شماره ۱۳۶۹ | ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۴ اسفند
صفحه را ببند
درباره گروهی که سرپناه 12 خانواده زلزله‌زده را مهیا کردند
داستان یک «اعتماد»

مهرنوش فکوری| روزهای اول با تردید کار را شروع کردیم با سوالی در ذهنمان که آیا می‌توانیم کار را به سرانجام برسانیم! وقتی پول دو کانکس جور شد و بعد از سفر کرمانشاه تصمیم گرفتیم که کار را تمام کنیم. بعد از بازگشت از کرمانشاه فیلم و نحوه انجام کار را در گروه گذاشتیم گویی که همه اعضا در سراسر کشور از دوستان شیرین عزیزم از تهران تا یزد و مشهد، همچنین دوستان عزیزم در گیلان با دیدن صحنه‌های خوشحالی فوزیه و کژال و آرام گرفتن دو نوزاد زلزله‌زده بیشتر به هیجان آمده حالا دوست داشتند سرپناه کودکان و مادران بیشتری باشند و این مسئولیت را به ما سپردند و ما نیز شرمنده مهربانی آنان. حتی خواهران حوزه علمیه آستانه اشرفیه نیز که در مرحله اول 5‌میلیون به حسابم واریز کرده بودند با دیدن فیلم و عکس و تمامی مستندات دوباره خواستار مشارکت شدند و این‌بار نیز 2‌میلیون و 400‌هزار تومان واریز کردند. از طرفی دوستان شیرین از تهران تا رامسر، یزد و مشهد و حتى خارج از كشور با دیدن شفافیت و نحوه کار خواستار واریز مجدد شدند که با اولین واریزها خرید کانکس را شروع کردیم و روند كار این‌قدر زیبا شده بود که با هر واریزی ما بلافاصله از طریق آقای بیات (مسئولى در ارتش، مستقر در سرپل‌ذهاب)، خانواده نيازمند در اولویت که بیشتر دارای کودکان خردسال و زنان باردار بودند را شناسایی می‌کردیم و حتی بیشتر اوقات هنوز تمام مبلغ یک کانکس واریز نشده بود اما این‌قدر امیدوار و مطمئن بودیم که کانکس رو سفارش می‌دادیم و بقیه مبلغ در فاصله دو سه روزه جور می‌شد. حتی یک شب 5‌میلیون تومان از طرف یه ناشناس واریز شد که پیش خود فکر کرديم شاید اشتباهی صورت گرفته باشد اما دوست عزیزم خانم افرند تا صبح فردا با پرس‌وجو از دوستانش متوجه شد که یک نيكوكار که نذری برای کودکان داشته این مبلغ را واریز کرده و وقتی کار را سفارش دادیم با پیشنهاد دوست عزیزم دو کانکس به نام اين خانم و نوه‌اش و گروه سرپناه با پلاك و فیلم در اختیارشان و گروه قرار داديم و خانم خیر با دیدن اسم نوه‌اش و این‌که آن دو کودک زلزله‌زده با قلبی مالامال از نشاط و امید و مهربانی از آنها قدردانی کردند به وجد آمده و خواستار کمک بیشتر شد و سه خواهری که از بستگان دور من در رودبار بودند و دو خواهر و پدر و مادرشان را در زلزله‌ سال 69 از دست داده بودند در سه مرحله مبالغ بالایی را واریز کردند و خواستند که نامی از آنها در گروه برده نشود. در مورد دیگری خانم مهمانداری که در خارج از کشور زندگی می‌کرد از آشنایان خانم افرند بود وقتی وصف گروه را شنیده بود به دوستش گفته بود و آن دوست جشن تولدی برپا می‌کند و از قبل به تمامی دوستان خود اعلام می‌کند تا به جای گرفتن کادو هر کسی در توان خودش دلار برای زلزله‌زدگان هدیه کند و وی که ساکن سوئد بود با زحمت فراوان دلار را تبدیل به ریال کرده واریز می‌کند.در نهايت تصمیم گرفتيم به نیت 12 امام با خرید دوازدهمین کانکس کار را تمام کنیم که خوشبختانه با کمک همراهان عزیز از10 نفر از دوستان و همکاران خوبم در هلال‌احمر گیلان و از خانم دستینه و رزم فام از داوطلبان استان، چند تن از دانشجویان با مبالغی که شاید تمام موجودیشان اما سراسر عشق و محبت بود از دوست عزیز و هنرمندم خانم شیرین افرند که موجب جذب کمک‌های زیادی از سراسر کشور با توجه به شناختی که دوستان و همکارانش از وی و خانواده این عزیز داشتند، شد. از خواهران حوزه علمیه آستانه اشرفیه به سهم خودم قدردانی می‌کنم و امیدوارم که برکت و خیر این کار بزرگ به زندگی تک‌تک عزیزان جاری باشد. درنهایت 39‌میلیون و 540‌هزار تومن ذره‌ذره اعتماد و محبت دوستان و همراهان عزیز به حسابم واریز شد.

 


تعداد بازدید :  360