی مصور» در سال 1283 قمری (1234 خورشیدی) منتشر نمیشود، زیرا صنیعالملک، نقاش پرآوازه و منتشرکننده و مدیر روزنامه که روزنامه دولتی را مصور منتشر میکرده است، در این سال درمیگذرد. دیری نمیپاید که روزنامه «دولت علّیه ایران» جایگزین روزنامه دولتی میشود. شاه اما یکباره بر آن میشود به جای سه، چهار روزنامه، یک روزنامه، در هفته دو تا سه شماره منتشر شود. اینجاست که با روزنامهای تازهای به نام «ایران» روبهرو میشویم. انتشار روزنامه «ایران» تا بمباران مجلس یکم شورای ملی پیوستگی مییابد. نام روزنامه در یک مقطع که مدیر روزنامه تغییر مییابد، به روزنامه «ایران سلطانی» دگرگون میشود. روزنامه، پس از برکناری مدیر و روی کارآمدن مدیر پیشین، دوباره با نام «ایران» به زیست خود ادامه میدهد. انتشار این روزنامه با همان سیاست دولتی، نزدیک 60سال تا به توپ بستن مجلس پیوستگی یافت.
به توپ بستن مجلس، در پی پیروزی جنبش آزادیخواهانه و عدالتجویانه مشروطیت ایران رخ داد. این جنبش آیا درونمایه روزنامهها و سبک روزنامهنگاری را دگرگون نکرد؟
شیوه روزنامهنگاری در این روزنامه از اوایل مرداد 1324 قمری (1285 خورشیدی) همزمان با پیروزی جنبش مشروطیت ایران دگرگونی مییابد؛ محتوای روزنامه همزمان با فضای تازه سیاسی-اجتماعی زیرورو شده، واژگان و اصطلاحهای ممنوعه در آن رواج مییابد. روزنامه «ایران» در این روزگار از قانون، قانونگرایی و دموکراسی سخن میراند. اینکه روزنامه و خبرها و نوشتههای تازه آن، چه میزان خواننده داشته و چه اندازه درکپذیر بوده، مسألهای دیگر است.
با برافتادن موج نخست حکمروایی نظام مشروطه و بمباران مجلس، روزنامهها چه سرنوشتی یافتند؟
همه روزنامههای تهران و شهرستانها اندکی بعد همزمان با بمباران مجلس تعطیل میشوند. تنها دو روزنامه در این میانه پدید میآیند و به زیست خود ادامه میدهند؛ روزنامه «انجمن تبریز» به کوشش انقلابیها و مشروطهخواهان در تبریز و روزنامه «جنوب» در بوشهر، چراغ روزنامهنگاری را در این روزگار پرآشوب روشن نگه میدارند. این دو، جور نبود دیگر روزنامهها را میکشند و از دیدگاه محتوا در دسته غنیترین و مهمترین نشریات تاریخ دورههای مطبوعاتی ایران جای میگیرند. بسیاری از نوشتارها، خبر و تحلیلهای روزگار انقلاب مشروطه بهویژه در دوره پادشاهی محمدعلیشاه پس از به توپ بستن مجلس تا سقوط وی را در این روزنامهها میبینیم. روزنامههای فارسیزبان بیرون از مرزهای ایران نیز البته خبرها و گزارشهایی منتشر میکردند که از این بررسی برکنار است.
