شماره ۱۴۲۳ | ۱۳۹۷ سه شنبه ۲۲ خرداد
صفحه را ببند
نبود کاوه مثل بمب همه چیز را به‌هم ریخت
گفت‌وگوی «شهروند» با مادر کمک‌خلبان پرواز آسمان به بهانه پیدا شدن پیکر تنها پسرش

شهروند| پیکر کاپیتان حجت‌الله فولادی و کمک‌خلبان کاوه خلیلی 10 خرداد در ارتفاعات دنا شناسایی شد تا از 66سرنشین پرواز تهران به یاسوج فقط 2خانواده دیگر چشم انتظار عزیزانشان باشند. با پیداشدن پیکر خلبان و کمک‌خلبان پرواز تهران به یاسوج، عملیات جست‌وجو و کشف بقایای به جا مانده سرنشین‌های این پرواز رو به پایان است. به گفته مسئولان پزشک‌قانونی تاکنون تکه‌هایی از اجساد 64نفر از سرنشینان به‌طور کامل شناسایی شده و 12پیکر آماده تحویل به خانواده‌هاست. قرار است پیکر این دو نفر همراه با یکی از مهمانداران آن پرواز هفته آینده تشییع و به خاک سپرده شود.
آخرین روزهای بهمن‌ماه ‌سال گذشته بود که خبر سقوط هواپیمای مسافربری آسمان در ارتفاعات دنا همه را شوکه کرد. سقوط این هواپیما با 66سرنشین آن هم در بلندترین قسمت‌های دنای پوشیده از برف کار را برای امدادرسانی و پیداکردن اجساد مشکل کرد. شرایط به‌گونه‌ای بود که حتی پیدا کردن لاشه هواپیما 48ساعت به طول انجامید. از اظهارنظرهای مسئولان و تصاویر منتشرشده از منطقه محل برخورد می‌شد حدس زد که کار شناسایی و انتقال کشته‌شدگان این حادثه هوایی به زمان نیاز داشته باشد. محل قرارگیری لاشه هواپیما فقط چندمتری پایین‌تر از قله دنا بود و همین مسأله کار انتقال را مختل کرده بود. سرما، بارندگی و ارتفاع زیاد مانع اصلی روند امدادرسانی بود، اما به هر ترتیب نیروهای امدادی در قالب تیم‌های مختلف در اطراف این کوه عملیات را آغاز کردند، حتی تعطیلات نوروزی هم باعث تعطیلی این عملیات سخت و نفسگیر نشد، تا این‌که بقایای به‌جامانده از سرنشینان این پرواز یکی‌یکی پیدا و برای شناسایی و تشخیص هویت به پزشکی قانونی ارسال شدند.
همه سرنشینان یکی پس از دیگر پیدا شدند، اما از خلبان و کمک او هیچ خبری نبود. تقریبا عملیات وارد چهارمین ماه شده بود، اما تلاش‌ها برای یافتن این دو خدمه پرواز و دو مسافر دیگر ادامه داشت تا این‌که درنهایت پنجشنبه پیکر کاپیتان فولادی همراه با کمکش پیدا شد. آن‌طور که از طرف نیروهای امدادی حاضر در منطقه اعلام شد این دو نفر در فاصله کمی از هم قرار داشتند. حالا با پیدا شدن این اجساد دو خانواده دیگر هم از چشم‌انتظاری درآمدند. مادر کمک‌خلبان کاوه خلیلی همان روز پنجشنبه خبر را از طریق سایت‌ها متوجه شد و بعد هم از طریق شرکت هواپیمایی آسمان از صحت و سقم و جزییات این خبر مطلع شد. مادری که به گفته خودش 3ماه است که اشک می‌ریزد، حالا لحظه‌شماری می‌کند تا پیکر تنها پسرش را برای همیشه به خاک بسپارد تا او و همسرش کمی آرام شوند: «از چشم‌انتظاری و بلاتکلیفی خسته شده بودم، با پیدا شدن کاوه کمی آرام شدم، اما نمی‌دانم باید خوشحال باشم یا ناراحت.» او در توضیح بیشتر به «شهروند» می‌گوید: «صبح بود که خبر را در یکی از سایت‌ها دیدم. اولش زیاد توجه نکردم، چون در این مدت خبرهای دروغ و اشتباه کم ندیدیم. دیگر برایمان عادی شده بود، اما بعد از چند دقیقه چند سایت معتبر هم خبر را منتشر کردند، بعد هم از طرف شرکت آسمان به خانه زنگ زدند. آنها گفتند که جنازه پسرم و خلبان فولادی شناسایی شده است. من سعی کردم موضوع را از همسرم مخفی کنم، البته می‌خواستم کم‌کم او را آماده کنم، چون اصلا شرایط جسمی و روحی خوبی ندارد. به او گفته بودم که خودش را آماده کند، شاید برای بعد از تعطیلات جنازه کاوه را تحویل دهند و مراسم تشییع برگزار شود. البته همه این لاپوشانی‌ها و نقشه‌های من با اخبار تلویزیون نقش برآب شد. همسرم خبر پیدا شدن کاوه را در یکی از شبکه‌های سیما دیده بود.»
اما خانواده کاوه در این مدت خیلی سختی کشید، به‌خصوص پدر پیرش که اصلا حال‌وروز خوبی ندارد. غم این حادثه پدر کاوه را تکیده و بیمار کرد. آن‌طور که همسرش می‌گوید: «همسرم دیابت داشت و دکتر هیجان و استرس را برای او ممنوع کرده بود. وقتی هواپیمای کاوه سقوط کرد، حال او بدتر شد. داروهایش را مرتب نمی‌خورد، من هم دیگر توان مراقبت قبلی از او را نداشتم. نبود کاوه مثل بمب همه چیز را به‌هم ریخت. کاوه تنها پسر ما بود. همسرم سال‌ها پیش خانه‌نشین شده بود. کاوه نان‌آور خانه ما بود، درواقع بعد از مشکل کاری که برای همسرم پیش آمد، کاوه خودش همه هزینه‌های زندگی را برعهده گرفت. 37سالش شده بود، اما به خاطر ما ازدواج نکرده بود. هزینه تحصیل خواهرش را هم می‌داد. دخترم 27سالش است و چند‌سال است که در خارج از کشور درس می‌خواند. نبود کاوه همه زندگی ما را تحت‌تأثیر قرار داد. شوهرم بعد از آن حادثه هر روز حالش بدتر شد. بعد از عید با یکی از دوستان پسرم تماس گرفتم و ماجرا را به او گفتم. دوست کاوه پزشک آسمان است، وقتی همسرم را معاینه کرد، گفت حالش خوب نیست. فردای آن روز به بیمارستان رفتیم و 11روز در سی‌سی‌یو بستری شد. دور قلب و ریه‌اش آب جمع شده و به خاطر دیابت هم مشکل کلیوی پیدا کرده بود. خودم اصلا حال‌وروز خوبی ندارم. واقعا به یک روانشناس نیاز دارم تا با او صحبت کنم. داغ کاوه واقعا برای ما سنگین بود.»


تعداد بازدید :  164