| هومن شمس | فارغالتحصيل نخستین دوره پس از انقلاب|
در درازناي بيش از 34سالي كه در كسوت دانشآموزي، فارغالتحصيلي و براي مدتي معلمي مراكز سازمان ملي استعدادهاي درخشان، «سمپاد» به اشكال مختلف و جدي در زندگي من و هزاران تن از فرزندان اين مرز و بوم حضور جدي و نفوذي موثر داشته است، از همان روزهاي پس از انقلاب كه سازمان صهيونيستي!! ! استعدادهاي درخشان خوانده شد، تا سال 62 كه در دل دفتر دانشآموزان استثنايي وزارت آموزش و پرورش احيا شد، تا ساليان بعد كه پس از برپايي دوباره باز به تير كينخواهي چند پاره و كم رمق شد و بالاخره امروز كه پيكرش با تير بيتدبيري و تصميمات خلقالساعه به محاق حذف ميرود، روزي و برههاي نبوده كه عدهاي قصد قطع اين نهال تناور و بارآور را نكنند.
عجيبتر آنكه همه اين مخالفان دو آتشه از هر جناحي «عدالتآموزشي» را سر نيزه كرده و سمپاد بينوا را منشأ بيعدالتي آموزشي دانستند. برخي از اين مخالفان به صداقت بر اين موضوع پافشاري داشتند و برخي عداوتشان برخاسته از كينههاي ديرين بود. از بيرون رانده شدن از مدارس سمپاد در زمان معلمي تا قبول نشدن فرزندان و نزديكان در مدارس سمپاد. پاييز سال 62 است و من دانشآموز ورودي اول راهنمايي. معلم زادهاي ساكن خيابان پيروزي كه گمان نميكنم نه حالا و نه هيچ وقت ديگري بالاي شهر و مرفهنشين ناميده شود. مدرسه راهنمايي علامه حلي آن روزگار در خيابان استخر كوچه خواجو واقع شده بود محلهاي كه باز هم نه بالاي شهر است نه مرفهنشين. با ساختماني كه در مقابل مدارسي چون علوي، مفيد، البرز و كمال مدرسه محقري محسوب ميشد. مدرسهاي كه ظاهرا پيش از آن مدرسه كودكان ناشنوا بود و ما قريب 100دانشآموز از همه تهران، بدون هيچ توزيع خواص جمعيتي. يادم هست سرويس مدرسه كه بخشي از هزينه آن در آن سالهاي جنگ توسط دولت تامين ميشد در همه جهات شهر مسير داشت حتي تا دولتآباد و شهر ري. سرويس ما اما پديده بينظيري بود. از بهارستان تا كوچه دردار، از كوچه دردار به يخچال صغيرها، از يخچال صغيرها به ميدان شهدا، از شهدا به نيرو هوايي و از نيرو هوايي به نارمك.
يادم نميرود در كارسوق رباتيك دانشآموز محروم از استان غربي را كه با خلاقيت كمنظير و ذهن زيبايش با كمترين امكانات ربات بسيار ساده اما كارايي ساخته بود كه هيأت داوران از امتيازدهي به آن وا مانده بودند.
در زمستان 72 سفري داشتيم به مركز راهنمايي دخترانه سمپاد در مركز يك استان محروم ديگر. مدرسه فرزانگان آن شهر، بيرون شهر، پشت يك تپه و درست در ميانه يك بيان لميزرع قرار داشت و در تمام مدت ابري از مگسهاي سمج كه سوغات دامداريهاي نزديك بود در اطراف دختران معصوم پرواز ميكردند. يادم هست در معاينات پزشكي كه توسط دوستان دانشجوي پزشكي ما انجام شد، درصد زيادي از دانشآموزان همان مركز از سوء تغذيه رنج ميبردند. اما امروز بسيار از دانشآموزان همان مركز بانواني فرهيخته و تحصيلكرده و از افتخارات همين كشورند.
در كارسوق علوم پايه مركز استان ديگري دانشآموزي كارگرزاده كمرويي كشف شد كه بعدها افتخارآفرين رشته علمي خود شد و مزين به مدال افتخار فرهيختگي.
از اين دست نمونهها در همه اين سالهاي افتخار همراهي با سمپاد بسيار ديدهام. آنقدر كه در اين مقال بلاشك نخواهد گنجيد. اگر اجازه داشتم به نام و نشان اين سروران و دوستان گرامي اشاره كنم، خواننده گرامي بهراحتي با جستوجوي كوچكي در اينترنت ميتوانست صدق مدعاي نگارنده را تصديق کند.
اما تصور كنيد حالا هر كدام از اين ستارگان درخشان قرار است به مدارس عادي بروند. تكليف مدرسه غيرانتفاعي رفتنشان با سطح مالي كه ذكر شد، از پيش مشخص است. كودك خلاق كمرويي كه از قضا سوء تغذيه دارد، ذهن خلاق و چشم بينايش حسرتهزار جور جذابيت فناوري پر زرق و برق مجازي را دارد و به خاطر همه اينها گوشهگير، منزوي و سرخورده است بايد جذب كدام جذابيت مدارس دولتي بشود؟
حضرات مخالفان حيات سمپاد، چنانكه به نيت خود مبني بر اجراي عدالت آموزشي صادق باشند با اندكي تحقيق در ميان دانشآموزان و فارغالتحصیلان سمپاد بهدرستي متوجه خواهند شد كه از قضا وجود سمپاد عين عدالت آموزشي است براي مساوات بين دانشآموز مستعد فقير و دانشآموز مستعد غني.
گمان هم نميكنم آنقدر خالي از خرد باشند كه عدالت را در هر صورت مساوات مطلق بدانند كه به يقين چنين نيست.
و اما پيرامون ايجاد تنش روحي در دانشآموز دبستاني؛ همه ميدانيم كه كنكور غول تنشزايي است كه همه ما يك يا چند بار خشونت تيغ بيرحمش را بر روحمان احساس كردهايم. از زمان دانشآموزي تاكنون نيز در باب صدمههاي روحي غول كنكور به دانشآموزان دبيرستاني تا سرحد خودكشي بسيار شنيده و خواندهايم. بهعنوان راهكار، شكل كنكور سراسري چندين بار دستخوش تغيير شد، بعدها معدل سهسال آخر دبيرستان داراي تأثير مثبت در انتخاب رشته شد و اين روزها هم صحبت از حذف كنكور است – فارغ از درستي و امكان اجراي آن- اما هيچ كس اين راه حل مسخره و خندهدار را نشنيده است كه براي جلوگيري از اضطراب كنكور سراسري خوب است دانشگاه سراسري را تعطيل كنيم!! به دانشگاههاي آزاد و غيرانتفاعي هم دستور بدهيم كنكور برگزار نكنيد.