تا این زمان آیا همه روزنامهها دولتیاند؟ پایهگذاری نخستین روزنامه غیردولتی ایران به چه روزگاری بازمیگردد؟
نخستین گامهای انتشار روزنامه خصوصی و غیردولتی در کنار و همتراز جریان روزنامههای دولتی، از سال 1314 قمری (1275 خورشیدی) برداشته میشود. شخصی که نخستین روزنامه غیردولتی را در تاریخ روزنامهنگاری ایران منتشر میکند، کسی جز یکی از گردانندگان روزنامه «ایران» نیست. مسئولیت انتشار روزنامه «ایران» در آغاز به دست محمدحسن خان اعتمادالسلطنه و محمدحسین فروغی (ذکاءالملک) دستیار او بود. فروغی که سالها در جایگاه معاون سردبیر در روزنامه «ایران» کار مطبوعاتی میکرد و در انتشار روزنامه «اطلاع» نیز دست داشت، سال 1314 قمری از دولت مجوز گرفت روزنامهای غیردولتی با نام «تربیت» منتشر کند. جالبتر اینکه نخستین روزنامه غیردولتی نیز کمکهای دولتی دریافت میکرده است، همچنان که بخشی از روزنامههای بیرون از ایران نیز این کمک دولتی را میگرفتند و به همین دلیل گاه افتوخیز در محتوای آنها پدید میآید. فروغی انتشار روزنامه «تربیت» را یک دهه از سال 1314 تا 1325 پی گرفت، اما روزنامه به جای 11 سال، 9سال منتشر شد و وقفههایی در انتشار آن پدید آمد. فروغی در سال هشتم انتشار «تربیت»، در هنگامه انقلاب مشروطه بر آن شد روزنامه را ببندد، اما همانگونه که خود نوشته است، دوستانش نمیپسندند و گلایه میگذارند و او بدینترتیب یکسال دیگر روزنامه را منتشر میکند، اما انتشار روزنامه را یکسال بعد به اختیار و تدبیر خود متوقف کرد. این برهه، تنها دوره پیش از سال 1327 قمری (1288 خورشیدی) در تاریخ مطبوعات ایران تا آن زمان به شمار میآید که ایرانیان انتشار یک نشریه خصوصی را میآزمایند. دیگر نشریات همچون «فرهنگ» در اصفهان و «انجمن ناصری» در تبریز، دولتی بودند، اما روزنامههایی دیگر نیز پس از سال 1288 خورشیدی منتشر شدند که غیردولتی بودند. یک پدیده دیگر نیز در سیر تاریخی روزنامهنگاری ایران مهم است؛ «روزنامه مجلس»! مجلس شورای ملی پس از گشایش و آغاز کار، یک روزنامه نیز منتشر کرد. وظیفه این روزنامه، بازتاباندن رخدادهای مجلس بود؛ از تصویب طرح و لایحه تا مشروح یا چکیده مذاکرات نمایندگان مجلس. روزنامه «رسمی» البته بعدها این وظیفه را عهدهدار شد. روزنامههای خصوصی پس از سال 1288 خورشیدی رشد یافتند. اما این دگرگونی باز هم با پشتیبانی دولت انجام پذیرفت. آنها یا سهمیه کاغذ یا دیگر کمکهای دولتی میگرفتند. دولت به همین دلیل باز همان تسلط تاریخی را بر روزنامهها نگه داشت. این وضع تا سال 1304 خورشیدی پیوستگی یافت. برهه 1288 تا 1304 خورشیدی، یکی از دورههای درخشان مطبوعاتی تاریخ ایران به شمار میآید.
این دوره روزنامهنگاری ایران با توجه به پیدایش دگرگونیهای مهم سیاسی-اجتماعی، آیا نسبت به روزگاران پیشین ویژگیهایی داشته است؟
این دوره از روزنامهنگاری ایران اهمیتی ویژه دارد؛ روزنامهها آزادترند، گونهای رقابت میان روزنامهها هست و مهمترین شخصیتهای علمی و ادبی زمانه، کسانی چون محیط طباطبایی و سعید نفیسی روزنامهنگارند. اینها روزنامهنگاران برجسته آن دورهاند و بعدها تا سال 1320 خورشیدی مهمترین شخصیتهای علمی ایران به روزنامهنگاری مشغولند. این شخصیتهای علمی و ادبی و البته استادان دانشگاه پس از گشایش دانشگاه، بسیاری از روزنامههای آن روزگار را منتشر میکردند. مسیر تاریخ روزنامهنگاری ایران اینچنین پیوستگی یافت. پارهای نشریات و روزنامههای این دوره اهمیت بسیار دارند. یک دگرگونی محتوایی و شکلی در این دوره پدیدار میشود؛ آن شخصیتهای علمی، ادبی و دانشگاهی از روزنامهنگاری صرف به مجلهنگاری روی میآورند. مجله «آینده» به کوشش زندهیاد دکتر محمود افشار یکی از دستاوردهای آن دوره است که از نشریات برجسته آن روزگار به شمار میآید. اما دولت از سال 1305 خورشیدی بر نشریات تقریبا تسلط کامل مییابد و درواقع آنچه تصویب میکند یا صلاح میداند، به گونهای در نشریات بازتاب مییابد، اما این دگرگونی تنها در گستره روزنامهها نیست که به مجلهها نیز میرسد. زندهیاد ایرج افشار، فرزند فرهیخته دکتر محمود افشار یکبار تعریف میکرد مطلبی در مجله «آینده» در گستره تعلیم و تربیت چاپ شد که درباره روشها و زمینههای نامناسب در تربیت کودکان بود. نویسنده آن نوشتار، کشیدن تریاک را از کارهای زیانآور برای کودکان برشمرده بود. کسی که مامور سانسور نشریات بود، میگوید این مطلب امکان چاپ ندارد، زیرا اعلیحضرت گاه تریاک میکشد و نمیشود کاری را زشت برشمرید که اعلیحضرت، خود انجام میدهد. بدینترتیب میبینیم نظر دولت و دولتمردان حتی در یک مقاله علمی تا این اندازه تأثیر میگذارد.
