حسام حیدری/طنزنویس
عصر حجر
رفتن به عیددیدنی در نوروز یکی از قدیمیترین رسومات انسانی است. انسانهای کهن در دوران پارینهسنگی با قطع شدن بارانهای زمستانی، برگهای نو به خود بسته و برای غاردیدنی به غارهای همدیگر میرفتند. در یکی از حکاکیهای به جا مانده از دیوارههای غار آلتامیرا، چالش روبوسی یک میهمان و میزبان در دوره حجر در یک میهمانی عید به تصویر کشیده شده است. در این تصویر میهمان برای بوس سوم دورخیز کرده ولی میزبان که فکر میکند دو بوس کافی است خود را عقب کشیده. تصویر لبهای غنچهشده و آویزان میهمان بهعنوان نمادی از کنفشدگی در موزه لوور فرانسه نگهداری میشود.
تحقیقات باستانشناسان نشان میدهد که نحوه برخورد با بچههای تخس و زباننفهم میهمان که همه غار را به هم ریخته و تخمهای بو داده دایناسور را مثل چی میخوردند، یکی از مشکلات مهمی بوده که غارنشینان از دیرباز با آن روبهرو بودهاند. این بررسیها ثابت میکند که انسانهای اولیه از یک روش ابداعی به نام «گولای گولای دست به تخم بو دادهها بزنی با پشت دست میزنم همه دندونات بریزه تو دهنت بوم بوم گولای گولای» استفاده کرده و بچههای میهمان را تهدید میکردند. آنها بعدتر یاد گرفتند که با بیرون بردن بچههای میهمان به بهانه بازی و بستن آنها به درخت میتوانند از آنها بهعنوان طعمه برای شکار ماموت استفاده کنند و به این ترتیب بود که توانستند «تبدیل کردن تهدید به فرصت» را اختراع کنند.
گسترش شهرها و زندگی صنعتی
با گسترش شهرها و آگاه شدن انسانها نسبت به مسائل مالی، نرخ ارز و قیمت گوشت و مرغ، علاقه برای میهمان شدن و میزبان نبودن رشد پیدا کرد؛ بهصورتی که حمله با چوب و چماق به خانه همدیگر برای میهمانشدن از نخستین روزهای عید شروع میشد و کسی که موفق به ورود به خانه فامیلش میشد تا سیزدهبهدر چتر شده و بیرونبیا نبود. دعوا راه انداختن و قهر کردن در آستانه نوروز و مسافرت الکی رفتن و قایم شدن در خانه و کشیدن پردهها، روشهایی بود که برای جلوگیری از زوری عیددیدنی آمدن فامیلها ابداع شده بود ولی هیچکدام از این روشها به قدر کافی خوب نبود تا اینکه یک گروه از دانشمندان انگلیسی پس از سالها فعالیت روی این پروژه توانستند «نخودچی» را اختراع کنند. با اختراع نخودچی و تخمه ژاپنی (که از قصد شبیه به بادام طراحی شده بود) حمله به ظرف آجیل تا حد زیادی کاهش پیدا کرد و از تلفات میهمانیها کاسته شد.
بعدها با وضع یک قانون نانوشته به نام «هرچی بخوری منم میخورم»، اعضای فامیل با هم توافق کردند که به یک مقدار برابر در خانه همدیگر غذا بخورند و هر کی بیشتر بخورد خر است.
یکجانشینی
با زیاد شدن مراسم عید، گروهی از انسانها به یکجانشینی روی آورده و کل عید را جلوی تلویزیون لش کرده و به دیدن کلاهقرمزی و فامیل دور مشغول میشدند. این گروه از انسانها که در طول سال زیاد کار کرده و معتقد بودند «عید فقط خواب» معمولا با اعتراض شدید مادر و همسرانشان روبهرو میشدند که به آنها میگفتند: «میبینم که باز نشستی. منتظر چی هستی؟» و آنها را کشانکشان به عیددیدنی میبردند.
تحقیقات نشان میدهد که اکثر افراد یکجانشین دارای شوهرعمههای لوس و بینمک و فامیلهای فضول بودهاند که در میهمانیها از میزان درآمد و تحصیلات و ازدواج آنها سوال کرده و انسانهای گیر و ولنکنی بودهاند.
پرسیده شدن این سوالات زیاد در زمان عیددیدنی که به معضلی حلنشدنی تبدیل شده بود با گسترش شهرها و تأسیس آموزشگاههای خصوصی تا حدی درمان شد. در این آموزشگاهها، انسانها راه حلهای تستی را یاد گرفته و میفهمیدند که چگونه خیلی سریع به سوالهای فامیلهایشان جواب داده و در صورتی که جواب سوالی را نمیدانند، بگویند «بعدی» که وقتشان تلف نشود. در همین دوره بود که نخستین کتابهای تخصصی در این زمینه منتشر شد؛ ازجمله کتاب معروف «پس کی میخوای شوهر کنی؟» اثر شوهرعمه اصغر و رفقا.
عصر مجازی
تأثیرات فضای مجازی بر رسومات عید با پخش پیامهای تبریکی که بهصورت سریدوزیشده طراحی و سند تو آل میشد، شروع شد و با کشف اینترنت و رشد چند زیرگونه جدید از انواع انسانها با نامهای «پرنسس بابام»، «یه آذرماهی مغرور» و «دنبالم نیا اسیرم میشی» ادامه پیدا کرد. کار به جایی رسید که مراسم عیددیدنی از خانهها به استوریها و صفحات مجازی منتقل شد و کاربران از سه هفته مانده به عید به قیمت زخم شدن و پوستپوست شدن سر انگشتانشان عکس آجیل و سفره هفتسین همدیگر را لایک میکردند.
در میهمانیهایی که بهصورت حضوری برگزار میشد هم همه مشغول چک کردن گوشی و نشان دادن جوکهای جدیدشان به همدیگر بودند. خانهتکانی کل خانه لازم نبود و فقط تمیز کردن پسزمینه عکسهای استوری کافی بود و کلیه خرید عید را میتوانستی با چند کلیک تهیه کنی (هرچند چیزی که در سایت سفارش میدادی شبیه به رونالدو بود و آنچه تحویل میگرفتی شبیه به طارمی).
با همه تغییرات گستردهای که در رسم و رسومات به وجود آمد، همچنان سوال و پرسش میهمانهای فامیل در عیددیدنیها به قوت خود باقی بود و به جز سوالات قدیمی، یک سوال سخت دیگر هم اضافه شده بود که هیچکس جوابی برایش نداشت: «پس چرا تو اینستا اکسپت نمیکنی؟»