محمود محرابی
در بسیاری از ادیان و باورهای اسطورهای گذر از زمستان و ورود به بهار همواره به عنوان رویدادی تأثیرگذار در نحوه زندگی انسانها محسوب میشود. آغاز سال جدید بیانگر اتفاقی است به نام دگرگونی.
هر چند که این دگرگونی هر لحظه در زندگیمان حضور دارد اما به سبب عادتها و شرطیشدنها این دگرگونیها را کمتر درک میکنیم. به همین دلیل آغاز رویش دوباره طبیعت مبنایی برای یادآوری این نکته است که ما نیز چون طبیعت مدام در معرض تغییر و تحول قرار داریم. شرایط و زمانهای که در آن به سر میبریم به گونهای است که درک ما نسبت به این تغییرات کمتر شده است. دلمشغولیهای مداوم، پیدرپی و نیز واردشدن به موضوعات روزمره و دغدغههای پایانناپذیر همچون دیواری بلند وجود ما را از رویه دیگر زندگی محروم کرده است. درواقع دگرگونی مدام همان چیزی است که بستر زندگی ما را فراهم میکند. در همین لحظه کوتاه که مشغول خواندن این نوشتهها هستید، بدن شما سلولهای بیشماری را از دست داد و سلولهای جدید دیگری جایگزین آنها شدند. با در نظر گرفتن این نکته که کالبد فیزیکی ما مجموعهای است از این سلولها، پس هر لحظه بدن ما در حال تغییر و نو شدن است. این بدان معنی است این جسمی که من اکنون صاحب آن هستم، هیچ ارتباطی با جسم چند دقیقه قبل من ندارد. حدودا
هر 7 سال یکبار تمام سلولهای بدن ما با سلولهای جدید جایگزین شدهاند. فهم این نکته زمانی اهمیت خواهد داشت که ما از این رویداد به عنوان نردبانی برای رشد و تکامل معنوی خود استفاده کنیم. وقتی به عکسهای دوران کودکی و جوانی خود نگاه میکنیم تنها در حال مشاهده خاطرهای هستیم که زمانی حقیقت وجودی ما درون آن کالبد جریان داشت اما اکنون از آن کالبد تنها تصویری باقی مانده است. عدم پذیرش این دگرگونیِ لحظه به لحظه، موجب پیدایش توهمی خواهد بود که نگاه ما را نسبت به زندگی صُلب و جامد میکند. شاید کمترین فایده پذیرش این تحولِ دمادم، این است که ما دست از قضاوت و سرزنش نسبت به رفتارهای گذشته خود و دیگران برمیداریم. اگر جسم و کالبد فیزیکی ما هر لحظه دچار تغییر متوالی است پس بدیهی خواهد بود که احساس و افکار و عواطفمان، بسیار بیشتر در این مجرای تغییر قرار دارد. اگر با نگاهی ثابت بخواهیم بر بلندای زندگی بایستیم، تنها با منظرهای ایستا و مرده روبهرو خواهیم شد که هیچگونه پویایی در آن دیده نمیشود. تمام قضاوتها و باورهای ما از خود و دیگران براساس تصویری منجمد است که مربوط به گذشتههاست. در حالی که اساسا زندگی رویدادی جاری است که در هیچ لحظهای از حرکت باز نمیایستد. حتی در سختترین سنگهای کوهستان نیز تغییر و دگرگونی در حال وقوع است. ذهن و باورها و چشمان ما درواقع همان دیواری هستند که مانع از درک و دریافت این تغییرات عظیم در زندگی میشوند. ما نیز بخشی از همین طبیعتی هستیم که هر سال نو شدن آن را جشن میگیریم. با شستن چشمان خود و روی برگرداندن از تصویر ثابتی که از زندگی تلقی میکنیم، چهره واقعی هستی را خواهیم دید. صورتی که در آن هر لحظه نو شدن با جشن همراه است.