...اکنون دیگر ماه رمضان عملاً شروع شده و از این هنگام بود که شهر یکپارچه صورت و حالت دیگر به خود گرفته، وضع و حالات و روحیات و عادات مردم متغیر گردیده، برنامه زندگی و خواب و خوراک و کسب و کار و حتی نشست و برخاست و حرف و سخن آنها دگرگون میگردید که چگونگی آن را از دو سه ساعت به سحر مانده شروع میکنیم.
در این موقع ابتدا زنها بیدار شده و به آشپزخانهها میشتافتند و به پختن سحری که معمولاً از انواع پلوها و چلوها بود که گوشت یا مرغ یا خورش آن را قبلاً یعنی سر شب پخته جا انداخته بودند، مشغول میشدند و همراه آن به تهیه سایر مخلفات سفره، بعد از گذاردن دمکنی بر روی دیگ برنج و آتش کردن سماور میپرداختند.
با صدای وزوز و آواز سماور به اطاق برگشته و به آماده کردن وسایل سماور و اسباب سفره مشغول میشدند که باید با آن به بیدار کردن مردها و بچهها و روزهبگیرها بپردازند. در اینجا توضیحی لازم میآید و این آنکه چون در آن زمان هنوز میز غذا مرسوم نبود و عالی و دانی غذا را روی زمین صرف میکردند، سماور و چای نیز برای خود سفرهای داشت که به این صورت ترکیب میگرفت. ابتدا سوزنی ترمه یا مخمل مستطیلی را که با نوارهای زری اصل یا بدل به طرز زیبایی نواردوزی و طرحدوزی شده بود، بر روی سفره دیگری از پارچه ضخیم که مقداری از آن بزرگتر بود گسترده، سینی مستطیل برنجی پاککرده براقی که با گرد آجر سائیده، با نرمه شست گلگذاری میکردند در طول سوزنی در قسمت بالا قرار داده، سماور جوشان را که نیز مانند طلای پرداخت شده از نظافت میدرخشید در بالای سینی داخل طشتک زیر آن جا داده، قوری چای ریخته آب بسته را بر سر آن گذارده، روقوری گرد و زیبایی که از جنس و زینت سوزنی از مخمل آلبالویی و جگری و رنگهای سرخ فشرده بود بر روی قوری کشیده و جام برنجی مخصوصی که خاص این کار بود زیر شیر سماور نهاده، سینی گرد برنجی دیگری که قندان، استکان و نعلبکیهای آب خاکستر مالیده شسته دستمال کشیده براق تمیز که از پاکیزگی تلالو مینمود داخل آن جلوی جام سماور نهاده تنگ و دولچه (دلوچه) ورشوی پرآب، جهت پر کردن سر سماور کنار دست گذاشته مشغول پهن کردن سفره سحری میشدند.
اطعمه و اشربه رنگ به رنگ
غذای سحری به مناسبت گرما و سرما و فصول چهارگانه متغیر میگردید. اما آنچه گذشته از مخلفات، غذای کامل سحر به حساب میآمد، غذاهای پرگوشت و پرچربی برای ایام سرما و غذای کمگوشت و کمچربی برای تابستانها بود که به مصرف میرسید و از آن جمله بود: آبگوشت آجیل، آبگوشت به و سرکه شیره، آبگوشت کلمقمری، طاس کباب، کباب دیگی، شامی لپه، کوفته شامی، کوفته دست به گردن، انواع چلو خورشها، مانند: چلو خورش فسنجان، خورش قیمه، ششانداز، آلو اسفناج، پلو تهچین با گوشت یا مرغ، انواع کباب مثل کباب دیگی، کباب چنجه، کباب جوجه، کبک، کباب تنوری، یخنی، خاگینه، نیمرو، انواع کوکوها مانند: کوکوی سبزی، کوکوی سیبزمینی، انواع پلوها مانند: باقلاپلو، سبزیپلو با کوکو ماهی، شیرینپلو، شاخدار پلو، هفترنگ پلو، چنگال، قیمه آلو که مخصوصاً این چلو خورش را در سحرهای ماه رمضانها برای جلوگیری از عطش روز میخوردند «مانند خورش قیمه که به جای گوجه فرنگی، گرد لیمو عمانی یا آلو چاشنی آن میگردید». قرمه، در انواع غذاها و بعد از اینها غذاهای بیبضاعت و فقرا مانند: کلهجوش (کالجوش)، اشکنه در انواع مختلف طبق سلیقه، نان و کره و تخممرغ، دمی (دمپخت) به انواع کته. نان و سیبزمینی پخته، نان و پنیر، نان و لبو، نان و اردهشیره، نان و حلوا ارده، نان و انجیر، نان و خرما، نان و انگور، نان و پنیر و هندوانه، نان و چای شیرین! یتیمچه بادمجان، قلیه کدو، آب جوجه (سیرابی)، نان و روغن، نان و خربزه، نان و شیره و نان و ماست و شیره. نان و مربا از هر نوع که در دسترسشان بود، یا فراهم کنند...
از «طهران قدیم»، به خامه جعفر شهری