شماره ۱۳۴۹ | ۱۳۹۶ دوشنبه ۳۰ بهمن
صفحه را ببند
نقش کلیدی بازیگران دیگر

|  حسین شیرازی  |  

سال‌ها پیش گذرم به روستایی در یکی از استان‌های جنوب‌ غربی کشور افتاد؛ تابستان و گرما و بی‌آبی بیداد می‌کرد، رودخانه هم خشکیده بود، تنها یک چشمه وجود داشت که قطره قطره آب از آن می‌چکید و زن‌ها هر روز چند ساعت وقت می‌گذاشتند تا دبه‌ای برای همان روز پر کنند و فردا روز از نو. شگفت این‌که اهالی می‌گفتند زمستان‌ها چنان رودخانه پرآب می‌شود که ارتباط دو طرف آن به کلی قطع می‌شود! نخستين سوالی که پیش می‌آمد این بود چطور این روستا در تابستان از بی‌آبی رنج می‌برد و در زمستان از طغیان رودخانه! پرسیدم چند متر باید زمین را بکنید تا به چاه برسید؟ گفتند چهار متر! گفتم پس چرا چاه نمی‌کَنید تا لااقل آب شرب را تأمین کنید؟ گفتند: «دولت باید برایمان چاه بکند!» این‌که حتی رنج تشنگی مانع از دست روی دست گذاشتن و از دولت توقع‌داشتن نمی‌شود، ریشه در فرهنگ ما دارد که البته درخصوص چرایی آن نظریات مختلفی مطرح شده است. این داستان را مدخلی قرار دادم تا به مصاحبه‌ای اشاره کنم که با آقای دکتر گودرزی انجام و روز گذشته در روزنامه شهروند چاپ شد. تحلیل ایشان بر این است که جامعه دچار گسیختگی اجتماعی شده و در این راستا عوامل عینی و ذهنی مسأله را بر‌می‌شمارند. در این‌جا بحث از این نیست که آیا جامعه دچار زوال همبستگی اجتماعی شده است یا خیر؛ بلکه بحث بر سر حرکت در کانال شناختن دولت به ‌عنوان علت‌العلل مشکلات، انتقاد و توقع از آن برای حل مشکلات است. شاید جمله اخیر کمی اغراق‌گونه بنماید؛ اما ذهنیتی که متن گفت‌وگو ترسیم می‌کند، چنین تصوری را متبادر می‌سازد. رد پای چنین باوری را می‌توان در جای ‌جای گفت‌وگو مشاهده کرد. آن‌جا که در توضیح عوامل عینی به مواردی چون کوچک‌شدن کیک اقتصاد، نابرابری‌های اقتصادی، سیاسی و حقوقی، حاشیه‌نشینی و فساد اشاره مي‌شود، تقریبا تمامی تیرها به سمت دولت نشانه می‌رود. حتی آن‌جا که از عوامل ذهنی و رشد فردگرایی و توجه به ارزش‌های مادی سخن گفته می‌شود، هر کجا که گفت‌وگو به دنبال مقصر می‌گردد، موضوع سیاست‌های دولت را پیش می‌کشد. این در حالی است که به گفته دکتر گودرزی دولت تنها یکی از سه نهاد مهم در حفظ قوام جامعه است. دو نهاد دیگر شامل مذهب و خانواده می‌شوند؛ اما برداشتی که از گفت‌وگوی انجام‌شده می‌شود این است که حتی ناکارآمدی در دو نهاد دیگر نیز ناشی از سوء کارکرد دولت است. آن‌جا که ذیل بحث از خانواده، سخن از تعارض شکل و محتوا در نسبت میان قوانین و ارزش‌های موجود می‌رود، به شکاف فرهنگ رسمی و غیررسمی اشاره می‌شود یا اثر اختلال در نظام اقتصادی بر مشکلات خانواده تشریح می‌شود، می‌توان به وضوح رد پای دولت را در سوء کارکرد نهاد خانواده و ایجاد احساس زوال اجتماعی مشاهده کرد.
پس از تحلیل مشکلات نیز زمانی که نوبت به صحبت از لزوم تغییرات بنیادین می‌رسد، باز هم پای دولت به میان می‌آید: «یک تغییر بنیادین و جدی لازم است؛ سیاست‌هایی که معطوف به بازسازی جامعه یا بازسازی همبستگی اجتماعی و ادغام بخش‌های به حاشیه رانده شده در جامعه باشد. اگر نشانه‌های تغییر جدی در سیاست‌ها ظاهر و علامتی از تغییر دیده شود، حس امید ایجاد می‌کند. فقط در این صورت است که امکان خروج از این وضع وجود دارد.» در ادامه جایی که باز هم تعدادی از مصادیق عوامل عینی و ذهنی همچون مشکل صندوق‌های بازنشستگی، وضع موسسات مالی، قطبی‌شدن ارزش‌های اجتماعی، فقر و بی‌اعتمادی و زوال ارزش‌های اخلاقی فهرست می‌شوند، راه خروج از این مشکلات را «سیاستی دیگر» می‌داند. این درحالی است که به نظر می‌رسد گذاشتن چنین باری بر دوش دولت همان‌قدر منجر به نتیجه نمی‌شود که هشدار ندادن. در این‌جا قصد ما انکار نقش دولت در مسائل مطروحه نیست که این سخنی است بیهوده؛ بلکه بحث از لزوم توجه به سایر بازیگرانی است که می‌توانستند شرایط را طور دیگری رقم بزنند و حتی نقشی همسنگ دولت بازی کنند. دکتر گودرزی تعبیر «غیبت نخبگان» را نمی‌پذیرد و تأکید دارد که جامعه‌شناسان و اقتصاددانان همواره با هشدارهای خود حجت را بر دولت تمام کرده‌اند؛ اما باید گفت این جامعه‌شناسان پشت میزنشین کمتر به ‌طور جدی با نهاد مهم خانواده مستقیما ارتباط برقرار کرده و سعی در تقویت کارکردهای آن داشته‌اند. اگر سوال شود که چرا سرانه مطالعه مردم بسیار پایین است ولی فرصت کافی برای دیدن هجویات فضای مجازی را دارند یا این‌که چرا مردم خوب می‌دانند چگونه یک موضوع را در گوگل سرچ کنند اما هیچ‌گاه در خصوص آماده‌سازی خانواده خود برای زلزله این کار را نکرده‌اند، باز هم می‌توان همه تقصیر را به گردن دولت انداخت؟! آیا تنها این دولت است که می‌باید در تمامی موارد از بروز آسیب‌ها جلوگیری کند و در حل مشکل بکوشد؟! اگر این‌طور نیست، چرا هشدار این گفت‌وگو چندان متوجه بازیگران دیگر چون نخبگان، رسانه‌ها و... نیست؟!


تعداد بازدید :  1130