دکتر الهام ملکزاده/ عضو هیأت علمی پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی| تمایل انسان به انجام کارهای نیک و بهیادگارگذاردن دستاوردهای نیک و جاویدان، اصولا برخاسته از عاملهایی است که آنها را به دو بخش مادی و معنوی میتوان بخش کرد. این عاملها متناسب با باورها و روحیه افراد جوامع و انگیزههای گوناگون، دلایلی همچون رویکردهای دینی در کارهای خیریه میتوانند همراه داشته باشند. اندیشه بنیانگذاری نهادها و سازمانهایی برای حمایت از آسیبدیدگان و بینوایان، از روزگار دیرینه در میان اقوام و ملتهای متمدن وجود داشته، در حقیقت از آن زمان که بشر به دایره زندگی اجتماعی پای گذاشته، پی برده است هنگام رنج و گرفتاری همنوعان نمیتواند آسوده خاطر باشد؛ لباس گرم بپوشد، اما بینوایان در سرمای سخت برهنه باشند و ببیند در کنارش مردمی فقیر و گرسنه خوابیدهاند. حس عاطفه و ترحم او را بر آن داشت برای تسکین دردها و گرفتاریهای همنوعان چاره اندیشد. انسان هر اندازه در جاده تمدن بیشتر پیش رفت، حس خیرخواهی و نوعپروری در نهادش نیرومندتر شد.
نیکوکاری بر بلندای تاریخ اندیشه
شارع مقدس اسلام درباره دستگیری مستحقان و نیکی به ستمدیدگان و دلجویی از یتیمان تأکید بسیار کرده و احکام مقدس الهی را به جهانیان ابلاغ فرموده است. از همان زمان تاکنون ندای «تعاونوا علیالبر و التقوی» سراسر جهان اسلامی را فراگرفته و مومنان حق را به رعایت احوال همنوعان برانگیخته است. پیامبران بزرگ ادیان الهی و پیشوایان اجتماع و ارباب دانش و اخلاق و ادب نیز با احکام و قوانین آسمانی و سنتها و اندرزهای حکیمانه و متین خود حس نوعدوستی و کمک به آسیبدیدگان را تقویت کردند تا اینکه رفتهرفته این وظیفه از صورت تکلیفهای فردی بیرون آمد و در حیطه وظایف اجتماعی جای گرفت، زیرا کمکهای فردی هرچند در زمان خود بسیار مفید و موثر بود، اما رویهمرفته نتیجه مورد نظر از آن به دست نمیآمد. گذشته از این، مواردی رخ میداد که کمکهای فردی کاری از پیش نمیتوانست ببرد. جنگ میشد و عدهای زیاد در میدانها مجروح میماندند که ممکن بود با مراقبتی جزیی از چنگال مرگ رهایی یابند، اما چون کسی نبود که بر جراحتهایشان مرهمی بگذارد و از آنها مواظبت کند، دستهدسته جان میسپردند. وضع اسیران جنگ از آن نیز دلخراشتر بود. وظیفه انسانیت به هر روی حکم میکرد برای پایاندادن به اینگونه فجایع بشر متمدن فکری شود. کمکهای فردی در اینجا دیگر نمیتوانست موثر باشد، بهترین راه آن بود که اینگونه یاریرسانیها در سازمانهای خیریه مرکزیت یابد و از آن به سود همگان بهره گرفته شود؛ همچنین هنگام صلح بر پایه اصول و موازینی درست با فقر، تنگدستی و بیماری مبارزه و در زمان جنگ از مجروحان و اسیران مواظبت و نگهداری شود. البته بهتر این بود که چنین سازمانی بینالمللی باشد و همه دولتها آن را به رسمیت بشناسند تا اینچنین یک همکاری بینالمللی پدید آید. لزوم داشتن چنین سازمانی، موسسات بینالمللی صلیبسرخ و شیر و خورشید سرخ ایران را پدید آورد.