برافتادن حکومت پهلوی اول و گشایشی که در دهه 20 خورشیدی پدیدار شد، زمینه پیدایش و گسترش روزنامههای بسیاری را فراهم آورد. پیدایش حزبهای گوناگون سیاسی و آغاز کنشهای گسترده سیاسی و حزبی، آیا در درونمایه و گرایش روزنامههای این دوره تأثیر گذاشت؟
یک دگرگونی دیگر در روزنامهنگاری ایران پس از شهریور 1320 خورشیدی پدید میآید که اهمیت بسیار دارد؛ روزنامهها از آن شیوه نثر فاخر برون میآیند و روزنامهنگاران و نویسندگان مجلهها دیگر مطالبی مینویسند که برای توده مردم درکپذیر و فهمیدنی است. این روزگار، شاید زمانهای است که نشر روزنامه و روزنامهخوانی از نان شب واجبتر میشود. این وضع تا یک دهه به درازا میکشد. دهها و صدها روزنامه در این روزگار منتشر میشوند. روزنامههای حزبی در همین دوره برای نخستینبار به گستره روزنامهنگاری ایران میآیند و فعالیت خود را آغاز میکنند. حزبهایی چون «توده» روزنامههایی گوناگون در ایران منتشر میکنند. هریک از این حزبها نیز چندین روزنامه دارند؛ یکی برای جوانان، یکی برای بانوان، روزنامههایی برای کودکان و کارگران و البته یکی نیز ارگان رسمی. حزب توده از مهمترین گروههای سیاسی جامعه ایران در آن روزگار، در این زمینه در ایران پیشگام است و دیگر حزبها از آن پیروی میکنند. پارهای نشریات از همین دوره رویکرد ضددولتی پیش میگیرند و برای نخستین بار در برابر دولت جبهه آراسته، حتی منتقد رفتارها و کنشهای آن میشوند و رویاروی دولت جای میگیرند. کمتر نشریهای را تا پیش از 1320 خورشیدی میشناسیم که منتقد رفتارها و کارهای دولت باشد. اما این یک دهه استثنایی است.
