محمد سرابی روزنامهنگار
«شکل آب» در کارنامه کاری «گییرمو دل تورو» اثر متوسطی است. این فیلم نه به اندازه «هزارتوی پن» خیال انگیز، نه به اندازه «حاشیه اقیانوس آرام» ماجراجویانه و نه به اندازه «ستون فقرات شیطان» معمایی بود. ظاهرا دل تورو تلاش کرده است این بار یک داستان عاشقانه را با «فانتزی تاریک» ترکیب کند؛ اما نتیجه کار چندان موفق نشده است. هرچند که جایزه اسکار را برده باشد.
دل تورو سابقه ساخت فیلمهای سینمایی زیادی ندارد اما دنبال کردن آثار او نشان میدهد که در فانتزی تاریک تخصص پیدا کرده است. او از اولین فیلمش یعنی «ستون فقرات شیطان» سوژه معما و ترس را آغاز کرده است. این فیلم که ماجرای یک مدرسه شبانه روزی اسپانیایی، در گیر و دار جنگ جهانی دوم است در گروه وحشت قرار میگیرد. عنصر واقعی آن جنگ و بمباران است و در این فضا بزرگترها حرفهای بچهای را که در آب انبار مدرسه شبح دیده است، باور نمیکنند. اثر دوم او «هزار توی پن»، باز هم به کودکی میپردازد که همزمان با اتفاقات دنیای بزرگسالان، راهی به یک جهان خیالی و البته خوفناک مییابد. جهانی کودکانه از موجودات افسانهای و قصرهای کهن در کنار نظامیان خشن جنگ داخلی اسپانیا.
مهارت دل تورو در ساختن قسمت دوم یک فیلم دنبالهدار در «تیغه 2» به نمایش در آمد. داستان «تیغه 1» درباره قهرمان شکارچی خون آشامها بود که خود نیز یک دورگه انسان-خونآشام به حساب میآمد. وسلی اسنایپ سیاهپوست نقش شکارچی را ایفا میکرد. جهانی که داستان در آن رخ میداد شهری تیره، پر زد و خورد و بینظم بود. ساخت فیلم دوم به دل تورو سپرده شد و او ماجرا را با ورود یک گروه موجودات خطرناکتر ادامه داد. «ریپرها» که دشمن خونآشامها به شمار میآیند و حالا شکارچی و شکار باید علیه این درندگان با هم متحد شوند.
آثار بعدی دل تورو شامل «پسرجهنمی» یک و دو هم نمونههای خوبی از داستانهای پرهیجان و همینطور ترسناک بودند. شیطانی که در کودکی وارد جهان انسانها شده است (باز هم در جنگ جهانی دوم!) و با دیگر شیاطین حاضر در این دنیا مبارزه میکند. لحظات درگیری در این دو فیلم که با کمک گریم و جلوههای ویژه ساخته شده بودند تماشاگران را به هیجان میآوردند. دل تورو در فیلمهای پر زد و خورد خود هم نمایش روابط عاشقانه انسانی را حفظ میکرد. کودکان هشیار، سیاستمداران جنگ طلب دروغگو و توده بزرگ مردم عادی که از جهان بزرگ و مخفی هیولاها چیزی نمیدانند در همه این آثار دیده میشوند.
او در فیلم «حاشیه اقیانوس آرام» در 2013 فانتزی را رها کرد و به علمی-تخیلی نزدیک شد. این اثر هم شامل صحنههایی از جنگ روباتهای غول پیکر انسان ساخته با غولهای مهاجم است. دل تورو به سرعت به ژانر تخصصی خود بازگشت و دو سال بعد «قلعهای به رنگ خون» را ساخت. دختر ثروتمند آمریکایی با یک جوان اشرافزاده ورشکسته انگلیسی ازدواج میکند و زمانی که به قصر قدیمی او میرود متوجه حضور ارواح و همینطور جنایتهای پنهان میشود.
امید میرفت در فیلمهای بعدی باز هم تصاویر امیدوارکنندهای از جهان فانتزی تاریک دل تورو را ببینیم اما «شکل آب» اینطور نیست. حتی ممکن است دریافت اسکار و تشویق دیگران باعث شود دل تورو باز هم از آثار برتر خود فاصله بگیرد. اگرچه باز هم میشود نشانههای مورد علاقه او مانند ماموران دولتی بیرحم، سیاست مخرب و موجودات ناشناخته را در آن دید ولی «شکل آب» به دلیل پرداختن بیش از حد به روابط غیرمتعارف شخصیت اصلی آن، ویژگیهای ژانر فانتزی و سبک دل تورو را از دست داده است. «شکل آب» شبیه آثار سینمایی اروپایی شده است که میخواهند از راه نمایش زندگی شخصی یک یا دو فرد منزوی، به معنای عمیق درباره اصل زندگی دست پیدا کنند.