تمدنی سراسر جنگ اما همراه با نیکوکاری
پیشینه چنین اندیشهای را در تاریخ ایران البته به روزگار داریوش یکم هخامنشی میتوان بازگرداند. داریوش به پزشکان ایرانی دستور داد هنگام جنگ نسبت به زخمیهای دشمن مانند مجروحان ایرانی رفتار و از آنها مواظبت کنند و نسبت به اسیران نیز بدرفتاری نداشته باشند. مسلمانان در دورههای بعد در جنگهای صلیبی نیز به پزشکان مسیحی اجازه دادند برای درمان و مداوای زخمیهای خود با آزادی بسیار به اردوگاههای جنگی آنان بیایند. ژنرال دوفور در جنگهای داخلی سوییس به سال1847میلادی به پزشکان ارتش خود دستور داد پس از عقبنشینی دشمن، از مجروحان و اسیران بیشترین مراقبت را داشته باشند. به نام «فلورانس نایتینگل» یک بانوی نیکوکار انگلیسی، پس از آن در زمستان سال 1856 هنگام جنگ کریمه عملا در این راه گام نهاد. این بانوی نوعدوست هنگامی که خبرهایی ناگوار از وضع مجروحان جنگ به انگلستان رسید، چهل تن از بانوان انگلیسی را با خود همراه کرد. آنها برای کمک به زخمیها و پرستاری از مجروحان، انگلستان را ترک گفته به سوی جزیره کریمه ره سپردند. این بانوان نیکوکار از مجروحان جنگ پرستاری کردند و شماری زیاد از آنان را نجات بخشیدند. نام این بانوی نیکوکار امروز در پی آن فداکاریها به نام نخستین پرستار در تاریخ جمعیتهای صلیبسرخ و هلالاحمر و شیروخورشید سرخ ثبت شده است. پس از آن قرار شد برای مشخصبودن هیأتهای صلیبسرخ یک علامت مشترک بینالمللی انتخاب و به صورت پرچمی باشد که هرجا برافراشته میشود، آن منطقه بیطرف بوده، مورد احترام قرار گیرد. چون کشور سوییس در تشکیل کنفرانس ژنو پیشگام شده بود، برای برگزیدن این علامت، نمایندگان دولتها به احترام آن دولت بر آن شدند رنگ پرچم سوییس را برگزینند. مجامع بینالمللی از اینرو پرچم رسمی آن کشور را پذیرفتند. علامت صلیبسرخ اینگونه پدید آمد.
کنشها و کوششهای ایرانیان نیکوکار
در تاریخ معاصر
اما دولت ایران در سال 1908 میلادی در کنفرانس بینالمللی ژنو پرچم صلیبسرخ را نپذیرفت و برای جمعیت خود، علامت شیر و خورشید سرخ را پیشنهاد کرد. عثمانی نیز در جایگاه یک دولت اسلامی، علامت هلالاحمر را برگزید. کنفرانس بینالمللی ژنو هر دو پیشنهاد را پذیرفت. دولتهای اسلامی پس از آن هلالاحمر را پذیرفتند و علامت شیر و خورشید سرخ به ایران منحصر شد. وظایف جمعیت شیر و خورشید سرخ چنان که بر پایه اساسنامه چنین بود؛ امداد در مورد بلیات و حوادث آسمانی و مصایب عمومی و مبارزه با بیماریها و دستگیری از فقرا، جمعآوری و پرستاری و آموزش کودکان یتیم، کمک به دانشآموزان بیبضاعت، تربیت پرستاران برای بیمارستانهای کشوری و لشکری، شیرخوارگاهها، همچنین تأسیس پستهای مددکاری در راهها، تأسیس درمانگاههای عمومی و مجانی و مبارزه با تلفات اطفال و مادران. جمعیت شیروخورشید سرخ در تهران و شهرستانها هنگام بلایای طبیعی و حوادث به کمک آسیبدیدگان میشتافت. این نهاد نوین با بنیانگذاری بخش خدمات اجتماعی و راهاندازی آموزشگاههایی برای یتیمان و مهدهای کودکان و برپایی مدرسه پرستاری و پایهگذاری بخش حمایت از کودکان، گامهایی موثر برداشت و با جدیت فراوان در توسعه و تکمیل موسسات میکوشید. شیر و خورشید در این زمان فعالیتهایی گسترده انجام داد و به بنیانگذاری و راهاندازی بیمارستانها، درمانگاهها، پرورشگاهها و دیگر نهادها و سازمانهای بهداشتی در منطقههای گوناگون کشور همت گماشت. این بنیاد نیکخواهانه افزون بر آن در بیش از 5 دهه هنگام پدیدارشدن مصیبتها و رخدادهای گوناگون به یاری آسیبدیدگان میشتافت. دستاورد کوششها و کنشهای جمعیت در این گستره، چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی چه پس از آن، در سراسر ایران، پیامد نیکخواهی نیکوکاران و خداجویانی است که زندگیشان را در این راه سپری کردند. بنابراین انجام کارهای خیریه در جایگاه یکی از مسائل اجتماعی که افراد نیکاندیش همواره بدان توجه داشتهاند، در منظومه کنشها و کوششهای جمعیت هلالاحمر (شیروخورشید سرخ) نمایان شده است.