نکتهای که از اواخر دوره قاجار در گستره روزنامهنگاری اهمیت مییابد، پیدایش نشریاتی است که از دید درونمایه و نوشتار، سبکی نو در پیش میگیرند. آنها گامی فراتر از روزنامه، در جایگاه خبررسان میگذارند. این دگرگونی در سیر تاریخی روزنامهنگاری ایرانی تا چه اندازه اهمیت مییابد؟
انتشار روزنامهها از سال 1302 خورشیدی ادامه مییابد، اما گرایش به مجلهها، چه هفتگی، چه ماهنامه و فصلنامه باز بیشتر میشود. پارهای نشریات ویژه در این دوره پدیدار میشوند که از نظر تاریخ مطبوعات ایران اهمیت فراوان دارند و ماندگار میشوند. آن دسته امروز نیز با گذشت دههها، از مهمترین منابع پژوهشی برای نوشتن مقاله و پایاننامه در دانشگاهها نیز به شمار میآیند. بخشی بزرگ از چنان نشریاتی برای میانه سالهای 1302 تا 1357 خورشیدی است؛ مجلههای «هنر و مردم»، «بررسیهای تاریخی»، «یادگار»، «سخن» و «یغما» پرچمداران این نسل از مطبوعات ایرانیاند که اهمیت بسیار دارند. مقالههای مجله «یادگار» پس از گذشت بیش از نیم سده، هنوز کاربردی، استنادپذیر و روزآمدند. هنگامی که مجله «بررسیهای تاریخی» را مینگریم، نوشتارهای آن بسیار پرمحتوا میآید، حتی میتوان با فصلبندی و تقسیمبندی مجموعه مقالههای آن، یک دوره جامع و کامل تاریخ ایران منتشر کرد؛ پدیدهای که کمتر به آن توجه میشود. این مجله برای همه سلسلههای حکومتگر در تاریخ ایران، از دوره باستان و روزگار اسلامی تا دوره پهلوی، مطالبی بسیار علمی و محققانه دارد. زندهیاد خانلری، مجله «سخن» را منتشر میکرد که یکی از وزینترین نشریات آن دوره است. مجله «یغما» نیز دستاورد عمر پربار زندهیاد یغمایی بود. او محقق، دبیر و مدیری به شمار میآمد که مجلهای فوقالعاده و ماندگار در زمینه ادبیات ایران منتشر کرد. نشریات این دوره از این نظر بسیار پربارند، اما از نظر آگاهیرسانی خبری با کاستی بسیار همراهند. این پدیده البته در همه دورههای تاریخ مطبوعات ایران به چشم میآید، مگر در برهههای ویژه؛ وضع روزنامهنگاری، تنها در دورههایی همچون میانه سالهای 1288 تا 1295 خورشیدی، پس از حکومت محمدعلیشاه و فتح تهران خوب بوده است؛ مسأله نقد برای نخستین بار مطرح میشود و روزنامهنگاری ایران تا اندازهای منتقدانه و راهگشا میشود. روزنامهنگاری میانه سالهای 1320 تاt 1332 خورشیدی نیز همینگونه است.
در این مسیر پیدایش و دگرگونی روزنامه و روزنامهنگاری ایران، از آغاز تا پایان پهلوی دوم، آیا در آن انحراف از معیار که نخست بدان اشاره کردید، هیچ دگرگونی بزرگ دیگری رخ نمیدهد؟
خیر. ببینید! بخشی بزرگی از این نشریات در سال 1352 خورشیدی یکباره بر پایه دستور دولت تعطیل میشوند؛ از روزنامههای شهرستانی بگیرید تا مجلههای هفتگی و ماهنامه و فصلنامه. چرا؟ واقعا روشن نیست. این مسأله، تسلط همیشگی دولت را در زیست تاریخی مطبوعات ایران میرساند؛ هر زمان دلش میخواهد مجوز میدهد تا روزنامهها منتشر شوند و هرگاه دلش نمیخواهد، با یک حکم، آنها را بسیار آسان تعطیل میکند و آب هم از آب تکان نمیخورد. این وضع شاید بر پایه همان سنگبنای نخستین پدیدار و ماندگار شده است. آن سنگبنا همواره بر تاریخ روزنامهنگاری ایران حکمروا بوده است؛ یعنی روزنامهها و روزنامهنگاران آنچه را دولت میپسندد، باید بنویسند و آنچه را نمیپسندد، از کنارش باید بگذرند. روزنامهنگاری در دیگر دورههای تاریخ روزنامهنگاری ایران، در شرایط ویژه دولت بوده است. روزنامهها از آغاز تاریخ روزنامهنگاری ایران اساسا با هزینه، دستور و حقوق دولت منتشر میشوند. آنها در دیگر دورهها نیز متاسفانه باز کمکبگیر دولتند و همین پدیده تا اندازهای زیاد دستوپای روزنامهنگاران را بسته و به گونه یک دستورالعمل نامریی تا امروز برایمان پابرجا مانده است.